بازگشت

ويژگيهاي خطبه در رابطه با حوادث ايران


آنچه در خطبه ي مذکور بيش از هر چيز جلب نظر مي کند حرکت پرچمهاي بي نام و نشان از طرف مشرق و رهبري آن پرچمها به وسيله ي سيدي از دودمان اهل بيت عليهم السلام بسوي عراق است، که چون نشانه هاي ياد شده به حوادث ايران قبل از ظهور مربوط مي شود ناگزيريم آنها را توضيح دهيم.

1- واژه ي «مشرق» در لسان احاديث به همه ي کشورهائي که در قسمت شرقي- خاوري- حجاز واقع شده، گفته مي شود، و ظاهرا مقصود از مشرق در حديث مذکور چنانکه در بخش اول کتاب در نکته ي سوم بطور مفصل توضيح داديم با قرائني که در آنجا ذکر نموديم و همچنين با قرائني که در خود خطبه ديده مي شود، کشور اسلامي ايران است.

2- مقصود از نمايان شدن، و يا روي آوردن پرچم هاي بي نام و نشان به طرف کوفه گردآمدن نيروهاي فراوان و تجمع افراد در زير آن پرچمها است.

3- مقصود از اين جمله که حضرت فرموده است «پرچمهايشان علامت خاصي ندارد» رنگارنگ بودن آن پرچمهاست که رنگهاي مختلف و متفاوتي دارند.

4- مقصود از اين جمله که حضرت فرموده است «پرچم هايشان از پنبه و کتان و ابريشم نيست»، اين است که: جنس آن پرچمها از نوع اجناس ياد شده نمي باشد بلکه جنس آنها چيز ديگري است.

5- مقصود از اين جمله که حضرت فرموده است «مختوم في رأس القناة» اين است که بر روي پوشه ي آن پرچمها نوشته شده است و اين معنا از مفهوم کلمه ي «رايات» که جمع «راية» و به معناي پرچم و علم است و همچنين از مفهوم کلمه ي «مختوم» که به معناي مهرشده مي باشد، استفاده مي شود.

6- مقصود از کلمه ي «خاتم» انگشتر پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله است، که طبق منابع معتبر



[ صفحه 257]



حديثي و تاريخي بر روي نگين آن جمله ي «لا اله الا الله، محمد رسول الله» نقش گرديده و آن حضرت از آن انگشتر بجاي مهر و امضاء استفاده مي نموده اند.

در اين زمينه نويسنده ي کتاب «قاموس قرآن» چنين مي نويسد:

ناگفته نماند: انگشتر را از آن جهت «خاتم» گفته اند که نامه را با آن ختم و مهر مي کرده اند چنانکه در کتاب «نهايه» درباره ي خاتم سلطان گفته است که سلطان براي ختم نامه احتياج به «خاتم» دارد.

و جرجي زيدان در تاريخ تمدن اسلام جلد 1 صفحه ي 22 ذيل کلمه ي خاتم گويد: همينکه پيغمبر اسلام درصدد نامه نوشتن به شاهنشاه ايران و امپراطور روم برآمد به حضرتش يادآور شدند که اگر نامه بدون مهر باشد ايرانيان آن را نمي پذيرند. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله هم مهري از نقره تهيه فرمود که روي آن جمله ي «محمد رسول الله» نقش شده بود [1] .

7- مقصود از «سيد اکبر» در خطبه ي مذکور، شخص رسول الله صلي الله عليه و آله است. زيرا در حديثي که مفضل از امام صادق عليه السلام نقل کرده است آن حضرت «سيد اکبر» را شخص پيغمبر صلي الله عليه و آله و «صديق اکبر» را اميرالمؤمنان عليه السلام معرفي فرموده است. [2] .

از توضيحات مختصري که در رابطه با خطبه ي مزبور يادآور شديم اين نتايج به دست مي آيد:

الف: در آستانه ظهور مبارک حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالي فرجه - پرچم هاي زيادي که نشانه ي وحدت و يکپارچگي ملت مسلمان ايران و تصميم قاطع و رزم بي امان آنها عليه خصم و دشمن زبون و سپاهيان سفياني است در مشرق زمين پيدا مي شود.

ب: اين پرچمها که از هر سو و جاي جاي سرزمين مقدس ايران بوسيله ي مردم مسلمان و فداکار و از جان گذشته ي ايران براي شکست نهايي دشمن به اهتزاز درمي آيد علامت خاص و رنگ مخصوص ندارد بلکه رنگارنگ و از همه رنگ است.

ج: جنس اين پرچم ها - همانگونه که در متن خطبه آمده است- از پنبه و کتان و ابريشم نيست و بر روي پوشه ي آن پرچمها نوشته شده و اين نوشته نقش نگين انگشتر



[ صفحه 258]



پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله «لا اله الا الله، محمد رسول الله» است.

د: رهبري اين پرچمها را سيدي از دودمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و از تبار اهل بيت عليهم السلام به عهده دارد که البته به نام وي اشاره اي نشده است.ه: با پيدايش اين پرچم ها در ايران دشمنان قسم خورده اسلام به وحشت مي افتند.و: حاملين اين پرچمها بسوي کوفه (عراق) به پيش مي روند و خونهاي پدران خود را که در جنگ از دست داده اند مطالبه مي کنند.

و اما مقصود از سيدي که اين پرچمها را به طرف عراق رهبري مي کند يا منظور از او سيد حسني معروف، يا جناب سيد هاشمي خراساني، و يا سيد حسيني است که در اين رابطه در بخشهاي آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت و در اينجا در شرح ويژگيهاي خطبه به همين مقدار بسنده مي کنيم چه آنکه اصول فقرات آن معلوم و براي هر خواننده اي واضح و روشن است.

در اينجا اين نکته را يادآور مي شويم اينکه ما عبارت «مختمة في رؤس القنا بخاتم السيد الاکبر» در متن عربي حديث را، به اينصورت ترجمه نموديم: که بر روي پوشه ي پرچم هاي آنان نقش نگين پيغمبر (لا اله الا الله محمد رسول الله) نوشته شده، بر اساس روايت بسيار مفصلي است که خلاصه اش چنين است:

امام صادق عليه السلام فرمود: چون جريان کار اميرالمؤمنين عليه السلام و معاويه عليه الهاويه به پادشاه روم رسيد از معاويه و علي عليه السلام درخواست نمود تا هر يک، داناترين شخص خاندان خود را بسوي او بفرستند تا از آنها پرسشهايي بعمل آورد.

علي عليه السلام امام حسن مجتبي عليه السلام و معاويه يزيد را فرستاد پادشاه يزيد را احضار کرد و نقش صورتهايي که در خزينه داشت به او نشان داد و درباره ي اين صورتها از او پرسشهايي نمود، يزيد درمانده نتوانست هيچگونه جوابي را ارائه دهد، سپس حسن عليه السلام را خواست و نخستين صورتي که به او نشان داد به شکل ماه بود، حضرت فرمود: اين صفت آدم ابوالبشر است و در آخر سر نقش صورتي را به حضرت نشان داد که نوراني بود و چون حضرت آن را ديد گريست.

پادشاه سبب گريه اش را پرسيد فرمود: اين صفت جدم پيغمبر است که محاسني انبوه و سينه اي گشاده و گردني بلند داشت و از دار دنيا رفت و چيزي از خود باقي



[ صفحه 259]



نگذاشت مگر انگشتري که در دست راستش مي کرد و بر روي آن نوشته شده بود لا اله الا الله محمد رسول الله. [3] .

ضمنا ناگفته نماند که: در ضمن روايت ديگري نيز که مرحوم شيخ صدوق عليه الرحمه در کتاب «امالي» از حسين بن خالد صيرفي از امام هشتم حضرت علي موسي الرضا عليهم السلام نقل نموده، و آن حضرت درباره ي نقش خاتم حضرت آدم عليه السلام و برخي از پيامبران بزرگ خدا مانند: حضرت نوح عليه السلام و حضرت ابراهيم عليه السلام و حضرت موسي عليه السلام و حضرت عيسي عليه السلام و پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و همچنين نقش خاتم اميرمؤمنان عليه السلام و برخي از امامان معصوم عليهم السلام با حسين بن خالد به گفتگو پرداخته چنين آمده است که: حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: و نقش خاتم حضرت ختمي مرتبت محمد صلي الله عليه و آله: «لا اله الا الله محمد رسول الله» بود. [4] .


پاورقي

[1] قاموس قرآن ج 2 ص 226 چاپ آخوندي.

[2] به کتاب بحارالانوار ج 53 ص 16 مراجعه فرمائيد.

[3] براي اطلاع بيشتر به بحارالانوار ج 10 ص 134 تا 136 مراجعه فرمائيد.

[4] به کتاب امالي صدوق مجلس 70 حديث 5 مراجعه فرمائيد.