بازگشت

خطبه افتخاريه و علامات ده گانه ظهور


حافظ رجب «برسي» در کتاب «مشارق» از اصبغ بن نباته خطبه ي نسبتا مفصلي را به



[ صفحه 284]



نام (خطبه ي افتخاريه) از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل کرده است که چون خطبه طولاني است ما فقط قسمتي از اول، و قمستي هم از آخر آن خطبه را که مربوط به علامات ظهور است در اينجا نقل مي کنيم.

عن الأصبغ بن نباته، قال: خطبنا أميرالمؤمنين عليه السلام فقال في خطبة: أنا أخو رسول الله و وارث علمه و معدن حکمته و صاحب سره، و ما أنزل الله حرفا في کتاب من کتبه الا و قد سار الي، و زاد لي علم ما کان و ما يکون الي يوم القيامة (الي أن قال) ألا و ان للباطل جولة و للحق دولة. و أني ظاعن عن قريب فارتقبوا الفتنة الأموية و الدولة الکسروية، ثم تقبل دولة بني العباس بالفرح و البأس [بالفزع و اليأس] و تبني مدينة يقال لها «زوراء» بين دجلة و الفرات، ملعون من سکنها، منها يخرج طينة الجبارين، تعلي فيها القصور و تسبل الستور، و يتعاملون بالمکر و الفجور فيتداولها بنوالعباس 42 ملکا علي عدد سني الملک ثم الفتنة الغبراء و القلادة الحمراء، في عقبها [عنقها] قائم الحق، يسفر عن وجهه بين أجنحة الأقاليم کالقمر المضي ء بين الکواکب، ألا و ان لخروجه علامات عشرة أولها تحريف الرايات في أزقة الکوفة و تعطيل المساجد، و انقطاع الحاج، و خسف و قذف بخراسان، و طلوع الکوکب المذنب، و اقتران النجوم، و هرج و مرج و قتل و نهب، فتلک علامات عشرة و من العلامة الي العلامة عجب، فاذا تمت العلامات قام قائمنا قائم الحق» [1] .

(اصبغ بن نباته) گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام براي ما خطبه اي ايراد نموده، و در آن خطبه چنين فرمود:

من برادر پيامبر و وارث علم و دانش، و معدن حکمت و صاحب راز رسول خدا صلي الله عليه و آله مي باشم، و خداوند عالم هيچ حرفي از حروف کتابهاي آسماني خود را نازل نفرموده است جز اين که آنها به من رسيده و دانشم را نسبت به حوادث گذشته و آينده ي جهان تا روز قيامت افزون فرموده است. (تا اينکه فرمود) اي مردم آگاه باشيد و بدانيد که براي باطل (در هر دوره اي) جولاني و حرکتي است، و براي «حق» دولتي خواهد بود. من به همين زودي از ميان شما مي روم و



[ صفحه 285]



به عالم غيب رهسپار مي گردم پس شما بعد از من منتظر فتنه امويان و سلطنت کسروي باشيد. [2] .

سپس فرمود: آنگاه دولت بني العباس با قدرت و خوشحالي (و در نسخه اي هراس و نوميدي) نمايان مي شود و شهري که به آن زوراء مي گويند، يعني- بغداد -بين دجله و فرات ساخته مي شود، کسي که (بدون عذر شرعي) در آن شهر سکنا گزيند مشمول خشم و غضب خداوند است «ملعون من سکنها».

از آنجا طينت جباران، و آب و گل آنان بيرون مي آيد (يعني ستمکاران در آن شهر فراوان مي گردند) و کاخهاي بلند و عالي مي سازند، و آنجا محل رفت و آمد مردمان مي گردد، و با مکر و نيرنگ، و فسق و فجور با مردم رفتار مي کنند، و 42 نفر از سلاطين بني العباس در آنجا سلطنت خواهند کرد، سپس فتنه ي تيره و تار، و گردن بند سرخ که در گردن، و يا پشت سر آن است، فرا خواهد رسيد. و آنگاه پشت سر آن قائم بحق، در بين بالهاي زمين مانند ماه نوراني در ميان ستارگان درخشان پرده از روي غيبت خود خواهد برداشت.

آگاه باشيد که براي آمدن آن حضرت (ده علامت است) نخستين آن علامتها (تحريف پرچمها) و در روايتي ديگر (تحريق رايات) (يعني: سوزاندن علمها) در کوچه هاي کوفه، و تعطيل مساجد، و جلوگيري از حج و زيارت بيت الله، و خسفي در زمين خراسان، و وقوع قذفي در همان سرزمين خراسان، و طلوع ستاره ي دنباله دار و نزديک شدن ستاره ها به يکديگر و هرج و مرج در دنيا، و قتل و غارت اموال مي باشد، و آنگاه که اين علائم ده گانه تمام شد قائم ما اهل بيت، قائم بحق قيام خواهد نمود.


پاورقي

[1] مشارق انواراليقين ص 165، 164 و بشارةالاسلام ص 73.

[2] منظور از «دولت کسرويه» که در متن عربي خطبه آمده، سلطنتي مانند سلطنت پادشاهان ايران است که عرب به پادشاهان ايران «کسري» مي گفتند، و در آنجا مقصود معاويه و خلفاي بعد از او مي باشند که خلافت اسلامي را بصورت سلطنت پادشاهان ايراني درآوردند.