بازگشت

دعاي ديگر


سيد بن طاووس رحمه الله گويد: دوست ما ملک مسعود - خداوند متعال او را به آرزوهايش برساند - برايم گفت: در خواب ديده است که شخصي از پشت ديواري با او سخن مي گويد، ولي صورتش را نمي بيند و گفت: «يا صاحِبَ القَدَر وَالأَقدَارِ وَالهِمَمَ وَالمَهامِّ عَجِّلْ فَرَجَ عَبْدِکَ وَوَلِيِّکَ وَالحُجَّةِ القآئِمِ فِي خَلْقِکَ وَاجْعَلْ لَنا فِي ذلِکَ الخِيَرَةِ»؛ اي صاحبِ فرمان و اندازه ها! و اي آن که تمام قصدها به سوي او است و همه مهمّات نزد او! فرجِ بنده و وليّ ات و حجّت بپاخاسته در آفريدگانت را زودتر برسان و در آن براي ما خير را قرار ده.

و از دعاهاي روايت شده؛ دعايي است که سيد بن طاووس رحمه الله در کتاب ياد شده ضمن حديثي که غيبت حضرت مهدي عليه السلام ذکر گرديده، چنين آورده: به امام عليه السلام عرضه داشتم: شيعيان تو چه کار کنند؟ فرمود: «بر شما باد دعا کردن و انتظار فرج کشيدن...» تا آنجا که راوي گويد: عرضه داشتم: چه دعايي بکنيم؟ فرمود: مي گويي: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَرَّفْتَنِي نَفْسَکَ وَعَرَّفْتَنِي رَسُولَکَ وَعَرَّفْتَنِي مَلآئِکَتَکَ وَعَرَّفْتَنِي نَبِيَّکَ وَعَرَّفْتَنِي وَلاةَ أَمْرِکَ. اَللَّهُمَّ لا آخُذُ إِلّا ما أَعْطَيْتَ وَلا أَوقِي إِلّا ما وَقَيْتَ. اَللَّهُمَّ لا تُغَيِّبْنِي عَنْ مَنازِلِ أَوْلِيآئِکَ وَلا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ



[ صفحه 176]



هَدَيْتَنِي. اَللَّهُمَّ اهْدِنِي لِوِلايَةِ مَنِ افتَرَضْتَ طاعَتَهُ»؛ بار خدايا! تو خودت را به من شناسانيدي و فرستاده ات را به من معرفي فرمودي و فرشتگانت را به من شناسانيدي و پيغمبرت را به من شناسانيدي و واليان امرت را به من شناسانيدي. بار خدايا! من نمي پذيرم جز آنچه تو فرمايي و نپرهيزم جز از آنچه تو پرهيز داده اي. بار خدايا! از منازل دوستانت مرا دور مدار و دلم را پس از آن که هدايتم کرده اي منحرف مگردان. خداوندا! به ولايت کسي که اطاعتش را بر من واجب ساخته اي، هدايتم فرماي.

و از جمله دعاهايي که شايسته است بر آن ها مواظبت شود، آن است که محقّق محدث نوري رحمه الله در کتاب «تحية الزائر» به نقل از «مصباح الزائر» سيد اجل علي بن طاووس رحمه الله آورده، دعا اين است: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَصَلِّ عَلي وَلِيِّ الحَسَنِ وَوَصِيِّهِ وَوارِثهِ القآئِمِ بِأَمْرِکَ وَالغآئِبِ فِي خَلْقِکَ وَالمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَقَرِّبْ بُعْدَهُ وَأَنْجِزْ وَعْدَهُ وَأَوْفِ عَهْدَهُ وَاکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجابَ الغَيْبَةِ وَاظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحآئِفَ الِمحْنَةِ وَقَدِّمْ أَمامَهُ الرُّعْبَ وَثَبِّتْ بِهِ القَلْبَ وَأَقِمْ بِهِ الحَرْبَ وَأَيِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ المَلآئِکَةِ مُسَوِّمِينَ وَسَلِّطْهُ عَلي أَعْدآءِ دِينِکَ أَجْمَعِينَ، وَأَلْهِمْهُ أَنْ لا يَدَعَ مِنْهُم رُکْناً إِلّا هَدَّهُ وَلا هاماً إِلّا قَدَّهُ وَلا کَيْداً إِلّا رَدَّهُ وَلا فاسِقاً إِلّا حَدَّهُ وَلا فِرْعَوْنَ إِلّا حَدَّهُ وَلا فِرْعَوْنَ إِلّا أَهْلَکَهُ وَلا سَتْراً إِلّا هَتَکَهُ وَلا عَلَمَاً إِلّا نَکَسَه وَلا سُلْطاناً إِلّا کَبَتَهُ وَلا شَيْطاناً إِلّا کَبَسَهُ وَلا رُمْحاً إِلّا قَصَفَهُ وَلا مَطْرَداً إِلّا خَرَقَهُ وَلا مِنْبَراً إِلّا أَحْرَقَهُ وَلا جُنْداً إِلّا فَرَقَهُ وَلا سَيْفاً إِلّا کَسَرَهُ وَلا صَنَماً إِلّا رَضَّهُ وَلا دَماً إِلّا أَراقَهُ وَلا جَوْراً إِلّا أَبادَهُ وَلا حِصْنَاً إِلّا هَدَمَهُ وَلا باباً إِلّا رَدَمَهُ وَلا قَصْراً إِلّا أَخَرَبَهُ وَلا مَسْکَناً إِلّا فَتَّشَهُ وَلا سَهْلاً إِلّا أَوْطَأَهُ وَلا جَبَلاً إِلّا صَعِدَهُ وَلا کَنْزاً إِلّا أَخْرَجَهُ بِرَحْمَتِکَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ»؛ بار خدايا! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست، و درود فرست بر وليّ و وصيّ و وارث حضرت حسن (عسکري)، آن که بپاخاسته به امر تو و غايب در آفريدگان تو و منتظر فرمان تو است. بار خدايا! بر او درود فرست و دوري اش را به وصال و ديدار مبدّل گردان و وعده اي که به او داده اي، به مرحله تحقّق و عمل برسان و به عهدش جامه عمل بپوشان، و دلاوري اش را با برطرف ساختن پرده غيبت آشکار گردان و با ظهور حضرتش طومار رنج ها و سختي ها را بر ستمگران بگشاي و پيشاپيش آن جناب رُعب و وحشت را (در دل دشمنانش) قرار ده و دل ما را به (ولايت و معرفت) او ثابت و پايدار ساز و



[ صفحه 177]



جنگ (نهايي) را به (ظهور) او برپا کن و با سپاهي از فرشتگان نشاندار تأييدش فرماي و بر تمام دشمنان دينت، او را مسلط بگردان، و به او الهام کن تا از آنِ دشمنان هيچ پايه اي بر جاي نگذارد، مگر اين که آن را ويران سازد و هيچ رئيسي مگر اين که از پاي درآورد، و هيچ نيرنگي جز اين که آن را باز گرداند، و هيچ فاسقي مگر اين که بر او حد جاري کند، و هيچ فرعون گونه اي، مگر اين که نابود سازد، و هيچ پرده (عزّتي براي ظالمان)، مگر اين که آن را بدرد و هيچ پرچمي، مگر اين که آن را سرنگون سازد و هيچ حکومت و رياستي، مگر اين که آن را خوار نمايد و هيچ شيطاني، مگر اين که آن را محدود و در فشار بگذارد و هيچ سرنيزه اي، مگر اين که آن را بسوزاند و هيچ سپاهي، مگر اين که آن را پراکنده سازد و هيچ شمشيري، مگر اين که آن را بشکند و هيچ بُتي، مگر اين که آن را لگدمال سازد و هيچ خوني، مگر اين که آن را (از کافران و ظالمان) بريزد و هيچ ستمي را، مگر اين که از ميان بردارد و هيچ دژي، مگر اين که آن را منهدم سازد و هيچ دربي، مگر اين که آن را مسدود نمايد و هيچ کاخي، مگر اين که آن را خراب و ويران کند و هيچ منزل و مسکني را، مگر اين که تقتيش نمايد و هيچ زمين همواري را، مگر اين که تحت فرمان آورد و هيچ کوهي را، مگر اين که از آن بالا رود و هيچ گنجي، مگر اين که آن را استخراج کند و بيرون سازد. به رحمتت، اي مهربان ترين مهربانان.

و از دعاهاي مهمّي که براي روا شدن حاجت روايت شده که مشتمل بر دعا براي تعجيل فرجِ آخرين امامان مي باشد و توسّل به آن حضرت، براي دفع هر نوع گرفتاري است. در کتاب «جنّة المأوي» به نقل از کتاب «کنوز النجاج» شيخ طبرسي فضل بن الحسن صاحب تفسير آمده که گويد: دعايي است که حضرت صاحب الزمان - عليه سلام اللَّه الملک المنان - به ابوالحسن محمد بن احمد ابي اللّيث رحمه الله تعليم فرموده در شهر بغداد در مقابر قريش، و چنين بود که ابوالحسن به مقابر قريش فرار کرده و از ترس کشته شدن به آن جا پناهنده شده بود، پس به برکت اين دعا از کشته شدن نجات يافت. ابوالحسن مزبور گويد: آن حضرت عليه السلام به من آموخت که بگويم: «اَللَّهُمَّ عَظُمَ البَلآءُ وَبَرِحَ الخَفآءُ وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ وَانْکَشَفَ الغِطآءُ وَضاقَتِ الأَرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ، وَإِلَيْکَ يا رَبِّ المُشْتَکي وَعَلَيْکَ



[ صفحه 178]



المُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ. اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ أُولِي الأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ فَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً کَلَمْحِ البَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ اِکْفِيانِي فَإِنَّکُما کافِيايَ وَانْصُرانِي فَإِنَّکُما ناصِرايَ يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ الغَوثُ الغَوثُ الغَوثُ أَدْرِکْنِي أَدْرِکْنِي أَدْرِکْنِي»؛ بار الها! فتنه و بلا بزرگ شد و مخفي بودن (امام عليه السلام يا راه چاره) سخت گرديد و اميد قطع گشت و پرده ها بالا رفت و زمين با [همه فراخي] تنگ شد و آسمان رحمتش را بازداشت و اي پروردگار! شِکْوِه به درگاه تو است و در سختي و آساني تکيه و اعتماد بر تو. بار خدايا! پس بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود فرست اولي الأمري که فرمانبرداري از ايشان را بر ما واجب ساخته اي و بدين وسيله منزلتشان را به ما شناسانده اي، پس تو را به حقّ آنان سوگند که بر ما گشايشي ده سريع و به زودي همچون يک چشم برهم زدن يا نزديک تر از آن، اي محمد! اي علي! مرا کفايت کنيد که البتّه شما مرا کافي هستيد و مرا ياري نماييد که به درستي شما ياور من مي باشيد. اي مولاي من! اي صاحب زمان! به فرياد رس! به فرياد رس! به فرياد رس! مرا درياب! مرا درياب! مرا درياب.



[ صفحه 181]