بازگشت

اظهار اشتياق به ديدار آن بزرگوار


و اين از نشانه هاي دوستان و مواليان آن جناب است و در خوبي و استحباب آن هيچ ترديدي نيست، چون در دعاهاي روايت شده براي آن حضرت، اين معني آمده است و چه خوب سروده اند:



[ صفحه 247]





قَلْبِي إِلَيْکَ مِنَ الأَشْواقِ مُحْتَرَقُ

وَدَمْعُ عَيْنِي مِنَ الآماقِ مُنْذَفِقُ



الشَّوْقُ يُحْرِقُنِي وَالدَّمْعُ يُغْرِقُنِي

فَهَلْ رَأَيْتَ غَرِيقاً وَهْوَ مُحْتَرِقُ



ز آتش دل سوزم و در سيل اشکم غوطه ور

کس غريقي همچومن ديده درآتش شعله ور؟



شوق روي انورت آرد شگفتي ها به بار

از ظهور طلعتت گردد زمستان ها بهار



و بر اين مطلب دلالت دارد آن که مولايمان امير المؤمنين عليه السلام اظهار اشتياق به ديدارش را داشت، چنان که در حديث روايت شده از آن حضرت عليه السلام در وصف حضرت مهدي - عجّل اللَّه فرجه الشريف - در حرف «ع» گذشت که پس از آن که قسمتي از صفات و نشانه هاي او را بيان فرمود و به بيعت کردن با او و اجابت نمودن دعوتش امر کرد، فرمود: «هاه» و به سينه اش اشاره نمود و شوق به ديدارش را اظهار داشت. تمام اين خبر در بحث علم آن حضرت عليه السلام [جلد اول کتاب] گذشت. و نيز بر اين معني دلالت دارد آنچه در بحار به نقل از کتاب «مزار کبير»، به سند خود از احمد بن ابراهيم روايت آورده که گفت: به جناب ابوجعفر محمد بن عثمان اشتياقم را به ديدار مولايمان بيان کردم، به من فرمود: با وجود اشتياق، مايل هستي او را ببيني؟ گفتم: آري. فرمود: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد و ديدن رويش را به آساني و عافيت به تو روزي کند، اي ابوعبد اللَّه! التماس مکن که او را ببيني، زيرا که در ايام غيبت به او اشتياق داري و درخواست مکن که با او همنشين گردي، که اين از عزائم الهي است و تسليم بودن به آن بهتر است، ولي با زيارت به سوي او توجّه کن.... [1] .

مي گويم: نيک بودن اشتياق به آن حضرت عليه السلام امر واضح و روشني است، که خيچ پوشيدگي در آن نيست، زيرا که اين از لوازم محبّت است که از دوستان جدا نمي گردد و عبارت: خداوند پاداش شوق تو را عنايت فرمايد. اشاره به ثواب ارزنده اي است که بر آن مترتّب مي شود، چنان که فرمايش امام صادق عليه السلام در حديث آينده بر آن دلالت دارد با احترام و تجليلي که در آن هست. و اين که فرمود: اي ابوعبد اللَّه! التماس مکن که او را ببيني. منظور ديدن آن حضرت به گونه امامان گذشته عليهم السلام است، يعني هر وقت که



[ صفحه 248]



خواسته باشي اين امر برايت فراهم باشد. و امّا اين که درخواست ديدن آن حضرت به طور مطلق چيزي نيست که منع شده باشد، بلکه از وظايف متديّنين است و رسيدنشان به اين سعادت بسيار اتفاق افتاده است. و شاهد بر آنچه گفتيم اين که گفته: زيرا که در ايام غيبت به او اشتياق داري و درخواست مکن که با او همنشين گردي که اين از عزائم الهي است.... چون اگر ديدن آن جناب و همنشين شدن با حضرتش هرچند در بعضي از اوقات، از عزائم الهي و خواسته حتمي خداوند در مورد صاحب الزمان عليه السلام بود، براي هيچ کس از مؤمنين اين امر اتفاق نمي افتاد و اين برخلاف چيزي است که مشاهده مي شود، زيرا که روايات و حکايات در مورد مؤمنان رستگار به ديدار آن بزرگوارعليه السلام، سبب باور اهل يقين مي باشد. و بالاخره پوشيده نماند که جمله «به او اشتياق داري...» جمله خبريه است که در مقام انشاء واقع شده، که در حقيقت اين امر به شوق ديدار آن حضرت - صلوات اللَّه وسلامه عليه - مي باشد و بر فضيلت اشتياق اهل اخلال به آن حضرت دلالت مي کند، آنچه در بحار از «اختصاص» به سند خود، از محمد بن مسلم روايت آمده که گفت: به سوي مدينه رهسپار شدم در حالي که دردمند و بيمار بودم، به امام باقرعليه السلام عرض شد که محمد بن مسلم بيمار است، پس آن حضرت توسط غلامي، نوشيدني اي که با دستمالي پوشانيده شده بود، برايم فرستاد، غلام ظرف نوشيدني را به دستم داد و به من گفت: آن را بياشام که آن حضرت عليه السلام به من امر فرمود که بر جاي بمانم تا آن را بنوشي. پس آن را گرفتم، ناگاه بوي مشک از آن برخاست، نوشابه اي خوش طعم و سرد بود و چون آن را آشاميدم، غلام به من گفت: مولايم به تو مي فرمايد: هرگاه آشاميدي نزد من بيا. در انديشه شدم که به من چه گفت و حال آن که پيش از آن نمي توانستم برپاي بايستم، که وقتي نوشيدني در درونم جاي گرفت، گويي که از بند رهايي يافته باشم، نشاط گرفتم. پس به درب منزل آن جناب رفتم و اجازه ورود خواستم، بر من بانگ زد که: بدنت سالم گشت، داخل شو. آن گاه در حالي که گريه مي کردم، داخل شدم و بر آن حضرت سلام کردم و بر دست و سرش بوسه زدم، آن حضرت عليه السلام به من فرمود: اي محمد! چرا گريه مي کني؟ عرض کردم: فدايت شوم! بر غربتم و دوري راه و کمي توان بر ماندن نزد شما و ديدن رويتان. فرمود: امّا کميِ توان که خداوند اولياي ما و دوستانمان را اين چنين قرار داده و بلا را بر آنان نزديک ساخته. و امّا آنچه از



[ صفحه 249]



غربت يادآور شدي، پس تأسّي جسته اي به حضرت ابي عبد اللَّه عليه السلام که در سرزميني دور از ما کنار نهر فرات است. و امّا دوري راه که ياد کردي، البته مؤمن در اين دنيا غريب و در ميان اين مردم نگون سار است، تا از اين خانه دنيا به رحمت خداوند بيرون رود. و امّا آنچه متذکّر شدي از دوست داشتن نزديک بودن به ما و ملاقات با ما را و اين که نمي توان اين کار را انجام دهي، پس خداوند مي داند که در دلت چيست و پاداش تو بر او است. [2] .

مي گويم: در مزار اين حديث را از «کامل الزيارة» روايت کرده با اضافاتي که مربوط به فضيلت تربت مبارک امام حسين عليه السلام است. [3] .


پاورقي

[1] بحار الانوار، 97:102 باب 7.

[2] بحارالانوار، 120:101 باب 16 ح 9.

[3] کامل الزيارة، 275.