بازگشت

زمينه سازي غيبت توسط پيامبر و امامان شيعه


روايات زيادي درباره ي غيبت و قيام حضرت حجت عليه السلام از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليه السلام در دسترس مردم بوده است . نگاهي به انبوه اين روايات - که اخيرا به صورت معجمي گردآوري شده - نشانگر آن است که اين مسأله از ديد هيچ امامي دور نمانده و همه ي آن بزرگواران بر آن تأکيد ورزيده اند . گذشته از احاديث رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در اين زمينه که دو جلد از معجم مزبور را به خود اختصاص داده ، از هر کدام از امامان عليهم السلام رواياتي درباره ي جنبه هاي مختلف مسأله غيبت و مهدويت و همچنين تعيين مصداق مورد نظر آن وارد شده است که در مجموع بيش از ششصد حديث مي شود . [1] .



[ صفحه 576]



اين نشانه ي آن است که مهدويت در قاموس روايي شيعه از اهميت بسزايي برخوردار است ؛ زيرا پس از رحلت هر يک از امامان عليهم السلام - به هر دليلي که بدرود حيات مي گفتند - و يا حتي در حال حياتشان ، توهم مهدويت اوج مي گرفته است . سير بحثهايي که درباره ي با فرق شيعه توسط اشعري و نوبختي عنوان شده نشان مي دهد که مهمترين دليل تفرقه ها و انشعابها در ميان شيعه ، همين مسأله ي مهدويت بوده که به غلط از سوي برخي از اصحاب ائمه عليهم السلام مطرح مي شده و انشعابي را - ولو به طور محدود - به دنبال داشته است .

قابل توجه آن که اساسا اعتقاد به مهدويت محمد بن حنفيه ، نفس زکيه [2] و بسياري ديگر از علويان ، ناشي از همين تأکيدي است که بر اصل مسأله ي مهدويت شده است . يک نمونه ادعاي مهدويت درباره ي عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر (م 129 ( بود . درباره ي امام باقر عليه السلام نيز همين ادعا شد که از سوي امام عليه السلام رد شد و به شدت انکار گرديد . درباره ي اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام و حتي شخص امام صادق عليه السلام و امام کاظم عليهماالسلام [3] و برخي از رهبران علوي که بر ضد عباسيان قيام کردند ، مانند حسن بن قاسم ، يحيي بن عمر ، محمد بن قاسم و ... همين ادعا مطرح شده است . [4] القابي که خلفاي عباسي از آنها استفاده کردند ، به طور غالب ، القابي است که در برخي از روايات ، به عنوان «القاب مهدي» شناسانده شده است ؛ سفاح ، منصور ، مهدي ، هادي ، رشيد ، أمين و مأمون از اين دست القاب هستند .

وجود اين همه ادعاي مهدويت در قرون نخستين اسلامي در ميان شيعيان و همچنين اهل سنت ، نشانه ي آن است که وجود «قائم» و «مهدي» امري ثابت و اصلي مسلم در ميان مسلمانان بوده است و تنها در مورد تعيين مصداق ، مشکلاتي پيش آمده است . گفتني است که عنوان «قائم»در متون روايي شيعه ، بيش از لقب «مهدي» بکار رفته است ، در حالي که در روايات اهل سنت ، تنها کلمه ي «مهدي» وارد شده است .

درقرون بعد ، به ويژه قرنهاي هشتم و نهم هجري نيز ناظر دهها مورد ادعاي



[ صفحه 577]



مهدويت هستيم . همه ي اينها نشانه ي وجود زمينه هاي کافي براي ادعاي اين امر در رواياتي است که مذاهب مختلف اسلامي در اختيار داشته و دارند . اين روايات در جوامع حديثي شيعه فراوان بوده و در منابع اهل سنت هم به فراواني يافت مي شود . [5] .


پاورقي

[1] معجم احاديث المهدي ، در پنج جلد (مؤسسة المعارف الاسلامية).

[2] درباره ي نفس زکيه ، شمار زيادي از اهل سنت وقت ، ادعاي مهدويت کردند نک : مقاتل الطالبيين ، صص 240 -249.

[3] فرق الشيعه ،صص 90 - 78.

[4] در اسات و بحوث في التاريخ و الاسلام ، ج 1 ، صص 75 - 57 . مقاله ي «المهدية بنظرة جديدة».

[5] مجموعه ي دو جلدي کتاب «المهدي في کتب اهل السنه» شامل آثاري است که به نوعي حاوي اين قبيل احاديث است.