جغرافياي تاريخي عراق
سرزمين عراق از نخستين مراکز ايجاد تمدن بشري است و به اين سبب پيوسته مورد اختلاف بين ممالک بزرگ جهان بوده است و از جمله عراق، قرنها جزء ايران بود.در دوران امپراطوري اسلامي، عراق مرکز خلفاي عباسي بود و «بغداد» پايتخت عباسيان محسوب مي شد، سپس عراق به تصرف امپراطوري «عثماني» درآمد.
بعد از شکست عثماني در پايان جنگ بين الملل اول سرزمين عراق زير نظر دولت انگلستان قرار گرفت و در سال 1933 ميلادي مستقل شد، و با سلطنت امير فيصل، رژيم سلطنتي در آن کشور برقرار شد.
رژيم سلطنتي عراق در زمان ملک فيصل دوم در روز 14 ژونيه 1958 ميلادي به جمهوري مبدل گشت، و يکي از گردانندگان کودتا عليه رژيم سلطنتي، بنام عبدالکريم قاسم (که سمت رياست و فرماندهي قسمتي از لشکر عراق را به عهده داشت و توسط عبدالاله براي جنگ با سوريه با ارتشي منظم و مجهز اعزام شده بود برگشت، و عليه دولت کودتا کرد و پس از اجراي نقشه ي کودتا) به رياست جمهوري رسيد.
وي که مردي بي دين بود و از آئين و مذهب بهره اي نداشت سرمنشأ همه ي بدبختيها و گرفتاري ها و کشتارهاي فجيع بود، و با روي کار آمدن خود به همه ي احزاب سياسي و بخصوص کمونيستها در عراق اجازه فعاليت داد و به اصطلاح همه نوع آزادي به ارمغان آورد و موجبات اختلاف و تفرقه و دو دستگي را در بين مسلمانان فراهم نمود و سبب شورش اکراد در شمال عراق، و کشمکشها و درگيريهاي لفظي با کويت، و دامن زدن به آتش فتنه و فساد و اختلافات و جنگ رواني با «ايران» گرديد.
پس از او «عبدالسلام عارف» دوست و رفيق کودتاگرش که از نظر مذهب اهل تسنن به اصطلاح مردي ديندار و متعصب، و فردي ناصبي و از دشمنان سرسخت
[ صفحه 217]
اهل بيت عليهم السلام بود، بر عليه وي بپا خواست و با يک کودتا رژيم فاسد و ديکتاتوري وي را که مي گفت «انا اقوي من الحديد» من از آهن سخت تر و محکمترم، سرنگون ساخت و خود به رياست جمهوري رسيد وي نسبت به مقام شامخ ولايت آن چنان متعصب و کينه توز بود، تا جائيکه وقتي به بصره آمد و براي مردم سخنراني کرد، در سخنراني خود خطاب به مردم بصره گفت: اي مردم بصره علي عليه السلام به شما گفت: «يا اشباه الرجال و لا رجال» و انا اقول: «انتم الرجال» يعني: اي کساني که به مردان شباهت داريد ولي مرد نيستيد، من به شما مي گويم: شما مرد هستيد!!
آري: پس از اين سخنراني تاريخي طولي نکشيد و از بصره بيرون نيامد که بر اثر اين جسارت آشکار، در اثر سانحه ي هوائي، در هنگام پرواز هواپيماي حامل وي و يارانش در هوا آتش گرفت و او در ميان شعله هاي آتش در اين دنيا قبل از آتش آخرت سوخت و خاکستر گرديد، و مردم مسلمان بصره درباره اش گفتند: (صعد لحم نزل فحم) يعني: گوشت بالا رفت و ذغال پايين آمد!!
پس از «عبدالسلام عارف» برادرش، عبدالرحمن عارف روي کار آمد، و بعد از او «ژنرال» احمد حسن البکر با يک کودتا برياست جمهوري رسيد و عبدالرحمان عارف از عراق تبعيد شد.
در حال حاضر: که سال 1422 هجري قمري است، طاغوت اشرار، سکرتير حزب بعث افلقي، منادي اشتراکيت، آتش افروز جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران، و سردار قادسيه ي خيالي مدت چندين سال است که با زور سرنيزه و فشار و قلدري و کمک بي دريغ اجانب، با برنامه هاي از پيش تعيين شده، و نقشه هاي استعماري، بر جان و مال و ناموس مردم مسلمان عراق حکومت مي کند تا روزي که اجل او نيز بسر آمده و پرونده ي ننگين و نامبارکش همراه با دستياران اوباش و پليدش چون ديگر همکاران قبلي دوزخيش، بسته و مختوم گردد.