بازگشت

روز بيست و يکم ماه رمضان


به ويژه پس از انجام نماز صبح؛ و بر اين معني دلالت مي کند آنچه سيد اجل علي بن طاووس در کتاب «اقبال» به سند خود، از حماد بن عثمان آورده که گفت: شب بيست و يکم ماه رمضان بر حضرت ابي عبد اللَّه (امام صادق عليه السلام) وارد شدم، آن حضرت به من فرمود: اي حمّاد! غسل کرده اي؟ عرض کردم: آري، فدايت شوم! پس حصيري خواست سپس فرمود: نزديک من بيا و نماز بگزار. و پيوسته نماز مي خواند و من در کنارش نماز مي گزاردم، تا اين که از همه نمازهايمان فراغت يافتيم، آن گاه به دعا کردن پرداخت و من بر دعايش آمين مي گفتم تا اين که سپيده دم فرا رسيد، پس آن جناب اذان و اقامه گفت و بعضي از غلامان خود را فراخواند، جلو ايستاد و ما پشت سرش قرار گرفتيم و نماز صبح را به جاي آورد، در رکعت اوّل سوره فاتحه الکتاب و سوره قدر، و در رکعت دوم سوره فاتحة الکتاب و سوره توحيد را قرائت کرد. و چون از تسبيح و تحميد و تقديس و ثناي خداي تعالي فراغت يافتيم و بر رسول خدا صلي الله عليه وآله درود فرستاديم و براي تمام مؤمنين و مؤمنات و مسلمين و مسلمات اوّلين و آخرين دعا کرديم، آن حضرت به سجده افتاد، ساعتي طولاني جز نفس کشيدن چيزي از او نمي شنيدم، سپس شنيدم که مي گفت: «لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأَبْصارِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ خالِقَ الخَلْقِ بِلا حاجَةٍ فِيکَ إِلَيْهِمْ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُبْدِئَ الخَلْقِ لا يَنْقُصُ مِنْ مُلْکِکَ شَيْ ءٌ. لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ باعِثَ مَنْ فِي القُبُورِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُدَبِّرَ الأُمُورِ،



[ صفحه 87]



لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ دَيّانَ الدِّينِ وَجَبّارَ الجَبابِرَةِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُجْرِيَ المآءِ فِي الصَّخْرَةِ الصَّمّآءِ، لا إِلهَ إلّا أَنْتَ مُجْرِيَ المآءِ فِي النَّباتُرِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُکَوِّنَ طَعْمِ الِّثمارِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ عَدَدِ القَطَرِ وَما تَحْمِلُهُ السَّحابُ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ عَدَدِ ما تَجْرِي بِهِ الرِّياجُ فِي الهَوآءِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ ما فِي البِحارِ مِنْ رَطْبٍ وَيابِسٍ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ مُحْصِيَ ما يَدُبُّ فِي ظُلُماتِ البِحارِ وَفِي أَطْباقِ الثَّري، أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمّاکَ الَّذِي سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَکَ، أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الغَيْبِ عِنْدَکَ وَأَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِي إِذا دُعِيتَ بِهِ أَجَبْتَ وَإِذَا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ، وَأَسْأَلُکَ بِحَقَّکَ عَلي مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِمْ وَبَرَکاتُکَ وَبِحَقِّهِمُ الَّذِي أَوْجَبْتَهُ عَلي نَفْسِکَ وَأَنَلْتَهُمْ بِهِ فَضْلَکَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ الدّاعِي إِلَيْکَ بِإِذْنِکَ وَسِراجِکَ السّاطِعِ بَيْنَ عِبادِکَ فِي أَرْضِکَ وَسَمآئِکَ وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ وَنُوراً اِسْتَضآءَ بِهِ المُؤْمِنُونَ فَبَشَّرَنا بِجَزِيلِ ثَوابِکَ وَأَنْذَرَنا الأَلِيمَ مِنْ عَذابِکَ، أَشْهَدُ أَنَّهُ قَدْ جآءَ بِالحَقِّ مِنْ عِنْدِ الحَقِّ وَصَدَّقَ المُرْسَلِينَ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الَّذِينَ کَذَّبُوهُ ذائِقُوا العَذابِ الأَلِيمِ، أَسْأَلُکَ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ، يا رَبّاهُ يا رَبّاهُ يا رَبّاهُ، يا سَيِّدِي يا سَيِّدِي يا سَيِّدِي، يا مَوْلايَ يا مَوْلايَ يا مَوْلايَ، أَسْأَلُکَ فِي هذِهِ الغَداةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ [وَآلِ مُحَمَّدٍ] وَأَنْ تَجْعَلَنِي مِنْ أَوْفَرِ عِبادِکَ وَسآئِلِيکَ نَصِيباً وَأَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ بِفَکاکِ رَقَبَتِي مِنَ النّارِ، يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ، وَأَسْأَلُکَ بِجَمِيعِ ما سَأَلْتُکَ وَما لَمْ أَسْأَلْکَ مِنْ عَظِيمِ جَلالِکَ ما لَوْ عَلِمْتُهُ لَسسَأَلْتُکَ بِهِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَيْتِهِ وَأَنْ تَأْذَنَ لِفَرَجِ مَنْ بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَوْلِيآئِکَ وَأَصْفِيآئِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَبِهِ تُبِيدُ الظّالِمِينَ وَتُهْلِکُهُمْ، عَجِّلْ ذلِکَ يا رَبِّ العالَمِينَ وَاعْطِنِي سُؤْلِي يا ذَا الجَلالِ وَالإِکْرامِ فِي جَمِيعِ ما سَأَلْتُکَ لِعاجِلِ الدُّنْيا وَآجِلِ الآخِرَةِ، يا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَيَّ مِنْ جَبْلِ الوَرِيدِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي وَأَقْلِبْنِي بِقَضآءِ حَوآئِجِي يا خالِقِي وَيا رازِقِي وَيا باعِثِي وَيا مُحْيِي عِظامِي وَهِيَ رَمِيمٌ، صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْتَجِبْ لِي دُعآئِي يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ»؛ هيچ معبودِ حقّي جز تو نيست، دگرگون کننده دل ها و ديده هايي. هيچ خدايي جز تو نيست آفريننده خلق بي آن که نيازي در تو به آن ها باشد. هيچ خدايي جز تو نيست آغازگر آفرينش، از ملک تو چيزي کاسته نمي شود. هيچ معبود حقّي جز تو نيست برانگيزنده هر آن که در گورها است. هيچ معبود حقّي جز تو نيست تدبير کننده امور (هستي).



[ صفحه 88]



هيچ معبود حقّي جز تو نيست جزا دهنده و درهم کوبنده ستمگران. هيچ معبود حقّي جز تو نيست روان کننده آب در سنگ سخت. هيچ معبود حقّي جز تو نيست جاري کننده آب در [ميان] گياهان. هيچ معبود حقّي جز تو نيست چگونگي دهنده مزه ميوه ها. هيچ معبود حقّي جز تو نيست آگاه به تعداد قطره ها و آنچه ابرها حمل مي کنند. هيچ معبود حقّي جز تو نيست آگاه به شماره آنچه بادها در هوا مي پراکنند. هيچ معبود حقّي جز تو نيست داناي به شماره آنچه در درياها از تر و خشک هست. هيچ معبود حقّي جز تو نيست شمارش کننده هر جنبنده اي که در تاريکي هاي درياها و در طبقات خاک هست. از تو مي خواهم به اسم تو که خودت را به آن ناميده اي يا در علم غيب خويش آن را به خود اختصاص داده اي. و تو را مي خوانم به هر اسمي که احدي از خلقت، تو را به آن ناميد، پيغمبر يا صِدّيق يا شهيدي يا کسي از فرشتگانت. و تو را مي خوانم به آن نامي که هر گاه به آن خوانده شوي، اجابت مي کني و چون به آن سؤال گردي، مي بخشي. و از تو مي خواهم به حقّ تو، بر محمد و اهل بيت او - که درودها و برکاتت بر آن ها باد - و به حقّ آن ها که بر خودت آن را واجب ساخته اي و به سبب آن ايشان را به فضل خويش نايل فرموده اي، اين که درود فرستي بر محمّد بنده ات و فرستاده ات دعوت کننده به فرمان تو به سوي تو، و چراغ درخشان تو در بين بندگانت در زمين و آسمانت، و او را رحمت براي عالميان و نوري براي روشنايي گرفتن مؤمنان قرار دادي. پس، به پاداش فراوانت ما را مژده داد و از عذاب دردناکت ما را ترسانيد، گواهي مي دهم که او حق را از طرف حق آورد و فرستادگانت را تصديق نمود، و شهادت مي دهم که آن هايي که او را تکذيب کردند، عذاب دردناک را خواهند چشيد. از تو مي خواهم اي اللَّه! اي اللَّه! اي اللَّه! اي پروردگار! اي پروردگار! اي پروردگار! اي آقاي من! اي آقاي من! اي آقاي من! اي مولاي من! اي مولاي من! اي مولاي من! در اين صبحگاه از تو مي خواهم که بر محمد و آل اوعليهم السلام درود فرستي و مرا از پُر قسمت ترين بندگان و درخواست کنندگانت قرار دهي، و بر من منّت نهي که گردنم را از آتش دوزخ برهاني، اي مهربان ترين مهربانان! و از تو مي خواهم به تمام آنچه از تو سؤال نمودم و آنچه از تو نپرسيدم از جلالتِ عظيم تو که اگر آن را مي دانستم به آن از تو درخواست مي کردم اين که بر محمد و خاندان او درود فرستي و فرج کسي را که به فرج او،



[ صفحه 89]



دوستان و برگزيدگان از خلقت گشايش يابند، را اجازه فرمايي و به (دست) او ستمگران را نابود و هلاک گرداني. زودتر آن را برسان، اي پروردگار عالميان! و درخواستم را به من عطا کن، اي صاحب جلال و بزرگواري! آنچه را درخواست نمودم براي دنياي نزديک و آخرت پس از اين به من عنايت کن، اي آن که از رگ گردن به من نزديک تري! لغزشم را جبران کن و با برآورده شدن حاجاتم مرا [از درگاهت] بازگردان، اي آفريدگار من! اي روزي دهنده به من! اي برانگيزاننده من! اي آن که استخوان هاي پوسيده ام را زنده خواهي کرد! بر محمد و آل محمدعليهم السلام درود بفرست و دعايم را به اجابت برسان، اي مهربان ترين مهربانان!.

هنگامي که از دعا فراغت يافت سر برداشت، عرضه داشتم: فدايت گردم تو دعا مي کني براي فرجِ کسي که به فرج او برگزيدگان و اولياي خداوند گشايش يابند، آيا تو خود آن کس نيستي؟ فرمود: نه. آن شخص قائم آل محمدعليهم السلام است. گفتم: آيا براي خروج او نشانه اي هست؟ فرمود: آري. کسوف خورشيد هنگام برآمدنش دو سوم ساعت از روز گذشته، و خسوف ماه شب بيست و سوم، و فتنه اي که بر اهل مصر سايه بلا افکند، و قطع شدن رود نيل، به آنچه برايت بيان نمودم بسنده کن و شب و روزت را در انتظار مولايت باش، که خداوند هر روز در کاري است، و هيچ کاري از کار ديگر او را باز ندارد، او اللَّه پروردگار عالميان است، و نگهداري دوستانش به او مي باشد و آن ها نسبت به او بيمناکند. [1] .


پاورقي

[1] اقبال الاعمال، 201 - 200.