بازگشت

نکته هايي از روايت اصبغ بن نباته


اين خطبه که درباره ي فتنه ي مشرق و برخي از علائم ظهور حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالي فرجه - از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده، و اصبغ بن نباته آن را روايت کرده است و ما هم نسخه هاي مختلفي را از اين خطبه نقل نموديم، خطبه ي بسيار دقيق و پرمعنايي است که اميرالمؤمنين عليه السلام کلماتي سخت و پيچيده و جملاتي عجيب در آن بکار برده است که فهم بسياري از جملات آن به کتاب لغت و احاطه ي کامل به دستور زبان عربي و ادبيات عرب نياز دارد، و در آن نکات جالب و ارزنده اي نهفته است که نياز به توضيح دارد، و از اينرو ما آنچه را که با فهم قاصر خود از اين خطبه درک کرده ايم، براي پي



[ صفحه 253]



بردن بمعاني پرمغز آن خطبه ي طولاني توضيح مي دهيم.

الف: در اين خطبه علي عليه السلام به مردم فرموده است: پيش از آن که فتنه اي از شرق پاي خود را بر دارد هر چه مي خواهيد از من سؤال کنيد؟! و اين تعبير که حضرت در مورد اين فتنه، کلمه ي (تشغر) بکار برده است تعبير عجيبي است! زيرا کلمه ي (شغر) در لغت عرب بمعني پا بالابردن است و در مورد سگ که موقع ادرار پاي خود را بالا مي برد، مي گويند: (شغر الکلب)، و البته مسلم است اينکه آن حضرت اين کلمه را در مورد آن فتنه بکار برده است دليلي دارد.

دليل بکار بردن اين کلمه، يا بدين لحاظ است که آن فتنه مدير و مدبري ندارد، و شخص خودخواه و جاه طلب و مقام دوست و خونريز و فاسد و خودکامه و ديوانه صفتي بخاطر ترفيع مقام و جاه طلبيش چنين فتنه و آشوبي بپا مي کند، و يا بخاطر اين است که: آن فتنه جنگ و خونريزي و خراب شدن خانه ها و ويراني و بي خانماني و آوارگي و فساد بي حد، و هتک نواميس به دنبال دارد.

ب: از اين تعبير که حضرت فرموده است: (پيش از آن که فتنه اي از شرق، پاي خود را بلند کند از من بپرسيد) چنين فهميده مي شود که قسمتهائي از حديث تفسير عياشي، همانطوريکه مرحوم مجلسي -عليه الرحمه- در توضيح آن فرموده است، در آن دست برده شده و يا افتاده است، و يا اينکه راوي حديث قسمتهايي از آن را فراموش کرده است.

زيرا آنچه از روايت «اصبغ بن نباته» استفاده مي شود اين است که: ابتدا در «مشرق» فتنه و آشوبي بپا مي شود و مردماني را قرباني خود مي سازد، و پس از آنکه خاموش شد، دوباره اوج مي گيرد و چون اوج گرفت شعله آتشي از غرب زبانه مي کشد و مردمي را به نابودي مي کشاند.

شاهد اين مدعا فرمايش حضرت است که فرموده است (و تطأ في خطامها بعد موتها و حياتها) يعني هم در ابتدا آن فتنه، و هم بعد از خاموش شدنش در مرتبه ي اول، مردمي در کام مرگ فرو مي روند.

و اين جمله اين را مي رساند که در ابتدا فتنه ي بزرگي در مشرق روي مي دهد و پس از آنکه آن فتنه خاموش شد بار ديگر از مشرق، از همان سرزمين شرق که فتنه در آن



[ صفحه 254]



پيدا شده است، آشوبي بپا مي شود که اين بار، مانند بار اول نيست. زيرا حضرت بلافاصله مي فرمايد: (و تشب نار بالحطب الجزل من غربي الأرض) يعني: پس از آن، شعله ي آتشي با هيمه هاي خشک از مغرب زمين برافروخته مي شود، و اين کنايه از جنگ بزرگ خانمانسوز و ويرانگر ديگري است که بوسيله ي هواپيماها و بمبهاي آتش زا انجام مي شود.

و لذا حضرت مي فرمايد «رافعة ذيلها، داعية ويلها»، يا اينکه مي فرمايد: (رافعة ذيلها تدعوايا ويلها لرحله و مثلها) يعني در آن موقع مي بيني که چقدر هواپيماها بالا مي روند و بالها را مي گشايند و بمبهاي آتش زا را بر سر مردم فرو مي ريزند اي واي بر دجله و اطراف آن هنگامي که جنايتهايشان را بدون جواب نگذارند و بدانها پاسخ دهند.

و در چنين موقعيتي است که حضرت مي فرمايد: (فاذا استدار الفلک، قلتم مات، اوهلک، و باي وادسلک) يعني: چون مدت زماني بدين منوال گذشت خواهيد گفت: (مهدي موعود) مرده، يا هلاک شده و اگر هست پس بکدام بيابان رفته است.

ج: مطلب ديگري که در اين خطبه جلب نظر مي کند اين است که: اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده است براي ظهور حضرت مهدي عليه السلام نشانه ها و علاماتي است که نخستين آن علامتها حصار کشيدن دور کوفه و گماشتن ديده بانان و نگهبانان و کندن خندقها و کشيدن کانالها و گودالهاي عريض و طويل در راه هاي ورودي به کوفه است، و اين مطلب شايان توجه و در خور دقت و امعان نظر است.

زيرا: علي عليه السلام بطور ضمني بلکه با صراحت، از جنگ بسيار بزرگ و وسيع و دامنه داري خبر مي دهد که گويا آتش افروز جنگ پيش از بوجود آوردن آن، براي جلوگيري از حملات سخت دشمن و هجوم طرف مقابل و ورود سربازان و لشکريان اجنبي به خاک کشورش و هم چنين براي تقويت روحيه ي سربازان خود و تفوق و برتري آنان، با تاکتيکهاي نظامي و روشهاي معمول جنگي و نقشه هاي بسيار ماهرانه و شيطاني، متوسل مي شود تا از اين راه بتواند از حملات طرف مقابل، و کساني که بمقابله برمي خيزند جلوگيري بعمل آورد.

و ما هنگامي که راه و روش زندگي پيشينيان و شيوه هاي جنگي آنان را مورد مطالعه قرار مي دهيم، مي بينيم: که آنان در هنگام جنگ و نبرد براي پيشبرد اهداف



[ صفحه 255]



جنگي و کشورگشائي، روشهاي خاصي بکار مي برده اند که از جمله ي آنها کندن خندق و حفر کانال و زدن گودالهاي عريض و طويل بوده است.

ابن خلدون در کتاب معروف خود بنام «مقدمه ابن خلدون» در اين باره مي نويسد:

از شيوه هاي ملتهاي باستان در پيکارها، کندن خندقها بوده است که از بيم آسيب و شبيخون دشمن و هجوم شبانه ي به لشکرگاه، در پيرامون لشکريان خود خندقهائي حفر مي کرده اند، زيرا بيم و هراس لشکريان در تيرگي و سياهي شب دو چندان مي شود و آنها مي توانند بدين وسيله از تاريکي شب استفاده کنند، و پا به فرار گذارند.

از اين رو هنگامي که به سرزميني فرود مي آمدند، در آنجا خيمه و خرگاه مي زدند و در پيرامون لشگرگاه خود خندقهايي مي زدند بطوريکه دائره وار تمام گرداگرد لشکرگاه را فراگيرد و به منزله ي دژي باشد که دشمن را از شبيخون باز دارد و نتواند با لشکريان درآميزد و مايه شکست و خواري آنها گردد. [1] .

با اين توضيح، معلوم مي شود که در گرما گرم نخستين فتنه، کشور عراق خود را براي جنگي سخت و نبردي سهمگين، آن هم به خيال فتح و پيروزي و گرفتن شهرهاي مرزي و تصرف سرزمينهاي حاصلخيز ايران آماده مي سازد. و براي اينکه «ايرانيان» نتوانند آنها را شکست دهند و بناکامي بکشانند، براي حفظ و حراست مرز و بوم خود از شيوه هاي جنگهاي باستاني استفاده کرده و به حفر خندق و زدن کانال مبادرت مي ورزند.

دليل اين مدعا آن است که: اگر عبارت عربي حديث «تخريق الزوايا» باشد کلمه ي (خرق) بمعني شکافتن زمين و حفر کردن و «زوايا» جمع «زاويه» بمعناي حفره هاي مثلثي شکل است، و اگر عبارت عربي حديث «تخريق الروايا» با «راء» بدون نقطه باشد روايا جمع راويه بمعني ظرف آب است و مجازا به کانالهائي که براي همين منظور ساخته مي شود اطلاق مي گردد و اگر عبارت عربي حديث:«تحريق الرايات» و يا تخريق الروايا باشد که در بعضي از نسخه ها آمده است و معني آن سوزاندن پرچمها، يا پاره کردن مشکلهاي آب است) مقصود روشن است و نيازي به توضيح ندارد.



[ صفحه 256]



ولي بنظر نويسنده «سوزاندن علمها، و پاره کردن مشکلهاي آب» به هيچ وجه نمي تواند درست باشد. زيرا وقوع اينگونه حوادث در جنگ چندان اهميتي ندارد که از جمله ي علائم ظهور حضرت مهدي -عجل الله تعالي فرجه- قلمداد شود.


پاورقي

[1] به مقدمه ي ابن خلدون مراجعه فرمائيد.