علامات ده گانه ظهور
همانگونه که ملاحظه فرموديد در خطبه ي افتخاريه ي اميرالمؤمنين عليه السلام براي ظهور
[ صفحه 288]
حضرت ولي عصر (ارواحنا له الفداء) ده علامت ذکر شده است، که ما به ترتيب يکايک آنها را براي اطلاع خواننده ي عزيز مختصرا توضيح مي دهيم.
علامت اول: درباره ي علامت اول، يا نخستين علائم ظهور حضرت بقية الله - عجل الله تعالي فرجه - در روايات به اختلاف سخن رفته است.
در برخي از روايات نخستين علامت، تخريق زوايا (يعني: حفر کانالهاي عريض و طويل در راه هاي ورودي بکوفه) ذکر شده، و در برخي از روايات نخستين علامت، طلوع ستاره دنباله دار ذکر گرديده، و در برخي از روايات هم، چنانکه در اينجا (يعني: در خطبه ي افتخاريه) ملاحظه نموديد «تحريف رايات» يعني: مبدل کردن پرچمها و تعويض آن در کوچه هاي کوفه آمده است، و ظاهرا علت اين اختلاف کثرت نقل حديث و يا عدم دقت نساخ، در ضبط آن بوده است.
به هر حال گرچه نسخه هاي کتابها مختلف است، اما در عين حال هدف مشخص است، زيرا: برداشتي که از کل حديث بدست مي آيد اين است که: يکي از علامات ظهور وقوع حوادث ناخوش آيند در عراق، و قتل و کشتار مردم اين سرزمين، و حکومت کردن مشتي اراذل و اوباش بر جان و مال و ناموس مردم اين سامان است. و در هر صورت اگر عبارت عربي حديث (تحريف الرايات) صحيح باشد مقصود از آن، کنايه از تغيير قوانين متقنه ي اسلام، و ظهور کفر، و تسلط اجانب بر سرنوشت مردم عراق، و نابسامانيهاي اخلاقي و اجتماعي و مفاسد بيش از حد و اندازه در اين سرزمين اسلامي است چه آنکه «تحريف» بمعني تعويض و جابجا کردن است «راغب اصفهاني» در «مفردات»در معناي کلمه ي تحريف، در ماده ي «حرف» چنين مي نويسد:«تحريف الشي ء» برگرداندن شکل و حالت چيزي است، مثل؛ تحريف القلم - يعني تراشيدن قلم و تغيير شکل دادن آن، و نيز مي گويد: تحريف کلام، به يک طرف بردن آن است.
علي هذا- اگر عبارت عربي حديث درست باشد و کساني که کتابها را در زمان پيش از ظهور چاپ رونويسي مي کرده اند اشتباه نکرده باشند، منظور از (تحريف رايات) کنايه از ظهور کفر است، ولي همانطوري که گفتيم مشکل اين است که: نسخه ها مختلف است و در بعضي از روايات ديگر (تحريق رايات) يعني سوزاندن پرچمها در کوچه هاي
[ صفحه 289]
کوفه آمده است، و بنابراين اگر عبارت دوم درست باشد، کنايه از زد و خورد و تظاهرات و اجتماع احزاب مختلف، يا وقومع جنگ بين دو طايفه و دو حزب، و يا اشاره به لشکرکشي (سيدحسني) به عراق و شعله ور شدن آتش جنگ و برخورد لشکريان سيدحسني با سفياني در کوچه هاي کوفه مي باشد.
علامت دوم: تعطيل شدن مسجدها است که قبلا در اين باره توضيح داده ايم و ديگر بار تکرار نمي کنيم.
علامت سوم: جلوگيري از حج، و ممانعت از زيارت بيت الله الحرام است که به جهت عدم امنيت و اختلاف دولتها و ناامن بودن راهها کسي به حج نخواهد رفت و در حديثي که از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله درباره ي برخي از علائم ظهور و ناامني راه ها روايت شده چنين آمده است که آن حضرت فرمود:
«مهدي اين امت از ماست و از علامات قيام آن حضرت اين است که: هر گاه دنيا هرج و مرج شود و فتنه ها پشت سر يکديگر ظاهر گردد و راهها قطع و ناامن شود و برخي بر برخي يورش برند، نه کبير بر صغير ترحم کند و نه صغير از کبير توقير نمايد، در آن هنگام خداوند مهدي ما را که ازنهمين صلب حسين عليه السلام است برميانگيزاند تا دژهاي گمراهي و ضلالت و دلهاي مهر شده و بيمار را بگشايد، او در آخرالزمان قيام مي کند همچنانکه من در اول زمان قيام نمودم، پس زمين را پر از عدل و داد مي کند چنانکه پر از ظلم و جور شده بود. [1] .
علامت چهارم: خسف زمين خراسان است، و خسف بمعني، نگونسار شدن و واژگون گرديدن، و فرو رفتن و فرو بردن زمين است اهل خود را، قرآن مجيد درباره ي «قارون» مي فرمايد: «فخسفنا به و بداره الارض» [2] .
ما قارون و خانه اش را به زمين فرو برديم.
و البته در تصور معناي فرو رفتن به زمين که قارون بدان دچار شده و کفار نيز بدان تهديد شده اند بسيار طبيعي و آسان است، زمين به دستور خدا زلزله مي کند و در اثر آن
[ صفحه 290]
دهان مي گشايد و هرچه را که خدا بخواهد در خود فرو مي برد.
در مورد خسف زمين خراسان نيز چنين است، ممکن است زمين لرزه شود و زمين گروهي را در خود فرو برد، و البته تاکنون چندين مرتبه زلزله هاي عظيم و بزرگي روي داده و زمين ده ها و صدها هزار نفر را در خود فرو برده است. ولي ظاهرا منظور از خراسان چنانکه قبلا هم گفته ايم (ايران) و مقصود از خسف، خراب شدن برخي از شهرهاي ايران است نه نفس خراسان، و زمين لرزه هم امکان دارد در هر شهري اتفاق بيفتد و اختصاص به خراسان ندارد، و اين امر خداوند است هرگاه بخواهد که مردمي را متوجه نموده و از غفلت بيرون بياورد آنها را با چنين وسائل امتحان مي کند و متوجهشان مي سازد.
علامت پنجم: وقوع «قذف» در سرزمين خراسان است و همانطوريکه بارها تذکر داده ايم و قبلا هم درباره ي خراسان به تفصيل سخن گفته ايم مقصود از خراسان، نفس خراسان نيست مراد از آن مملکت ايران است و اما «قذف» چنانکه بر ارباب فضل و دانش و اهل نظر پوشيده نيست به معني: انداختن چيزي و رها کردن آن است.
در قرآن کريم در سرگذشت حضرت موسي علي نبينا و آله و عليه السلام مي خوانيم که خداوند به مادر موسي وحي نمود «أن أقذفيه في التابوت فاقذفيه في اليم» [3] «موسي را در تابوت (صندوق) بگذار و آنرا به دريا بينداز».
و معلوم است که مراد از اين انداختن، انداختن معمولي نيست، زيرا در آيات قرآن محلي يافت نمي شود که مراد از «قذف» يعني: (انداختن) انداختن معمولي باشد، و همچنين در آيات قرآن نمي توان موردي پيدا کرد که مراد از انداختن، انداختن غير محسوس باشد بلکه در هر موردي که کلمه ي (قذف) به کار رفته به معني انداختن محسوس به کار رفته است چه انداختن ظاهري و مادي و چه معنوي بوده باشد.
بنابراين ترديدي نيست که وقوع (قذف) در سرزمين خراسان يعني ايران، قذف معمولي نيست بلکه مراد از آن پرتاب کردن و رها کردن چيزي است که هم شامل قذف است و هم مشمول خسف، و روي اين بيان دور نيست که وقوع قذف کنايه از
[ صفحه 291]
پرتاب موشکها و خراب شدن برخي از شهرها و پريشان شدن مردم آن شهرها و متفرق شدن آنان و مهاجرت به شهرهاي ديگر باشد.
علامت ششم: طلوع ستاره ي دنباله دار است، که قبلا درباره ي اين علامت صحبت کرده ايم و حديث مفضلي هم، دراين باره از اميرالمؤمنين عليه السلام رسيده است که بزودي آن را ذکر خواهيم نمود.
علامت هفتم: نزديک شدن ستاره ها به يکديگر است که تشخيص و شناخت اين علامت مربوط به منجمين و ستاره شناسان است و از علم نجوم معلوم مي شود.
علامت هشتم: هرج و مرج در دنياست، که هرکس هر کسي شود و هر کس هر کاري که دلش خواست انجام دهد و دادخواه و فرياد رسي نباشد، مرحوم سيد طاووس در کتاب «الملاحم و الفتن» در حديثي از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده است که آن حضرت فرمود: قبل از قيامت (صغري) يعني: (پيش از ظهور حضرت ولي عصر- عجل الله تعالي فرجه -) هرج است، گفتند يا رسول الله هرج چيست؟ فرمود: کشتن، گفتند يا رسول الله يعني بيشتر از زمان فعلي ما کشته مي شوند؟ فرمود: منظور نه اين است که شما را کفار مي کشند، بلکه کار بجائي مي رسد که انسان همسايه و برادر و پسر عموي خود را مي کشد!! پرسيدند يا رسول الله آيا عقل ندارند؟ فرمود: عقل مردم در آن زمان (بر اثر هواهاي نفساني) گرفته مي شود، و بجاي عقلاء افرادي مي نشينند که گمان مي کنند کسي هستند و شخصيتي دارند!) [4] .
علامت نهم: قتل و کشتار و خونريزي بسيار است، که مردم دنيا با خيالات فاسد و طمع بستن به دنياي مادي دو روزه و رسيدن به قدرت و يا به واسطه ي پيدايش بدعتها و احزاب، و اختلاف مذاهب و درگيري احزاب و دشمني با همديگر و احداث فتنه ها و جنگها يکديگر را به قتل مي رسانند.
علامت دهم: «نهب» و غارت اموال است، که برخي از مردم بر برخي ديگر يورش برند و با زور و قلدري اموال يکديگر را غارت نمايند، و يا دولتهاي جور به جان يکديگر بيفتند و براي تأمين مصالح کشور خود مردم را غارت کنند و از سخن حضرت که
[ صفحه 292]
فرموده است «وقتل و نهب» چنين استفاده مي شود که قتل و کشتار بوسيله ي شعله ور شدن آتش جنگ، و غارت اموال به سبب همان تأمين مخارج جنگ است که دولتها ناچار مي شوند براي اينکه عقب نيفتند و در جنگ شکست نخورند مالياتي را بر دوش ملتها مي گذارند و از اين طريق بودجه ي هنگفتي را به خاطر هزينه هاي جنگي وضع مي نمايند، و اموال مردم را به غارت مي رود.
آري: سپس وقتي که اين علائم ده گانه تمام شد، آنگاه قائم بحق، قيام مي کند و دشمنان خدا را بقتل مي رساند و زمين را به خواست خدا پر از عدل و داد مي نمايد (انشاء الله تعالي و جعلنا من أنصاره و أعوانه)
پاورقي
[1] بحارالانوار ج 52 ص 267، 266 و منتخب الاثر ص 85 و بشارةالاسلام ص 24 و الحاوي للفتاوي ج 2 ص 137 با عبارتي ديگر.
[2] سوره ي قصص، آيه ي 81.
[3] سوره ي طه، آيه 39.
[4] الملاحم و الفتن ص 157، 156 باب 3- طبع منشورات الرضي.