فلسفه غيبت
همان طور که مي دانيم، امام زمان (عليه السلام) دو غيبت دارد: يکي غيبت صغري و ديگري غيبت کبري. [1] .
غيبت صغري مجموعاً 74 سال [2] طول کشيده است وپس از آن (ازسال 329 هـ. ق.) غيبت کبري آغاز شده است که تا کنون و تا زماني که بر ما پوشيده است ادامه خواهد يافت. آن چه در اين سطور بيان مي شود راز غيبت امام زمان و فلسفه ي آن است.
بايد بين «فلسفه ي غيبت» و «آثار غيبت» تفاوت قايل شويم. اين که امام زمان چرا غايب شده اند، با اين مطلب که بر غيبت آن حضرت چه فوايدي مترتب مي شود، تفاوت دارد.
راز غيبت در سخنان امام (رحمه الله) با ظرافت خاصّي بيان شده است. مجموعه کلمات امام (رحمه الله) در اين باره را مي توان در چند بند و يک نتيجه بيان نمود.
1 ـ هدف بعثت انبيا «اجراي قسط و عدل» بوده است:
«هر يک از انبيا که آمده اند براي اجراي عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود که اجراي عدالت در همه عالم بکنند....». [3] .
اين که فلسفه ي بعثت انبيا «اجراي عدالت» بوده مستند قرآني دارد. از نظر قرآن مجيد بعثت انبيا اهدافي داشته است که يکي از مهم ترين آن اهداف اين بوده که عدالت در همه جا گسترش يابد. در سوره ي «حديد» آمده است:
لقد ارسلنا رسلنا بالبيّنات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم النّاس بالقسط [4] ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آن ها کتاب (آسماني) و ميزان (شناساييِ حق از باطل) نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند.
2 ـ اين هدف بزرگ و مقدّس (اجراي عدالت) به دلايلي تا کنون محقّق نشده است و ما امروزه شاهد بي عدالتي در سراسر جهان هستيم:
«لکن موفّق نشدند، حتي رسول ختمي (صلي الله عليه وآله) که براي اصلاح بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا... لکن موانع اسباب اين شد که نتوانستند اجرا بکنند...» [5] .
عبارت مذکور صريح است در اين که هدف فوق تا کنون محقق نشده است. الآن زمين پر از ظلم است و در آينده ممکن است بيشتر هم بشود و اين شاهد است بر اين که انبيا موفق نشده اند عدالت را به اجرا در آورند البته نه به دليل ناتواني انبياي الهي بلکه به خاطر فقدان شرايط مناسب و نيز کار شکني مخالفين بوده است.
3 ـ هيچ کس قدرت ندارد که عدالت حقيقي را به اجرا درآورد، به جز انسان عادل و کامل، و او کسي جز امام زمان (عليه السلام) نيست:
«اين پر کردن دنيا از عدالت، اين را ما نمي توانيم بکنيم اگر مي توانستيم مي کرديم، امّا چون نمي توانيم بکنيم ايشان بايد بيايند...» [6] .
البته ما بايد هم چون انبياي الهي براي محو ظلم و گسترش عدالت تلاش کنيم و اگر موفقيت کامل حاصل نمي شود، لااقل از ميزان مظالم کاسته مي گردد ولي اجراي کامل عدالت فقط به دست يد اللّهي حضرت مهدي (عج) صورت خواهد گرفت.
4 ـ از آن جا که امام زمان آخرين وصيّ پيامبر است و پس از او ديگر امام معصومي نخواهد بود، بنابراين او بايد تا عصر ظهور زنده بماند و عمر طولاني داشته باشد تا آن هدف والا را اجرا نمايد:
«آن چيزيکه انبياموفق نشدندبه آن، بااين که براي آن خدمت آمده بودند،خداي تبارک و تعالي ايشان [مهدي (عج)] را ذخيره کرده است که همان معنايي که همه انبياء آرزو داشتند، لکن موانع اسباب اين شد که نتوانستند اجرا بکنند و همه اولياء آرزو داشتند و موفق نشدند که اجرا بکنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اين که اين بزرگوار را طول عمر داده خداي تبارک و تعالي براي يک همچو معنايي، ما از آن مي فهميم که در بشر کسي نبوده است ديگر، قابل يک همچو معنايي نبوده است.» [7] .
5 ـ اگر امام زمان هم مانند پدران بزرگوار خود به طور معمولي و آشکارا در ميان مردم زندگي مي کرد و قابل دسترسي بود، هم چون آن بزرگواران معصوم توسط مخالفين به شهادت مي رسيد:
«اگر مهدي موعود (عج) هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مي رفتند، ديگر در بشر کسي نبوده است که اين اجراي عدالت را بکند...» [8] .
امامان معصوم (عليهم السلام) هر يک يا به سمّ و يا به شمشير از دنيا رفته اند. مخالفان براي از ميان برداشتن امام معصوم که مانع جدي در برابر افزون طلبي آنان است ابتدا از روش تطميع و يا تهديد استفاده مي کردند و چون ائمه با تطميع و يا تهديد دست از هدف خود بر نمي داشتند، لذا به شهادت مي رسيدند. به همين دليل وقتي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي پرسند که چرا امام زمان غايب مي شود، در پاسخ فرموده است: «يخاف القتل» [9] .
6 ـ از آن چه گذشت اين نتيجه حاصل مي شود که فلسفه ي غيبت امام زمان (عليه السلام) «تضمين حيات او به منظور تحقق آرزوي انبيا و اولياي الهي و اجراي عدالت در زمان موعود» است. اين که حضرت را «ذخيره الهي» مي نامند اشاره به همين معناست.
«در زمان ظهور مهدي موعود (عج) که خداوند ذخيره ي کرده است او را از باب اين که هيچ کس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد...» [10] .
پاورقي
[1] «للقائم غيبتان: احدهما طويلة و الاخري قصيرة...» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحار الانوار، ج 52، ص 155).
[2] البته اين درصورتي استکه غيبت صغري از آغاز تولد حضرت مهدي (عليه السلام) حساب شود (المفيد، [الشيخ] محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، آل البيت (عليهم السلام)، ج 2، ص 340) ولي اگر از زمان وفات امام عسکري (عليه السلام) محاسبه شود 69 سال خواهد بود.
[3] خميني، [امام] سيد روح الله، صحيفه نور، ج 12، ص 207.
[4] الحديد: 57 / 25.
[5] خميني، [امام] سيد روح الله، صحيفه نور، ج 12، ص 207.
[6] همان، ج 20، ص 198.
[7] پيشين، ج 12، ص 207.
[8] پيشين، ص 208.
[9] عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: «قال رسول الله: لابدّ للغلام من غيبة، فقيل له: و لم يا رسول الله؟ قال: يخاف القتل» (المجلسي، [العلامة] محمدباقر، بحار الانوار، ج 52، ص 90، ح 1 و نيز ر.ک: الطبري، محمد بن جرير، دلائل الامامة، ج 3، ص 498).
[10] خميني، [امام] سيد روح الله، صحيفه نور، ج 12، ص 207.