بازگشت

اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت


اين که مؤمن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگين و مهموم باشد و اين از نشانه هاي دوستي و اشتياق به آن حضرت است. و در ديوان منسوب به سرور و سالارمان حضرت اميرالمؤمنين - عليه الصلاة والسلام - در بيان دلايل و نشانه هاي دوستي راستين چنين آمده:



وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُري مِنْ شَوْقِهِ

مِثْلَ السَّقِيمِ وَفِي الفُؤادِ غَلآئِلُ



وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُري مِنْ أُنْسِهِ

مُسْتَوْحِشاً مِنْ کُلِّ ما هُوَ شاغِلُ



وَمِنَ الدَّلائِلِ ضِحْکُهُ بَيْنَ الوَري

وَالقَلْبُ مَحْزُونٌ کَقَلْبِ الثّاکِلِ



و از نشانه ها، اين است که از شدّت شوقش همچون بيماري ديده شود که دلش از شدّت درد مي جوشد.

و از نشانه ها، اين است که از فرط اُنس گرفتن با محبوب ديده شود که از هر چه او را از وي مشغول مي دارد وحشت کند [و گريزان باشد] .

و از نشانه ها، خنديدنش در ميان مردم است، در حالي که دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده.

و دليل بر اين که اين امر از نشانه هاي اهل ايمان است و در اوج حُسن و برتري مي باشد، اخبار بسياري است که از امامان معصوم عليهم السلام روايت گرديده، از جمله:

1 - رواياتي که حاکي است؛ از جمله نشانه هاي يک فرد شيعه آن است که در اندوه و حزن امامان عليهم السلام محزون و اندوهگين باشد و ترديدي در اين نيست که غيبت مولايمان حضرت حجّت عليه السلام و آنچه از حزن ها و محنت ها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد مي گردد،



[ صفحه 252]



از بزرگ ترين و مهم ترين علل حزن و اندوه امامان عليهم السلام است، چنان که از حديث آينده در فضيلت گريستن بر فراق آن جناب برايتان معلوم خواهد شد، ان شاء اللَّه تعالي.

2 - در کتاب «کمال الدين» به سند خود، از مولايمان حضرت ابوالحسن الرضاعليه السلام آورده که فرمود: چه بسيار زنان جگرسوخته مؤمنه، و چه بسيار مردان مؤمن اَسَفناک جگرسوخته خواهد بود آن گاه که ماء معين (=آب گوارا) مفقود و غايب گردد. [1] .

3 - در کافي از حضرت ابوعبد اللَّه امام صادق عليه السلام روايت آمده که فرمود: شخصِ مهموم به خاطر ما، که غم و اندوهش از جهت ظلمي است که بر ما رفته، نَفَس کشيدنش تسبيح گويي است و هَمّ او به خاطر امر ما عبادت است و پنهان داشتنش سِرّ ما را، جهاد در راه خداوند است. [2] کليني فرموده: محمد بن سعيد يکي از راويان اين حديث به من گفت: اين را با آب طلا بنويس که چيزي بهتر از اين ننوشته ام.

4 - آنچه در آغاز بخش چهارم کتاب گذشت، در حديث اين ابي يعفور، که از آن برمي آيد؛ يکي از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر، آن است که به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، که بدون ترديد اين حق براي مولايمان حضرت صاحب الزمان عليه السلام بر تمامي افراد باايمان ثابت است، به طريق اولويت قطعي [يعني هرگاه افراد عادي از مؤمنين چنين حقّي را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت حجّت عليه السلام که پيشواي آنان و رکن ايمان است، به طور قطع، سزاواري بيشتري در اين حق برايش ثابت مي باشد] . [3] .

5 - در مجلّد سوم بحار از مسمع کردين، از امام ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام روايت آمده که فرمود: همانا آن که دلش به خاطر ما به درد آيد، البته روزي که ما را هنگام مرگش ديدار کند، خوشحال خواهد شد، به طوري که آن خوشحالي و سرور، پيوسته در دلش باقي خواهد ماند، تا اين که در کنار حوض کوثر بر ما وارد گردد. و به درستي که کوثر از ديدن دوستدار ما خرسند مي شود، تا آن که از انواع غذاها به او مي چشاند، که مايل نشود از کنار



[ صفحه 253]



آن دور گردد. اي مسمع! هر آن کس از آن جُرعه اي بنوشد، ديگر هيچ گاه تشنه نخواهد شد و به مشقّت و رنج نخواهد افتاد [يا هيچ وقت آبي نخواهد خواست] و آن به خنکي کافور است و بوي مشک و مزه زنجبيل، از عسل شيرين تر و از کره لطيف تر و از اشک زُلال تر و از عنبر خوش بوتر است، از تسنيم (چشمه بلند و بالاي بهشت) بيرون مي آيد و بر نهرهاي بهشت مي گذرد، بر روي زمينه اي از دُرّ و ياقوت روان است، در آن جام هايي هست بيش از شمار ستارگان آسمان، بوي آن از مسافت هزار سال به مشام مي رسد، جام هاي آن از طلا و نقره و گوهرهاي مختلف مي باشد، بوي خوشِ آن، بر صورت نوش کننده اش مي وزد، تا آن که شخصي که از آن نوشيده مي گويد: اي کاش اين جا واگذشته مي شدم که به جاي اين، هيچ چيز ديگري نخواهم و از آن دور نشوم، البته تو اي کردين! از کساني هستي که از آن سيراب مي گردي. و هيچ چشمي به خاطر ما گريان نشود، مگر اين که به نعمت نگاه کردن به کوثر نايل گردد و به دوستان ما، از آن بنوشانند و البته چنين است که هر کس از آن مي آشامد لذّت و مزه و اشتهايي خاصّ برايش حاصل مي گردد، بيش از شخص ديگري که محبّتش نسبت به ما کم تر است.... [4] .


پاورقي

[1] کمال الدين، 371:2.

[2] اصول کافي، 226:2 باب کتمان ح 16.

[3] اصول کافي، 172:2 ح 9.

[4] بحارالانوار، 22:8 باب 20 ذيل ح 17.