بازگشت

ولادت امام زمان


دوازدهمين حجت خداوند ، حضرت صاحب الامر ، امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - است که بنا به برخي از روايات ، در قرآن کريم با عنوان «بقية الله» [1] به آن امام همام اشاره شده است.

درباره ي روز ولادت آن حضرت ، در منابع تاريخي اختلاف چنداني به چشم نمي خورد ؛ زيرا از نظر اکثريت قريب به اتفاق مورخان و اشخاص صاحب نظر ، روز پانزده شعبان به عنوان تولد آن بزرگوار پذيرفته شده است . اما در سال تولد وي اختلاف نظرهايي وجود دارد . بديهي است که اين اختلاف به دليل مخفي نگاه داشتن تولد آن حضرت به وجود آمده است.

شيخ مفيد سال تولد آن حضرت را 255 هجري ذکر کرده است . بنابراين ، آن بزرگوار در زمان رحلت پدر هنوز بيش از پنج سال از عمر پربرکتش را پشت سر نگذاشته بود. [2] ثقةالاسلام کليني نيز همان سال 255 را سال تولد آن حضرت دانسته است . [3] روايتي از حکيمه ، عمه ي امام حسن عسکري عليه السلام نيز حاکي از تولد امام در همان



[ صفحه 566]



سال مي باشد . [4] در ميان پاره اي از فرق - که اشعري از آنها ياد مي کند - کساني بوده اند که تولد آن حضرت را ، حتي هشت ماه پس از رحلت امام عسکري دانسته اند . [5] اين نظر ، افزون بر آن که با بسياري از روايات منافات دارد ، همچنين با عقيده ي شيعه مبني بر اين که «زمين هرگز از حجت خدا خالي نمي ماند» توافق ندارد .

قول ديگر ، حاکي از آن است که آن حضرت در سال 258 چشم به جهان گشوده است . [6] در اثبات الوصيه سن آن بزرگوار ، در آغاز غيبت صغرا جهار سال و هفت ماه دانسته شده که بنابر آن تولد امام در سال 256 مي باشد. [7] در نقلي ديگر تاريخ تولد امام زمان عليه السلام سال 257 دانسته شده است. [8] .

با اين همه ، روشن است که سال 255 که مبتني بر حديثي مستند از حکيمه (دختر امام جواد عليه السلام) است ، مورد تأييد بيشتر مورخان مي باشد . اين روايت گزارش نسبتا دقيقي درباره ي تولد امام از قول حکيمه ، عمه ي امام عسکري عليه السلام ارائه مي دهد .

حکيمه خاتون مي گويد: امام عسکري عليه السلام با پيکي از من خواست که امشب هنگام افطار پيش ما بيا تا خدا تو را به ديدار حجت خود و خليفه ي پس از من شاد کند . آن شب را به خانه ي امام عسکري عليه السلام رفتم و در آنجا ماندم تا آن فرزند متولد شد. [9] .

حکيمه خاتون در روايت ديگري مي گويد: فرداي آن روز باز به خانه ي برادرزاده ام آمدم ؛ اما آن کودک را نديدم ؛ وقتي سراغ او را از برادرزاده ام گرفتم فرمود : او را به همان کسي سپرديم که مادر موسي فرزندش را به او سپرد . هفت روز بعد به دستور امام به خانه ي او رفتم و برادرزاده ام در حالي که فرزند خود را در آغوش گرفته بود خطاب به وي فرمود : پسرم ! سخن بگو و آن کودک لب به سخن گشود ؛ سپس اين آيه را تلاوت فرمود : و نريد أن نمن علي الذين اسضتعفوا...

[10] .

دکتر جاسم حسين با اشاره به برخي اشارات موجود در روايات مربوط به تولد حضرت بقيةالله عليه السلام چنين استنباط کرده که آن حضرت پس از تولد ، به منظور مخفي



[ صفحه 567]



ماندن از چشم دشمنان به مدينه برده شده است . [11] .


پاورقي

[1] هود 86:11.

[2] الارشاد ، ص 346.

[3] الکافي ، ج 1 ، ص 514.

[4] الغيبه ، ص 143 ، 141.

[5] المقالات و الفرق ، ص 114.

[6] کشف الغمه ، ج 2 ، ص 437.

[7] اثبات الوصيه ، ص 231.

[8] نک : تاريخ اهل البيت ، پاورقي ، ص 88.

[9] الغيبه ، طوسي ، ص 142-141.

[10] قصص 5:28 و نک : الغيبه ، ص 143.

[11] تاريخ سياس غيبت امام دوازدهم ، ص 124.