بازگشت

در قنوت نمازها


شاهد بر اين دعاهاي امامان عليهم السلام براي تعجيل فرج، در تعدادي از قنوت هايي است که از آن ها روايت شده، ما آنچه در اين باره از ايشان عليهم السلام به دست ما رسيده در اين جا مي آوريم، توفيق از خدا است:

يک: سيد اجل علي بن طاووس قدس سره در کتاب «مهج الدعوات» ضمن حديثي که از ترس طولاني شدن مطلب از آوردن آن خودداري کرديم، از امام زين العابدين عليه السلام چنين آورده:



[ صفحه 41]



«اللَّهُمَّ إِنَّ جِبِلَّةَ البَشَرِيَّةِ وَطِباعَ الإِنْسانِيَّةِ وَما جَرَتْ عَلَيْهِ تَرْکِيباتُ النَّفْسِيَّةَ وَانْعَقَدَتْ بِهِ عُقُودُ النَّشَئَةِ تَعْجِزُ عَنْ حَمْلِ وارِداتِ الأَقْضِيَةِ إِلّا ما وَقَفْتَ لَهُ أَهْلُ الاِصْطِفآءِ وَأَعَنْتَ عَلَيْهِ ذَوِي الاِجْتِباءِ. اَللَّهُمَّ وَإِنَّ القُلُوبَ فِي قَبْضَتِکَ وَالمَشِيَّةَ لَکَ فِي مِلْکَتِکَ وَقَدْ تَعْلَمُ أَيْ رَبِّ مَا الرَّغْبَةُ إِلَيْهِ فِي کَشْفِهِ واقِعَةٌ لِأَوْقاتِها بِقُدْرَتِکَ وَاقِفَةٌ بِحَدِّکَ مِنْ إِرادَتِکَ وَإِنِّي لَأَعْلَمُ أَنَّ لَکَ دارَ جَزآءٍ مِنَ الخَيْرِ وَالشَّرِّ مَثُوبَةً وَعُقُوبةً، وَأَنَّ لَکَ يَوْماً تَأْخُذُ فِيهِ بِالحَقِّ وَأَنَّ أَناتَکَ أَشْبَهُ الأَشْيآءِ بِکَرَمِکَ وَأَلْيَقُها بِما وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَکَ فِي عَطْفِکَ وَتَرَؤُفِکَ وَأَنْتَ بِالمِرْصادِ لِکُلِّ ظالِمٍ فِي وَخِيمِ عُقْباهُ وَسُوءِ سُنَنِ نَبِيِّکَ وَتَمَرَّدَ الظّالِمُونَ عَلي خُلَصآئِکَ وَاسْتَباحُوا حَرِيمَکَ وَرَکِبُوا مَراکِبَ الاِسْتِمْرارِ عَلَي الجُرْأَةِ عَلَيْکَ. اَللَّهُمَّ فَبادِزْهُمْ بِقَواصِفِ سَخَطِکَ وَعَواصِفِ تَنْکِيلاتِکَوَاجْتِثاثِ غَضَبِکَ، وَطَهِّرِ البِلادَ مِنْهُمْ وَاعْفُ عَنْها آثارَهُمْ وَاحْطُطْ مِنْ قاعاتِها وَمَظانِّها مَنارَهُمْ وَاصْطَلِکْهُمْ بِبَوارِکَ حَتّي لا تُبْقِ مِنْهُمْ دِعامَةً لِناجِمٍ وَلا عَلَماً لِآمٍّ وَلا مَناصاً لِقاصِدٍ وَلا رائِداً لِمُرْتادٍ. اَللَّهُمَّ امْحُ آثارَهُمْ وَاطْمِسْ عَلي أَمْوالِهِمْ وَدِيارِهِمْ وَامْحَقْ أَعْقابَهُمْ وَافْکُکْ أَصْلابَهُمْ وَعَجِّلْ إِلي عَذابِکَ السَّرْمَدِ انْقِلابَهُمْ وَأَقِمْ لِلْحَقِّ مَناصِبَهُ وَاقْدَحْ لِلرِّشادِ زِنادَهُ وَأَثِرْ لِلثّارِ مُثيرَهُ وَأَيِّدْ بِالعَوْنِ مُرْتادَهُ وَوَفِّرْ مِنَ النَّصْرِ زادَهُ حَتّي يَعُودَ الحَقُّ بِجِدَّتِهِ وَيُنِيرَ مَعالِمَ مَقاصِدِهِ وَيَسْلُکَهُ أَهْلُهُ بِالأَمَنَةِ حَقَّ سُلُوکِهِ إِنَّکَ عَلي کُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ»؛ پروردگارا! به راستي که اصل خلقت بشري و طبيعت انساني، و آنچه ترکيبات نفساني بر آن نهاده شده و بندهاي آفرينش به آن بسته است، از تحمل آنچه از قضاها فرا مي رسد عاجزند، مگر آنچه برگزيدگانت را بدان موفق فرموده و نخبگانت را بر پذيرش آن ياري داده اي. پروردگارا! همانا دل ها در قبضه قدرت تو است، مشيّت و خواست در اختيار تو. اي پروردگار! تو مي داني که توجه ما به درگاهت از براي برطرف کردنش (=قضا) در جاي خودش از قدرت تو واقع نيست، و در محدوده اراده و خواست تو نيفتاده است، [شرايط و زمينه هاي لازم براي برطرف کردنش فراهم نمي باشد] ، و من مي دانم که تو را سراي جزا دادن هر خير و شرّي هست، پاداش و کيفر، و تو را روزي است که در آن به خاطر حق مؤاخذه خواهي فرمود، و همانا بردباريِ تو، شبيه ترين چيزها به کَرَمت و سزاوارترين شي ء



[ صفحه 42]



به آنچه خودت را در عطف و رأفت وصف کرده اي مي باشد. و تو در کمين هر ستمگري هستي که عاقبت کارش وخيم و منزلگاهش سخت خواهد بود. پروردگارا! و به راستي که تو رحمت و بردباري ات را بر تمامي خلقت فراگير ساخته اي، در حالي که احکام و دستوراتت عوض شد، و سنّت هاي فرستاده ات تغيير کرد، و ستمگران بر خالصانت سرکشي کردند، و هتک حريمت را مباح شمردند، و پيوسته با تجرّي بر ساحت کبريايي تو تاختند. پروردگارا! پس با خشم شکننده ات و طوفان هاي عقوبتت و غضب ريشه کن کننده ات آن ها را برگير، و جهان را از لوث وجودشان پاک گردان، و آثارشان را از آن محو کن، و از صحنه ها و مخفي گاه هاي زمين نشانه هاي آنان را برافکن، و با هلاک خويش آن ها را از بيخ برکَن، تا براي آن ها هيچ زمينه اي براي روييدن باقي نگذاري و نشاني براي رهروي به سوي آنان نگه نداري و راه خلاصي برايش ننهي و جايي براي جوينده اي ترک نگويي، پروردگارا! آثارشان را محو فرماي و ثروت ها و ديارشان را نابود ساز، و جانشينانشان را هلاک گردان، و اصلابشان را از هم جداکن، و به عذاب جاوداني ات افتادنشان را زودتر برسان و مناصب حق را بر پاي دار، و آتش راهنمايي را فروزان دار، و براي خونخواهي تهييج کننده آن را برانگيز، و خواسته آن را با کمک خويش تأييد کن، و نصرتش را افزون فرماي تا حق با همان تازگي اش باز گردد، و نشانه هاي پيمودنش روشن شود، و اهل حق با ايمني راه آن را بپيمايند، و حق پيمودنش را ادا نمايند، به راستي که تو بر هر چيزي توانايي. [1] .

مي گويم: بر پژوهنده روشن بين مأنوس با کلمات ائمه اطهارعليهم السلام پوشيده نيست که اين دعا براي ظهور مولاي غايب از نظرمان حضرت مهدي - ارواحنا فداه - مي باشد، و درخواست فرج آن بزرگوار از درگاه پروردگار است، قرائن متعددي نيز در آن هست که اهل اعتبار آن ها را مي شناسند.

اگر بگوييد: شايد منظور از عبارت: «و براي خونخواهي تهييج کننده آن را برانگيز» مختار باشد.

مي گويم: بي ترديد مراد از آن، حضرت صاحب الزمان است، دعاها و اخبار چندي نيز بر آن دلالت مي کند که در قنوت روايت شده از آن بزرگوار - که خداوند فرجش را نزديک فرمايد - خواهد آمد.



[ صفحه 43]



دو: قنوتي که در حديث مزبور از مولايمان ابوجعفرباقرعليه السلام روايت شده: «يا مَنْ يَعْلَمُ هَواجِسَ السَّرائِرِ وَمَکامِنَ الضَّمآئِرِ وَحَقآئِقَ الخَواطِرِ، يَا مَنْ هُوَ لِکُلِّ غَيْبٍ حاضِرٌ وَلِکُلِّ مَنْسِيٍّ ذاکِرٌ، وَعَلي کُلِّ شَيْ ءٍ قادِرٌ وَإِلَي الکُلِّ ناظِرٌ، بَعُدَ المَهَلُ وَقَرُبَ الأَجَلُ وَضَعُفَ العَمَلُ وَأَرابَ الأَمَلُ وَآنَ المُنْتَقَلُ، وَأَنْتَ يا اَللَّهُ الآخِرُ کَما أَنْتَ الأَوَّلُ مُبِيدُ ما أَنْشَأْتَ وَمُصَيِّرُهُمْ إِلَي البِلي وَمُقَلِّدُهُمْ أَعْمَالَهُمْ وَمُحَمِّلُها ظُهُورَهُمْ إِلي ساحَةِ الَمحْشَرِ لا تَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ أَبْصارُهُمْ وَأَفْئِدَتُهُمْ هَوآءٌ مُتَراطِمِينَ فِي الأَعْناقِ مَنْشُورَةٌ وَالأَوْزارُ عَلَي الظُّهُورِ مَأْزُورَةٌ لَا انْفِکاکَ وَلا مَناصَ وَلا مَحِيصَ عَنِ القِصَاصِ، قَدْ أَفْحَمَتْهُمُ الحُجَّةُ وَحَلُّوا فِي حَيْرَةِ الَمحَجَّةِ وَهَمْسِ الضَّجَّةِ، مَعْدولٌ بِهِمْ عَنِ الَمحَجَّةِ إِلّا مَنْ سَبَقَتْ لَهُ مِنَ اللَّهِ الحُسْني فَنَجا مِنْ هَوْلِ المَشْهَدِ وَعَظِيمِ المَوْرِدِ وَلَمْ يَکُنْ مِمَّنْ فِي الدُّنْيا تَمَرَّدَ وَلا عَلي أَوْلِيآءِ اللَّهِ تَعَنَّدَ وَلَهُمُ اسْتَعْبَدَ وَعَنْهُمْ بِحُقُوقِهِمْ تَفَرَّدَ، اللَّهُمَّ فَإِنَّ القُلُوبَ قَدْ بَلَغَتِ الحَناجِرَ، وَالنُّفُوسَ قَدْ عَلَتِ التَّراقِيَ، وَالأَعْمارَ قَدْ نَفِدَتْ بِالاِنْتِظارِ لا عَنْ نَقْصِ اسْتِبْصارٍ وَلا عَنْ اِتِّهامِ مِقْدارٍ وَلکِنْ لِما تُعانِي مِنْ رُکُوبِ مَعاصِيکَ وَالخِلافِ عَلَيْکَ فِي أَوامِرِکَ وَنَوَاهِيکَ وَالتَّلَعُّبِ بِأَوْليآئِکَ وَمُظَاهَرَةِ أَعْدآئِکَ. اَللَّهُمَّ فَقَرِّبْ ما قَدْ قَرُبَ، وَأَوْرِدْ ما قَدْ دَني، وَحَقِّقْ ظُنُونَ المُوقِنِينَ، وَبَلِّغِ المُؤْمِنِينَ تَأْمِيلَهُمْ مِنْ إِقامَةِ حَقِّکَ وَنَصْرِ دِينِکَ وَإِظْهارِ حُجَّتِکَ وَالاِنْتِقامِ مِنْ أَعْدآئِکَ»؛ اي کسي که مي داند چه در دل همي گذرد، و چه در باطن ها همي پنهان گردد و در خاطره ها چه نهفته است، اي آن که هر پنهاني را شاهد و ناظر، و هر فراموش شده اي را ذاکر، و بر هر کاري قادر، و به همه چيز ناظر هستي! مدارا به طول انجاميد و اجل نزديک گرديد، و عمل به سستي گراييد، و اميد به نهايت رسيد، و هنگام منتقل شدن فرا رسيد. و تو اي پروردگار! آخري چنان که اول هستي، آنچه ايجاد فرموده اي فنا دهنده اي، و خلايق را به فرسودگي مي رساني، و کارهاي شان را به عهده شان وامي گذاري، و مسؤوليت شان را بر پشتشان قرار مي دهي، تا وقت پراکنده شدنشان در برانگيخته شدن از قبرهاي شان هنگام دميدن در صور، و شکفته شدن آسمان به نور، و بيرون گشتن با پراکندگي به صحنه محشر، در حالي که چشم هاي شان خيره مانده و دل هاي شان در اضطراب افتاده باشد. از کارهاي گذشته خود در غم فرومانده



[ صفحه 44]



و از گناهاني که بر دوش دارند بازخواست شوند، و آنجا است که از آنچه مرتکب گرديده اند پاي حساب روند، پرونده ها در گردن آويخته، و سنگيني معاصي بر پشت ها فرو ريخته، نه از او جدا گردد و نه راه خلاصي هست و نه گريزي از قصاص، به راستي که دلايل، لب هاي شان را بسته باشد، و در سرگرداني بين راه، و پنهاني ناله، وامانده و از راه ميانه دور افتاده اند، مگر آن که پيش تر نيکي به او رسيده باشد. که از هول آن صحنه و بزرگي حادثه ورود به آن نجات خواهد يافت، [و نيز بايد که] در دنيا سرکشي نکرده و با اولياي خدا لجاجت نورزيده و از آن ها دوري ننموده و حقوقشان را از آن خود نشمرده باشد. بار الها! به راستي که دل ها به گلوها رسيد، و جان ها بر لب آمده، و عمرها در انتظار پايان يافت، و اين نه از کمي بينش و نه از جهت متهم ساختن تقدير است، بلکه به خاطر آنچه از گناهاني که واقع مي شود و با تو در اوامر و نواهي ات مخالفت مي گردد، و به بازي گرفتن دوستانت و چيرگي دشمنانت مي باشد؛ پروردگارا! پس آنچه نزديک شده نزديک تر گردان و آنچه نزديک رسيده برسان، و آرزوهاي باورداران را تحقق بخش و اميد مؤمنين را از برپايي حقّت و ياري دينت و آشکار نمودن حجّتت و انتقام گرفتن از دشمنانت به ثمر برسان. [2] .

سه: قنوت حضرت ابوجعفر محمد بن علي جواد - که درود خداوند بر او و پدران و فرزندان گرامي اش باد - در حديث ياد شده آمده است: «مَنائِحُکَ مُتَتابِعَةٌ وَأَيادِيکَ مُتَوالِيَةٌ وَنِعَمُکَ سَابِغَةٌ، وَشُکْرُنا قَصِيرٌ وَحَمْدُنَا يَسِيرٌ، وَأَنْتَ بِالتَّعَطُّفِ عَلي مَنِ اعْتَرَفَ جَدِيرٌ. اَللَّهُمَّ وَقَدْ غُصِّ أَهْلُ الحَقِّ بِالرِّيقِ وَارْتَبَکَ أَهْلُ الصِّدْقِ فِي المَضِيقِ، وَأَنْتَ اللَّهُمَّ بِعِبادِکَ وَذَوِي الرَّغْبَةِ إِلَيْکَ شَفِيقٌ وَبَإِجابَةِ دُعآئِهِمْ وَتَعْجِيلِ الفَرَجِ عَنْهُمْ حَقِيقٌ. اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمِّدٍ وَبادِزْنا مِنْکَ بِالعَوْنِ الَّذِي لا خِذْلانَ بَعْدَهُ وَالنَّصْرِ الَّذِي لا باطِلَ يَتَکَأدَهُ وَأَتِحْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ مَتاحاً فَيّاحاً يَأْمَنُ فِيهِ وَلِيُّکَ وَيُخَيِّبُ فِيهِ عَدُوُّکَ وَتُقَامُ فِيهِ مَعالِمُکَ وَتَظْهَرُ فِيهِ أَوامِرُکَ وَتَنْکَفُّ فِيهِ عَوادِي عِداتِکَ. اَللَّهُمَّ بادِزْنا مِنْکَ بِدارِ الرَّحْمَةِ وَبادِزْ أَعْدآئَکَ مِنْ بَأْسِکَ بِدارِ النَّقِمَةِ. اَللَّهُمَّ أَعِنّا وَأَغِثْنا وَارْفَعْ نِقْمَتَکَ عَنّا وَأَحِلَّها بِالقَوْمِ الظّالِمِينَ»؛ موهبت هايت پي در پي و عنايت هايت پيوسته و نعمت هايت تمام و شکر ما کوتاه و حمد



[ صفحه 45]



ما اندک و تو بر بذل عطوفت بر کسي که اقرار کند، شايسته اي. پروردگارا! و البتّه اهل حق را گلوها بسته شد و اهل صدق در تنگنا پريشان گرديدند. و تو اي پروردگار! به بندگان و رغبت کنندگان به سويت مهربان هستي و به اجابت دعاي آن ها و زود رسانيدن گشايش بر آن ها شايسته اي. پروردگارا! پس بر محمد و آل محمد درود فرست و به زودي از جانب خود کمکي به ما رسان که پس از آن خواري نباشد، و نصرتي عطا کن که هيچ باطلي آن را دشوار نسازد، و از سوي خود براي ما زمينه فراخي فراهم فرماي تا در آن وليّ تو در امان و دشمنت نااميد شود، و در آن، فراخ ناي نشانه هايت بر پاي گشته، و اوامرت آشکار شده و دشمني هاي دشمنانت ترک گردد. پروردگارا! از جانب خود به رحمت پيشي گير، و با نقمت خويش از عذابت بر دشمنانت مبادرت ورز. پروردگارا! ما را ياري فرماي و به فريادمان برس و عقوبت خويش را از ما بردار و بر قوم ستمگران فرود آور. [3] .

مي گويم: شاهد بر اين که دعاي فوق از براي تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان - که درود خدا بر او و خاندانش باد - مي باشد؛ اين است که امور ياد شده در آن جز با ظهور آن جناب و آشکار شدن آن آفتاب تحقّق نخواهد يافت. چنان که در اخبار و احاديث اين معني بيان شده است. آري در زمان حکومت آن حضرت تقيّه برداشته مي شود و اولياي خدا امنيّت يابند و دشمنان نااميد گردند و معالم دين خدا برقرار و اوامرش آشکار مي شود.

چهار: قنوت ديگري از همان حضرت عليه السلام در حديث مشاراليه آمد، و آن مشتمل است بر دعا براي منتظرين ظهور صاحب الامر - عجّل اللَّه فرجه الشريف - و دوستان و دعاکنندگان در حقّ آن حضرت، قنوت چنين است: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ الأَوَّلُ بِلا أ