سرگرداني نويسندگان
در اينجا خالي از مناسبت نيست به اين نکته اشاره کنيم که بسياري از محدثان و مؤلفان و نويسندگان و پژوهشگران نيز درباره «حسني» بودن آن «سيدي» که از شرق قيام مي کند ترديد دارند، و ندانسته اند که آيا واقعا او «حسني» است يا حسيني»؟ و دليل اين گفتار، اظهار نظرهاي مختلف و گوناگوني است که ابراز داشته اند.
در اين زمينه منابع و مآخذ مستقل و فراواني در دست است که نشان مي دهد بيشتر کساني که روايات مربوط به «سيدحسني» را در کتابهاي خود آورده اند، متوجه نشده اند، که در واقع قيام کننده ي اصلي از سرزمين شرق چه کسي است. آيا در واقع او همان «سيدحسني» است؟ يا اينکه خراساني است؟ و يا اينکه: في الواقع «خراساني» همان سيدحسني است! و بهر صورت نويسندگان و محققان، در اين باره دچار سردرگرداني شده اند!!
مثلا برخي از دانشمندان مانند- صاحب کتاب «نورالانوار» و مرحوم سيداسماعيل طبرسي نوري در کتاب «کفايةالموحدين» و ناظم الاسلام کرماني در کتاب «علائم الظهور» گاهي چنين اظهار مي دارند که اين «سيد» ظاهرا از اولاد امام حسن مجتبي عليه السلام است، و گاهي مي گويند: شايد نام او «حسن» باشد و گاهي مي گويند، ممکن است ملقب به حسني باشد!!
و برخي ديگر از نويسندگان: مانند صاحب کتاب «مهدي منتظر» و همچنين صاحب کتاب «يوم الخلاص» عقيده دارند که اين «سيد» حسني، نيست، و بلکه «حسيني» است [1] و حتي مؤلف «يوم الخلاص» با تمام صراحت اظهار عقيده مي کند
[ صفحه 332]
که اين سيد انقلابي، همان خراساني و بدون شک و شبهه «حسيني» است.
و همين تعبيرات مختلف از سوي مؤلفان و محققان، بيانگر اين واقعيت است که «حسني» بودن و يا «حسيني» بودن آن سيد انقلابي تا هنوز در هاله اي از ابهام باقي مانده، و نشانگر سرگيجه و سرگرداني عده ي زيادي از دانشمندان و محققان و پژوهشگران است، و گرنه، اينکه برخي مي گويند: او حسني است، و برخي مي گويند، شايد نامش حسن باشد، و عده اي مي گويند وي خراساني و حسني، و يا حسيني است، معنا ندارد. و بهرحال عقيم ماندن تلاش پژوهشگران براي شناخت و شناسائي نسب واقعي «سيد» نتيجه ي همان اختلاف روايات، و نسخه هاي کتابهاي مختلف است و سبب اينکه ما اين ابراز نظرها را در اينجا مطرح نموديم براي اين است که: اظهار نظرهائي که از طرف برخي از نويسندگان ابراز شده صد در صد حتمي و قطعي نيست و چنانکه در مبحث بعدي پيرامون «اقوال داشمندان» ملاحظه خواهيد فرمود، خواهيد ديد که: خود آنها هم بطور ضمني معترف هستند و اقرار دارند که نظريه ي آنان جنبه ي حقيقت و واقعيت ندارد.
پاورقي
[1] مهدي منتظر، ص 163، 162، طبع صدوق، سال 1384 هجري قمري، تحت عنوان: (خروج سيدحسني) و يوم الخلاص- ص 643 چاپ چهارم: سال 1402 هجري 1983 ميلادي.