بازگشت

نکاتي درباره تولد امام زمان


تلاشهايي که عباسيان حاکم بر سامرا و بغداد براي کنترل زندگي امام حسن عسکري عليه السلام به عمل آورده بودند ، اختفاي مسأله ي مهم تولد امام زمان عليه السلام را کاملا توجيه مي کند . همچنين اين نکته را که در آن زمانها ، مسأله ي غيبت آن حضرت بر سر زبانها بوده و بني عباس در صدد بودند تا به هر طريق ممکن ، راه امامت را بر شيعه مسدود سازند ، روشن مي کند .

شيخ مفيد در آغاز شرح حال امام زمان عليه السلام مي نويسد : به دليل مشکلات آن دوران و جستجوي شديد سلطان وقت و کوشش بي امان براي يافتن آخرين حجت خدا ، ولادت آن حضرت بر همگان مخفي ماند. [1] .



[ صفحه 568]



پيش از آن نيز در روايات امامان عليه السلام به ولادت اسرار آميز آن حضرت اشاره شده و حتي اين مطلب يکي از دلايل شناخت وي تعيين شده بود. [2] .

تلاش بي وقفه بني عباس براي يافتن فرزندي از امام يازدهم ، در بيشتر منابع تاريخي گزارش شده است . احمد بن عبيدالله بن خاقان که کار خراج قم را بر عهده داشته ، درباره موضوع کاوش خانه ي امام عسکري عليه السلام ، گزارشي داده که متن آن چنين است :

وقتي خبر بيماري امام عسکري عليه السلام شايع شد ، خليفه به دنبال پدرم فرستاد . او به دارالخلافه رفت و همراه پنج تن از کارمندان نزديک خليفه که از معتمدان او بودند بازگشت . پدرم به آنان دستور داد تا خانه ي امام را در کنترل خود گرفته و لحظه به لحظه از احوال و اخبار وي اطلاع داشته باشند ؛ آنگاه برخي از طبيبان را فرا خوانده و دستور داد شبانه روز بر بالين امام حضور داشته باشند .

پس از دو يا سه روز به او اطلاع دادند که امام ضعيف تر شده است و او دستور داد طبيبان بر مراقبتهاي خود بيفزايند ؛ آنگاه پيش قاضي القضات رفت و از او خواست ده نفر از معتمدان خود را که از نظر دين و ورع ، کاملا به آنان اطمينان دارد به منزل امام عسکري عليه السلام بفرستد که شبانه روز در آنجا باشند . اين وضع ادامه داشت تا آن که امام وفات کرد . پس از اين حادثه ، خانه ي امام عسکري عليه السلام به دستور خليفه بررسي دقيق شد و همه چيز مهر و موم گرديد و پس از آن تلاشهاي پي گيرانه اي براي يافتن فرزندي از آن حضرت آغاز شد ؛ حتي کنيزان امام نيز تحت نظر قرار گرفتند تا معلوم شود کدام يک از آنها باردار است ؛ يکي از آنها را که احتمال حمل درباره اش مي رفت در حجره اي تحت مراقبت قرار دادند تا وقتي که باردار نبودن وي مسلم شد . آنگاه ميراث امام را ميان مادر و برادرش جعفر تقسيم کردند . در همين روايت ، به دنبال گزارش مزبور ، اشاره اي به فرصت طلبي جعفر به منظور جانشيني برادرش شده است ؛ از جمله آن که ، وي از عبيدالله بن خاقان خواست او را به عنوان جانشيني امام



[ صفحه 569]



عسکري عليه السلام اعلام و معرفي نمايد و او تقاضاي جعفر را رد کرد. [3] .

روايت ديگري اشاره بدان دارد که برخي از شيعيان قم ، بي خبر از رحلت امام عسکري عليه السلام براي پرداخت وجوه خويش به سامرا آمدند . پس از ورود به سامرا ، کساني آنها را پيش جعفر بردند . قمي ها نخست در صدد امتحان جعفر بر آمدند ؛ بدين منظور از وي پرسيدند : آيا او از مبلغ پولي که با خود آورده اند اطلاع دارد ؟ جعفر پس از اظهار بي اطلاعي گفت : تنها خدا از غيب آگاه است . در نتيجه قمي ها از پرداخت پول به او خودداري کردند . در آن هنگام ، شخصي آنها را به خانه اي هدايت کرد و در آنجا پس از آن که مبلغ وجوهات به آنها گفته شد ، پول را به شخصي که درست گفته بود تحويل دادند . جعفر اين موضوع را به معتمد گزارش داد و به دستور او خانه ي امام و حتي خانه هاي همسايگان آن حضرت تفتيش مجدد شد .

در اينجا بود که کنيزي به نام ثقيل که گويا به خاطر حفظ جان امام زمان عليه السلام ادعاي بارداري کرده بود بازداشت شد و مدت دو سال تحت نظر قرار گرفت تا اطمينان به عدم بارداري وي حاصل شد ؛ سس او را رها کردند. [4] .

به طور مسلم ، چنين حساسيت شديدي از طرف دستگاه خلافت همراه با تحريکات جعفر ، بدان سبب بود تا گذشته از کنترل امام دوازدهم ، در صورت عدم دسترسي به آن حضرت ، دست کم بتوانند اعلام کنند که امام حسن عسکري عليه السلام فرزندي نداشته است . احضار افراد موثق در منزل امام نيز براي اين بود تا به ادعاي خود در اين باره رنگ حقيقت داده و شيعيان را دچار حيرت و سردرگمي نمايند ، چنانکه در ادامه ي همان نقل از شيخ طوسي افزوده شده : افراد مورد اعتماد مذکور که در خانه امام حضور داشتند ، شهادت دادند که آن حضرت در گذشته است. [5] حقيقت آن است که مطابق طرح دقيق و منظمي که از پيش در اين باره ريخته شده بود ، مسأله ولادت آن حضرت از اساس از چشم مردم و حتي بيشتر شيعيان به دور مانده و با اين حال مشکل چنداني نيز به دنبال نياورد .



[ صفحه 570]




پاورقي

[1] الارشاد ، ص 345.

[2] منتخب الاثر ، ص 288 - 287.

[3] الکافي ، ج 1 ، صص 506 - 505 ؛ الغيبه ، صص 132 - 131 ؛ کمال الدين ، ج 1 ، صص 42 - 41 ؛ اعلام الوري ، ص 359 ؛ الارشاد ، ص 340 ؛ کشف الغمه ، ج 1 ، ص 407.

[4] کمال الدين ، ص 474 - 473.

[5] الغيبه ، طوسي ، ص 132.