نکته شايان توجه
در اينجا تذکر اين مطلب لازم است که خاطر نشان سازيم، گرچه انقلاب اسلامي «ايرانيان» و نهضت مقدس (سيدحسني) مطابق اخبار وارده ي از اهل بيت عليهم السلام يکي از نشانه هاي بارز ظهور مبارک حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه و از علائم قريبه ي به ظهور است، ولي نکته ي بسيار مهم و شايان توجهي که در اينجا در رابطه با نهضت حسني قابل ذکر و يادآوري است و نبايد از آن غفلت نمود، و بر هر فرد محقق و پژوهشگري لازم است بدان توجه نمايد اين است که:
رواياتي که درباره ي نهضت «ايرانيان» و رهبري سيدحسني، از پيامبر عظيم الشأن اسلام و جانشينان معصوم آن حضرت، و يا از برخي از (صحابه) و (تابعين) رسيده است بصورت ظاهر مختلف و متفاوت است. زيرا:
اولا - قسمتي از اين روايات (همانگونه که در بخش دوم کتاب، تحت عنوان قيام زمينه سازان، سخن گفتيم) مربوط به خروج «پرچم هاي سياه» از مشرق، و قسمتي هم مربوط به خروج «پرچمهاي سياه» از طرف خراسان است.
و ثانيا- کليه ي اخبار مربوط به نهضت ايرانيان، با اينکه همگي آنها از رهبري فردي عظيم و انقلابگر خبر مي دهد که او «سيد» و «هاشمي» و از دودمان پاک رسول خدا صلي الله عليه و آله و ذريه ي طيبه ي علي و زهرا عليهاالسلام است، و از مجموع آنها چنين استفاده مي شود که وي طرفدار حق و مبارزه کننده ي با «عراق» و هزيمت دهنده ي لشکريان سفياني و تسليم شونده به امام زمان عليه السلام در کوفه مي باشد، و هم اوست که در اخبار و روايات اهل بيت عليهم السلام به عنوان «حسني» از او ياد شده و با همين اسم و عنوان در ميان
[ صفحه 319]
مسلمانان شهرت پيدا کرده است، با وجود اين همه ي رواياتي که درباره ي او رسيده است بحسب ظاهر، متحد، و متفق، و يکسان، و يکنواخت نيستند، زيرا:از يکسو، در تعداد قابل توجهي از روايات که از طرق شيعه و سني روايت شده و و ائمه ي معصومين عليهم السلام از حرکت انقلابي مردي بزرگ از دودمان رسول خدا صلي الله عليه و آله از طرف مشرق سخن گفته اند، گاهي از او بعنوان خراساني، و گاهي بعنوان هاشمي، و گاهي بعنوان حسني، و گاهي بعنوان حسيني، و گاهي بعنوان سيدموسوي، و گاهي بعنوان مردي از دودمان پيغمبر، و زماني هم بعنوان شعيب بن صالح از او ياد فرموده اند.
و از سوي ديگر، با اينکه در حديث مفصلي که «مفضل» از امام صادق عليه السلام درباره ي خروج سيدحسني نقل نموده و امام عليه السلام نخستين محل حرکت انقلابي اين سيد بزرگوار را از جانب قزوين و طالقان و ديلم دانسته است با اينحال: در پاره ي ديگري از روايات نام «ري» و گيلان، و همدان و بلاد جبل (يعني: مناطق کوهستاني ايران) مانند: قم و قزوين و کرمانشاه و همدان، به چشم مي خورد که ذکر اسامي اين شهرها، خود نشانه ي قيام چند نفر ديگر در دوران زمامداري (سيدحسني) از شهرهاي مختلف ايران است.
بنابراين، با اينهمه اختلاف تعابيري که بصورت ظاهر در رابطه با قيام ديني «ايرانيان» و خروج پرچم هاي سياه از مشرق يا خراسان، و نهضت پر ارج «سيدحسني» و يا «خراساني» ديده مي شود، اگر ما بخواهيم همه ي آن روايات را آنگونه که هست بپذيريم و براي هر يک از شهرهاي نامبرده که نام آنها در اخبار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام آمده است يک رهبر مستقل و انقلابي فرض کنيم و براي فلان شهر و فلان شهرستان يک رهبر عظيم جداگانه و انقلابگر بحساب بياوريم، در اينصورت بايد بقول معروف کلاهمان پس معرکه باشد و در نتيجه منتظر باشيم که هر قطعه اي از خاک ايران بدست يک حکومت مستقل و جداگانه باشد. در صورتي که چنين نيست، و مسلما انقلابگر در اصل، بيش از يکنفر نيست و آنهم بنابر آنچه از مجموع روايات فهميده مي شود، او يک شخصيت بزرگ سياسي علمي مذهبي است که تمام نقاط «ايران» زير نفوذ و سيطره ي اوست و همه ي مردم ايران (جز تعداد کمي از مخالفين) در جنگ و صلح و رفاه و سختي يار و مددکارش مي باشند.
[ صفحه 320]