بازگشت

فتنه غبراء چيست و قلاده سرخ کدام است؟


ما قبلا در موارد مختلفي در اين کتاب به مناسبت هر موضوعي درباره ي برخي از علائم بخصوص علائم ده گانه که در برخي از خطبه ها غير از خطبه ي فعلي، آمده است



[ صفحه 286]



به اندازه ي لازم توضيح داده، و در اينجا نيز براي اينکه مطلب روشنتر شود، بار ديگر «علائم ده گانه» را به نحو اختصار توضيح مي دهيم ولي پيش از توضيح علائم ده گانه -لازم است بدانيم: که مقصود از فتنه ي غبراء و قلاده ي سرخ چيست؟ آيا مقصود از اين دو جمله: هر دو يکي است که بگوئيم: مراد از آن جنگ جهاني است، يا اينکه اين دو جمله دو مطلب است، تا اينکه بگوئيم (فتنه ي غبراء) مربوط به دوران بني العباس و (قلاده ي سرخ) کنايه از جنگ، و يا جنگ عالمگير است.

در هر صورت به نظر نگارنده (فتنه ي غبراء) و (قلاده ي سرخ) دو مطلب است و هر يک از اين دو، به حوادث قبل از ظهور در طي سالهاي متمادي اشاره دارد. اينک به توضيحي که در اين زمينه مي آوريم توجه فرمائيد.

به حسب ظاهر آنچه از عبارت «ثم الفتنة الغبراء و القلادة الحمراء» فهميده مي شود اين است که: کلمه ي (ثم) از نظر ادبي براي ترتيب و تراخي است و لذا چون بعد از ذکر ملوک بني العباس کلمه ي (ثم) در عبارت عربي بکار رفته است چنين مي نمايد که (فتنه ي غبراء) يعني: جنگ تيره و تار، اشاره به همان فتنه ي هلاکو، و حمله ي او به بغداد، و قلع و قمع بني العباس و برانداختن نظام خلافت جابرانه ي آنان است. چه آنکه در برخي از خطبه هايي که از اميرالمؤمنين عليه السلام درباره ي بغداد نقل شده چنين آمده است که آن حضرت فرمود:

«اذا جائت العصابة اللتي لا خلاق لها لتخربن و الله يا أم الظلمة و مسکن الجبابرة و أم البلايا، يا ويلک يا بغداد و لدارک العامرة اللتي لها أجنحة الطواويس، تماثين کما تماث الملح، يأتو بنو قنطوره و مقدمهم جهوري الصوت، لهم وجوه کالمجان المطوقة و خراطيم کخراطيم الفيلة لم يتصل ببلدة الافتحها و لا براية الا نکسها». [1] .

هر گاه آن طايفه اي که از دين بهره اي ندارند آمدند، اي پناهگاه واليان ستمگر، و اي جايگاه ستمکاران، و اي سرمنشأ همه ي فتنه ها و بدبختيها، ويران و خراب خواهي گشت، اي واي بر تو اي بغداد و بر آن خانه هاي معمور و آبادت که همچون طاووسهاي زيبا و قشنگ، بال برآورده است مانند نمکي که در آب



[ صفحه 287]



حل مي شود نابود خواهي شد و از بين خواهي رفت. (بنو قنطوراء) مي آيند و پيشاپيش آنان، فرمانروائي است که صدائي بلند دارد، و آنان (يعني بنوقنطوراء و طايفه ي ترک) کساني هستند که صورتهايشان همچون سپر طوق شده پهن، و دماغهايشان مانند خرطوم فيل دراز و کشيده است آن فرمانروا به هيچ شهري نمي رسد مگر آنکه آن را مي گشايد و به هيچ پرچمي نمي گذرد جز آنکه سرنگونش مي سازد.

پس ترديدي نيست که مراد از (بني قتطوره) طايفه ي ترک و لشکر چنگيزاند زيرا کليه ي اين صفات همانطوريکه قبلا هم در حديث ديگري در مورد (هلاکو خان) گفتيم منطبق با ايشان است چه آنکه آنها بلند آواز و داراي صورتي پهن و دماغي دراز بوده اند، و به هر شهري که مي رسيدند آن را فتح مي نمودند و اهلش را مي کشتند و هر لشکري که با آنها روبرو مي شد منهدم مي ساختند و (ري) و بغداد را خراب کردند و ويران نمودند، و آن چنان قتل و غارتگري کردند تا جائي که «دائرةالمعارف بستاني» مي نويسد: در هجوم هلاکو و لشکريانش به شهر بغداد متجاوز از دو ميليون نفر در اين حادثه خونين کشته شدند و اموال زيادي به غارت رفت و خانه هاي فراواني طعمه ي حريق گرديد.

بنابراين جاي شک باقي نمي ماند که مراد از: (فتنه ي غبراء) فتنه هلاکو خان مغول، و هجوم به بغداد و مستأصل ساختن (بني العباس) و قتل آخرين خليفه، و نابودي وزراء و ياران و پيروان خليفه ي عباسي است.

و اما (قلاده ي حمراء) و يا گردن بند سرخ، احتمال دارد که همان فتنه ي هلاکو باشد، و احتمال هم مي رود که اشاره به جنگ ديگري غير از فتنه ي هلاکو باشد. ولي بقرينه ي واو عاطفه و ظهور حضرت بقية الله -عجل الله تعالي فرجه - که بعد از (قلاده ي حمراء) آمده است قويا احتمال مي رود که مراد از آن جنگ جهاني، و يا جنگ ديگري در رابطه با عراق باشد که سرانجام به ويراني بغداد منجر شود، چه آنکه در اخبار زيادي بخرابي بغداد در آخرالزمان، تصريح شده است.


پاورقي

[1] نورالانوار، نور هشتم در بيان علامت ظهور، علامت چهل و نهم.