بازگشت

بعد از هر نماز واجب


شاهد بر اين معني اينکه: در تعداد از دعاهاي روايت شده از امامان معصوم عليهم السلام، اين امر آمده است، از جمله: - در اصول کافي مرسلاً از حضرت ابوجعفر ثاني (امام جواد عليه السلام) روايت است که فرمود: هر گاه از نماز واجبي فراغت يافتي بگو: «رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدِ صَلَّي الله عليه و آله و سلم نَبِيّاً، وَ بالإسلام دِيناً، وَ بِالقُرآنِ کِتَاباً، وَ بفلانٍ وَ فلانٍ أئمَّةً، اللَّهُمَّ وَليُّکَ فُلانَ فَاحفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، وَ عَنْ يَمينِهِ، وَ عَنْ شِمَالِهِ، وَ مِنْ فَوْقِهِ، وَ مِنْ تَحْتِهِ وَ امْدُدْ لَهُ في عُمُرِهِ وَ اجْعَلْهُ القَائم بِأَمْرِکَ وَ الْمُنْتَظَرَ (وَالْمُنْتَصِرَ خ ل) لِدينِک وَ أَرِهِ مَا يُحِبُّ وَ تَقَرُّبِهِ عَيْنُهُ في نَفْسِهِ وَ ذُريَّتِهِ وَ فِي أَهلِهِ وَ مَالِهِ، وَ في شِيعَتِهِ وَ فِي عَدُوِّهِ، وَ أرِهِمْ مِنْهُ مَا يَحْذَرُونَ، وَ أرِهِ فِيهِمْ مَا يُحِبُّ وَ تَقَرُّبِهِ عَيْنُهُ، وَ اشْفِ صُدُورَنَا وَ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنينَ». [1] .

همين حديث را شيخ صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه از آن حضرت به طور مرسل چنين روايت کرده فرمود: هر گاه از نماز واجبي فراغت يافتي پس بگو: «رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِالاْسلام دِيناً، وَ بِالقُرْآنِ کِتَاباً، وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّه عليه و آله وِّ سلم نَّبِّيّاً، وَ بِعَلِيٍّ وَلِيّاً،



[ صفحه 26]



وَالحَسَنِ وَ الحُسَينِ وَ عَلِيّ بنِ الحُسَينِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ مُوسي وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عليهم السلام أئمَّةً. اللَّهُمَّ وَليُّکَ الْحُجَّةُ فَاحفَظْهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ، وَ عَنْ يَمينِهِ، وَ عَنْ شِمَالِهِ، وَ مِنْ فَوْقِهِ، وَ مِنْ تَحْتِهِ وَ امْدُدْ لَهُ في عُمُرِهِ وَ اجْعَلْهُ القَائم بِأَمْرِکَ وَ الْمُنْتَصِرَ لِدينِک وَ أَرِهِ مَا يُحِبُّ وَ تَقَرُّبِهِ عَيْنُهُ في نَفْسِهِ وَ ذُريَّتِهِ وَ فِي أَهلِهِ وَ مَالِهِ، وَ في شِيعَتِهِ وَ فِي عَدُوِّهِ، وَ أرِهِمْ مِنْهُ مَا يَحْذَرُونَ، وَ أرِهِ فِيهِمْ مَا يُحِبُّ [2] وَ تَقَرُّبِهِ عَيْنُهُ، وَ اشْفِ صُدُورَنَا وَ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنينَ»؛ [3] [خلاصه ترجمه دعا چنين است] خداوند را به پروردگاري پذيرفتم و اسلام را به عنوان دين و قرآن را کتاب آسماني و محمد صلي الله عليه وآله را پيغمبر، و علي را وليّ خود، و حسن و حسين و علي بن الحسين و محمد بن علي و جعفر بن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و علي بن محمد و حسن بن علي و حجة بن الحسن بن علي عليهم السلام را به امامت پذيرفتم. پروردگارا وليّ تو حضرت حجت است پس او را از پيش روي و پشت سر و از سمت راست و چپ، و از بالا و پايين حفظ کن، و عمرش را امتداد بخش، و او را قائم به امر خويش قرار ده که براي دينت ياري طلبد، و آنچه دوست مي دارد و ديده اش به آن روشن گردد، نسبت به خودش و خاندانش و نوادگانش و دارائيش و پيروانش، و نسبت به دشمنش، به او بنمايان، و دشمنانش را به آنچه هراس دارند [از نابوديشان به دست او] دچار گردان، و بدين وسيله درد سينه هاي ما و سينه هاي مؤمنين را شفا ببخشاي.

مي گويم: فلان و فلان که در روايت کافي آمده کنايه از امامان گذشته عليهم السلام است، و منظور از اللَّهُمَّ وَليُّک فلان، کنايه از مولاي ما صاحب الزمان عليه السلام مي باشد که صدوق نامهاي شريف آنها را با صراحت آورده، و اين حديث دلالت مي کند بر اينکه دعا براي تعجيل فرج بعد از هر نماز واجب، موکّد است.

شاهد ديگر بر اين أمر روايتي است که در بحار به نقل از کتاب الاختيار سيد ابن



[ صفحه 27]



الباقي از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: هر کس بعد از هر نماز فريضه اين دعا را بخواند، امام (م ح م د) بن الحسن عليه و علي آبائه السلام را در بيداري يا خواب خواهد ديد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَولانا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَيْنَما کَانَ وَ حَيثُما کَانَ مِنْ مَشَارِقِ الأرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلهَا غَنِيّ وَ عَنْ وَالِدَيَّ و عَنْ وُلْدِي وَ إخْوَانِي التَّحِيَّةَ وَ السَّلَامَ عَدَدَ خَلْقِ اللَّهِ وَزَنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُه وَ أحَاطَ بِهِ عِلْمُهُ اللّهُمَّ إنّي اُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ هذَا اليَوْمِ وَ مَا عِشْتُ فِيهِ مِنْ أيَّامِ حَيَاتِي عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ ابَداً، اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أنصَارِهِ وِ الذَّا بيّنَ عَنْهُ و المُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ وَ نَوَاهِيهِ فِي اَيّامِهِ وَ المُسْتَشْهِدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيني وَ بَيْنَهُ المَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلي عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِيّاً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤتَزِراً کَفَنِي شَاهِراً سَيْفي مُجَرَّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الحَاضِرِ وَ البَادِي اللّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الغُرَّةَ الحَمِيدَةَ وَ اْکحُلْ بَصَرِي بِنَظَرَةٍ مِنّي إلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ اللَّهُمَّ اشدُد أزْرَهُ وَ قَوِّ ظَهْرَهُ وَ طَوِّلْ عُمُرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلَادَکَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَکَ فَأنَّکَ قُلْتُ وَ قَوْلُکَ اَلحقُّ: «ظَهَرَ الفَسَادُ فِي البَرِّ وَالبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ» فَأظْهِرِ اللَّهُّمَّ لَنَا وَلِيَّکَ وَ ابنَ بِنْتِ نَبِيِّکَ المُسَمَّي باسْم رَسُولِکَ صلّي اللَّه عليه وَ آله حَتّي لا يَظْفَرَ بِشَي ءٍ مِنَ البَاطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ اللَّهُ الحَقَّ بِکلمَاتِهِ وَ يُحَقِّقَهُ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الأُمَّةِ بِظُهُورِهِ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَ نَريهُ قَرِيباً وَ صَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»؛ بار خدايا به مولاي ما صاحب الزمان هر کجا که هست و به هر سوي رو مي کند از مشارق و مغارب زمين، هموارها و ناهموارهاي آن، از طرف من و والدينم و فرزندانم و برادرانم تحيّت و سلام برسان، به تعداد خلق خدا و به وزن عرش الهي و آنچه کتابش شمارش نموده، و علمش به آن احاطه کرده است، پروردگارا، من در صبح اين روز و تا زنده هستم در همه روزهاي زندگانيم پيمان و عقد و بيعتي از براي او در گردنم تجديد و تازه مي کنم که نه از آن روي گردانم و نه هيچ گاه آنها را بشکنم، پروردگارا مرا از ياران و مدافعان از حريمش، و فرمانبرداران اوامر و نواهي آن بزرگوار در ايّام حکومتش و شهيد شدگان در پيشگاهش قرار دِه، بار إلها اگر ميانه من و او با مرگ که بر بندگانت امر قطعي و حتمي تقدير فرموده اي جدايي افتاد پس [هنگام ظهورش] مرا از قبر بيرون آور و در حالي که کفنم را به کمر بسته و شمشيرم را کشيده و



[ صفحه 28]



نيزه ام را برهنه نموده باشم، و دعوت آن دعوت کننده حق را در شهر و بيابان لبيک گويم. پروردگارا آن رخسار زيباي رشيد و [صاحب] جبين ستوده را نشانم ده، و ديده ام را با سرمه نگاهي به او روشنايي بخش، و فرجش را تعجيل و برنامه قيامش را آسان فرماي. پروردگارا به او نيرو عطا کن و پشتش را محکم ساز و عمرش را طولاني نماي و به وجود او سرزمين هايت را آباد گردان و بندگانت را حيات ده که تو فرموده اي و قول تو حق است: فساد در خشکي و دريا بر اثر کردارهاي مردم آشکار شد پس اي پروردگار آشکار کن وليّ خودت و فرزند دخت پيامبرت را که همنام او است تا از باطل چيزي باقي نگذارد، و خداوند حق را با کلمات خويش اثبات و محقَّق دارد. بار إلها اين غم بزرگ [غيبت] را با ظهور او از اين امّت بر طرف ساز، که آنها (مخالفين) ظهورش را دور مي پندارند و ما آن را نزديک مي بينيم، و درود خداوند بر محمد و آل او باد.

مؤلف گويد: نظير اين دعا در بخش هشتم إنْ شاء اللَّه تعالي خواهد آمد.

و از جمله شواهد بر تأکيد داشتن دعا براي فَرَج آن حضرت پس از هر نماز واجب روايتي است که در مکارم الاخلاق آمده: روايت است که هر کس اين دعا را بعد از هر نماز واجب بخواند و بر آن مواظبت نمايد، آن قدر عمر خواهد کرد تا از زندگي سير شود، و به ديدار حضرت صاحب الاَمر عجل اللَّه تعالي فرجه مشَّرف خواهد شد، دعا چنين است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إنَّ رَسُولَکَ الصَّادِقَ المُصَدَّقَ صَلَوتُکَ عَلَيهِ وَ آلِهِ قَالَ إِنَّکَ قُلْتَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَي ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَردُّدِي فِي قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ المُؤْمِنِ يَکْرَهُ المَوتَ وَ أنَا اَکْرَهُ مَسَائَتَهُ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ لِأُوْلِيائِکَ الفَرَجَ وَ النَّصْرَ وَ العَافِيَةَ وَ لَا تَسُؤْنِي فِي نَفْسِي وَ لَا فِي فُلِانٍ. قَالَ: وَ تَذْکُرُ مَنْ شِئْتَ»؛ [4] خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست، پروردگارا به درستي که رسول راستگوي تصديق شده تو - که درود تو بر او و آلش باد - فرمود که تو فرموده اي: من در هيچ امري که انجام دهنده آنم تردّد نکرده ام همچون تردّد در قبض روح بنده مؤمن خودم، او مگر را إکراه دارد و من خوش ندارم او را ناراحت کنم، پروردگارا پس بر محمد و آل محمد درود فرست و براي اولياي خودت فرج و نصرت و عافيت را تعجيل فرماي، و مرا



[ صفحه 29]



نه در مورد خودم و نه در مورد فلاني بدي مرسان. فرمود: و به جاي کلمه فلاني هر کس را بخواهي نام مي بري. [5] .

مي گويم: و علّامه مجلسي در بخش صلاة بحار به نقل از کتاب فلاح السائل عالم رباني سيد علي بن طاووس آورده که گفته: از مهمّات برنامه هاي مستحبّي براي کسي که طول عمر مي خواهد اينکه بعد از هر نماز از تعقيباتش اين باشد: که ابومحمد هارون بن موسي از ابوالحسين علي بن يعقوب عجلي کسائي از علي بن الحسن بن فضال از جعفر بن محمد بن حکيم از جميل بن درّاج روايت کرده که گفت: مردي بر حضرت ابوعبداللَّه صادق عليه السلام وارد شد و عرض کرد: اي آقاي من، سنّم بالا رفته و خويشانم مرده اند، و من مي ترسم که مرگ مرا دريابد در حالي که کسي را نداشته باشم تا با او انس بگيرم و به او مراجعه نمايم. امام عليه السلام فرمود: از برادران ايماني تو کسي هست که از قرابت نسب يا سبب به تو نزديکتر است، و اُنس تو به او از اُنست با خويشانت بيشتر است، با اين حال بر تو باد دعاء و اينکه پس از هر نماز بگويي: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَّ الصَّادِقَ الأمين عليه السلام قَالَ: إنَّکَ قُلتَ: مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَي ءٍ أنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِي فِي قَبْضِ رُوحِ عَبْدِيَ المُؤْمِنِ يَکْرَهُ المَوتَ وَ أنَا اَکْرَهُ مَسَائَتَهُ اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل لِوَليِّکَ الفَرَجَ وَ العَافِيَةَ وَ النَّصْرَ وَ لَا تَسُؤْنِي فِي نَفْسِي وَ لَا فِي أحَدٍ مِنْ أَحِبَّتِي»؛ و اگر خواهي يک يک بستگانت را نام ببر، و يا به طور پراکنده يا همه را يک جا ياد کن. آن مرد گويد: به خدا قسم آن قدر عمر کردم تا اينکه از زندگي خسته شدم. ابومحمد هارون بن موسي گويد: محمد بن الحسن بن شمون بصري اين دعا را مي خواند و صد و بيست و هشت سال با فراخي عمر کرد، تا از زندگي ملول شد و اين دعا را ترک کرد، سپس از دنيا رفت، خدايش رحمت کند. [6] .

و نيز مجلسي به نقل از دعوات راوندي و مکارم الاخلاق و مصباح شيخ طوسي، و جُنَّة الأمان، و البلد الأمين، اين عبارت را آورده: روايت شده که هر کس اين دعا را بعد از هر نماز فريضه بجاي آورد، و بر آن مواظبت نمايد، آنقدر زنده مي ماند که از زندگي ملول گردد.



[ صفحه 30]



مي گويم: در بخش گذشته؛ مکرمت بيست و هشتم، جهت اينکه اين دعا درخواست تعجيل فرج مولايمان حضرت حجت عليه السلام است را بيان نموديم، و دلايل اين مطلب را آورديم.

توضيح:

اين که فرمود: «ما تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ ءٍ أَنَا فاعِلُهُ»؛ نظير اين تعبير در چند روايت در «اصول کافي» و غير آن آمده. شيخ بهايي در «شرح الاربعين» گفته: نسبت تردّد خاطر، به خداي تعالي که اين حديث متضمن آن است، چنان که مخفي نيست محتاج به توجيه و تأويل است و بر چند وجه تأويل آن کرده اند:

اول: آن که در کلام چيزي تقدير باشد، و تقدير در کلام اين باشد که: «لَوْ جازَ عَلَيَّ التَّرَدُّدُ ما تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ ءٍ...»؛ اگر بر من تردّد [و ترديد] روا مي بود، تردُّد [و آمد و شد خاطر] نمي داشتم هرگز در چيزي مثل تردّدي که در وفات مؤمن مي داشتم.

دوم: آن که چون عادت بر اين جاري شده است که در مسائه [و ناخشنود کردن] کسي که احترام و عزّت او را لازم دانند، و خاطر او را تعلق به او باشد، مثل دوست نزديک و يار موافق تردّد خاطر به هم رسد و در ناخشنودي کسي که او را نزد اين شخص قدر و منزلتي نباشد مثل دشمن و مار و عقرب و امثال آن تردّد خاطر به هم نرسد، بلکه چون به خاطر بگذرد که بدي به او رسيده، در خاطر جاي مي يابد بي آن که تردد و آمد و شد خاطري دست دهد، مي تواند بود که تعبير کنند از توقير و احترام او، به حصول تردّد در حال مسائه او، و از خواري و مذلّت او، به عدم حصول تردّد در آن حال، بنابراين مي تواند بود که مراد حضرت عزّت تعالي شأنه از اين کلام - واللَّه اعلم - آن باشد که هيچ کس از مخلوقات مرا نزد من قدر و منزلت و حرمتي نيست مثل قدر و منزلت بنده مؤمن و حرمت او پس کلام از قبيل استعاره تمثيليه تواند بود که معني آن ضمن شرح بعض احاديث سابق ياد شده است.

سوم: در حديث از طريق خاصّه و عامّه وارد است که خداي تعالي در وقت احتضار بنده مؤمن، لطف و نوازش و بشارت به دخول بهشت و امثال آن، آن قدر بر او ظاهر



[ صفحه 31]



مي سازد که کراهت مرگ از طبيعت او زايل مي شود و او را رغبت تمام به انتقال از اين عالم فاني به عالم باقي به هم مي رسد، و به سبب آن ايذا و تشويش او از درد مرگ و سختي هاي آن کاسته مي شود به گونه اي که او را نهايت رضا به مردن به هم مي رسد و رغبت تمام به آن حاصل مي گردد، پس تشبيه کرده است خداي تعالي اين معامله را به معامله کسي که اراده کرده باشد به دوست خود سختي برساند به قصد آن که در پي آن، نفع عظيمي به او عايد شود، پس تردد داشته باشد در آن که به چه نحو اين اَلَم و رنج را به او رساند که به او آزار بسياري نرسد، و هميشه مرغّبات و محسّنات مي گفته باشد، و نفعي که آن اَلَم در عقب دارد، ذکر مي کرده باشد تا آن که او را به آن، رغبت تمام به هم رسد و اَلَم مذکور را بر خود راحت انگارد، و در اين صورت نيز کلام از قبيل استعاره تمثيليه خواهد بود. [7] .

و نيز بر مقصود دلالت دارد آنچه در کتاب «جمال الصالحين» از مولاي ما حضرت صادق عليه السلام روايت آمده که فرمود: از جمله حقوق ما بر شيعيان اين است که بعد از فريضه، دست بر چانه بگيرند و سه مرتبه بگويند: «يا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، يا رَبَّ مُحَمَّدٍ احْفَظْ غَيْبَةَ مُحَمَّدٍ، يا رَبَّ مُحَمَّدٍ انْتَقِمْ لِاِبْنَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ»؛ [8] اي پروردگار محمد! فرجِ آل محمد را زودتر گردان. اي پروردگار محمد! [دينت را در] پنهاني محمد حفظ کن. اي پروردگار محمد! براي دختر محمد انتقام بگير.


پاورقي

[1] اصول کافي، 548:2.

[2] در بعضي نسخه ها (تُحِبُّ) به صيغه مخاطب آمده و خطاب به خداوند است. و (تَقَرُّ) احتمال دارد به فتح تاء و قاف باشد فاعل براي آن حضرت، و به احتمال ديگر به ضم تاء و کسر قاف به صيغه خطاب به خداوند و فاعل آن ضميري مستتر در آن باشد. و احتمال سوم آن است که به ضم تاء و فتح قاف به صيغه مجهول باشد. (مؤلف).

[3] من لا يحضره الفقيه، 327:1.

[4] مکارم الاخلاق، طبرسي، 331.

[5] مکارم الاخلاق، طبرسي، 284.

[6] بحار الانوار، 7:86، فلاح السائل، 167.

[7] شرح الاربعين:417.

[8] جمال الصاحين، تعقيبات مشرکه - خطي -.