مهيا کردن سلاح و اسب در انتظار ظهور آن جناب
تا آن حضرت را ياري کند و به حضورش شرفياب گردد، پس در اينجا دو مطلب بحث مي شود: مطلب اوّل: ذکر فضيلت مهيّا کردن سلاح. مطلب دوّم: بيان آنچه بر مرابطه و مهيا کردن اسب [آماده باش بودن] دلالت دارد، معني و اقسام مرابطه نيز در اين مطلب ياد مي شود.
[ صفحه 569]
مطلب اوّل: روايتي که نعماني به سند خود از امام صادق عليه السلام آورده بر آن دلالت دارد، که آن حضرت فرمودند: لِيُعِدَّنَّ أحَدُکُمْ لِخُرُوج القائِم عليه السلام وَلَوْ سَهْماً فَإنَّ اللَّهَ تَعالي إذا عَلِمَ ذَلِکَ مِنْ نِيَّتِهِ رَجَوْتُ لِأن يُنْسِئَ فِي عُمُرِهِ؛ هر يک از شما براي خروج حضرت قائم عليه السلام [سلاحي] مهيّا کند هر چند که يک تير باشد، که خداي تعالي هرگاه بداند که شخص چنين نيتي دارد اميدوارم عمرش را طولاني کند. [1] .
مي گويم: آنچه درباره فرموده امام عليه السلام: لِأنْ يُنْسِئَ فِي عُمُرِهِ در نظرم مي آيد اين است که خداي تعالي به سبب اين عمل عمرش را طولاني مي نمايد، خواه اين که عمرش آن قدر طولاني بشود که زمان ظهور حضرت قائم عليه السلام را دريابد يا نه، و «إنساء» در لغت به معني تأخير است.
و شيخ کليني رحمه الله در روضه کافي به سند خود از ابوعبداللَّه جعفي روايت آورده که گفت: حضرت ابوجعفر محمد بن علي امام باقرعليه السلام به من فرمودند: منتهاي زمان مرابطه نزد شما چند روز است؟ عرضه داشتم: چهل روز. فرمودند: ولي مرابطه ما مرابطه اي است که هميشه هست، و هر کس در راه ما اسبي را مهيّا نمايد، به مقدار دو وزن آن تا مادامي که آن را نگهداشته برايش [ثواب] خواهد بود، و هر کس سلاحي را براي [ياري] ما مهيّا سازد، تا وقتي که نزد او هست به مقدار وزن آن برايش [ثواب] خواهد بود، از يک بار و دو بار و سه بار و چهار بار بي تابي نکنيد [يعني اگر مکرّر ديديد که امامان بر حق شما مظلوم و مقهور شدند نااميد نشويد] به درستي که مَثَلِ ما و شماها مانند پيغمبري است که در بني اسرائيل بود و خداوند - عزَّ و جل - به او وحي فرمود که قوم خود را به جهاد فراخوان، که من تو را ياري خواهم کرد، پس آن ها را از هر جا که بودند جمع کرد و با هم روي به سوي دشمن نهادند، هنوز شمشير و نيزه اي به کار نبرده بودند که دشمنان بر آن ها غلبه کردند و ايشان روي به هزيمت نهادند، بار ديگر خداوند متعال به او وحي فرستاد که قوم خويش را به جهاد دعوت کن به درستي که من شما را ياري خواهم کرد، پس آن پيغمبر ايشان را جمع کرد و همگي را به سوي دشمن بسيج نمود، ولي هنوز شمشير و نيزه اي به کار نبرده بودند که شکست خوردند و گريختند. سپس [براي سومين بار] از
[ صفحه 570]
خداوند به آن پيغمبر وحي فرمود که که قومت را به جهاد دعوت کن، به درستي که من شما را ياري خواهم کرد، چون قوم خويش را به جهاد فراخواند عرضه داشتند: تو وعده نصرت به ما دادي و ما مغلوب شديم. پس خداي عز و جل به او وحي فرمود: که اگر جهاد نکنيد مستوجب آتش عذاب خواهيد شد، عرض کرد: پروردگارا جهاد با کفّار نزد من از آتش عذاب بهتر است. پس آن پيغمبر قوم خود را به جهاد دعوت نمود، سيصد و سيزده تن از آنان به عدد اهل بدر او را اجابت کردند، پس با آن ها به سوي دشمن روي نهاد، و هنوز شمشير و نيزه اي به کار نبرده بودند که خداي عز و جل فتح و پيروزي را نصيب آنان ساخت. [2] .
مجلسي رحمه الله در شرح فرموده امام عليه السلام: «مرابطه ما مرابطه اي است که هميشه هست» گويد: يعني بر شيعيان واجب است که خود را بر اطاعت امام بر حق، و انتظار فَرَجِ او ببندند، و براي ياري نمودنش مهيّا باشند». و در شرح فرمايش آن حضرت عليه السلام: «به مقدار دو وزن آن...» گويد: «يعني ثواب صدقه دادنِ دو برابر وزن آن طلا و نقره هر روز برايش خواهد بود، و احتمال دارد که از باب تشبيه معقول به محسوس باشد، يعني: براي او دو چندان وزن آن اسب ثواب خواهد بود».
مطلب دوّم: در بيان معني مرابطه و فضيلت آن است، خداي عز و جل فرمايد: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ [3] اي کساني که ايمان آورده ايد صبور باشيد و يکديگر را به صبر و پايداري سفارش نماييد و مرابطه کنيد و خدا ترس باشيد که پيروز و رستگار شويد.
بدان که مرابطه از «رَبْط» به معني بستن گرفته شده، و منظور از آن در کتاب و سنّت چند معني است: معني اوّل: آنچه فقها در کتاب جهاد از مباحث فقه ياد کرده اند اين که: شخص مؤمن در يکي از مراکز نفوذ دشمن اسب [و مرکب] خود را نگاه دارد، براي حفظ بلاد اسلام از يورش و هجوم کفّار، که هرگاه بر مسلمين هجوم کنند آن ها را دفع نمايد. و حدّاقل اين مرابطه سه روز و حدّاکثر چهل روز است، و چون از چهل روز بيشتر شود
[ صفحه 571]
ثواب مجاهدين را خواهد داشت، و در استحباب اين گونه از مرابطه بين زمان حضور امام عليه السلام و زمان غيبت او فرقي نيست، و اين مرابطه فضيلت بسيار دارد، چنان که در حديث نبوي که در کتاب جواهر الکلام [4] به نقل از منتهي حکايت شده از پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله است که فرمود: «يک شب مرابطه کردن [و اسب مهيّا داشتن] در راه خدا از اين که شخص يک ماه روزها روزه باشد و شب ها به عبادت قيام نمايد ثوابش بيشتر است، پس هرگاه بميرد عملي که انجام مي داده بر او جريان خواهد يافت، و روزيش بر او جاري خواهد شد، و از فرشته اي که در قبر مردگان را بازجويي کند، ايمن خواهد ماند».
و در حديث نبوي ديگري است که: «هر ميّتي نامه عملش پيچيده و پرونده اش مهر [و بسته] مي شود مگر مرابطه کننده در راه خدا که عملش تا روز قيامت زياد مي گردد، و از فرشته بازجوي قبر [از فتنه دوران فترت خ ل] ايمن خواهد ماند».
و در حديث نبوي سوّمي آمده است: «دو چشم است که آتش به آن ها نرسد، چشمي که از خوف خدا گريسته و چشمي که شب را براي حراست و پاسداري در راه خداوند بيدار مانده باشد».
توضيح: اين که پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله فرموده: «روزيش بر او جاري خواهد شد» شايد منظور عالم برزخ باشد، به قرينه بعضي از اخبار و تفسير بعضي از آيات، چنان که بر اهل عنايت و خرد پوشيده نيست.
دو نکته: شايسته است در اينجا دو نکته را تذکر دهيم:
1- اين که اين گونه مرابطه نيابت بردار است، به جهت آنچه پيش تر در استحباب نيابت از زندگان و مردگان در ساير اعمال نيک و کارهاي مستحب بيان داشتيم، و به دلايل ديگري که در فقه ياد شده است.
2- اين که استحباب اين مرابطه در صورتي است که ضرورت نداشته باشد، وگرنه در صورت ضرورت داشتن واجب کفايي خواهد بود، و تفصيل سخن موجب خروج از مقصود مي شود.
معني دوّم: اين که مؤمن با امام زمانش مرابطه کند، به اين که خودش را به رشته ولايت
[ صفحه 572]
او ببندد و مربوط سازد، و به پيروي و ياري حضرتش ملتزم گردد. و اين گونه از مرابطه بر همه افراد عيني است، و نيابت در آن نيست، و اين يکي از ارکان ايمان است، و خداوند متعال هيچ عملي را بدون آن نمي پذيرد.
و بر اين مطلب دلالت دارد - اضافه بر آنچه در مبحث وجوب انتظار و مباحث ديگر گذشت - آنچه علي بن إبراهيم قمي به سند صحيحي در تفسير آيه ياد شده از امام صادق عليه السلام آورده که فرمود: (صبر کنيد) بر مصايب (و يکديگر را به صبر واداريد) بر واجبات، (و مرابطه کنيد) بر امامان عليهم السلام. [5] .
و در تفسير برهان و غير آن از امام باقرعليه السلام آمدئه که درباره فرموده خداي عز و جل: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا». فرموده: بر انجام فرايض و واجبات صبر کنيد و با دشمنانتان پايداري کنيد، و با امام منتظرتان مرابطه نماييد. [6] .
و در همان کتاب به سند صحيحي از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: بر فرايض و واجبات صبر کنيد و يکديگر را بر مصايب به صبر واداريد و بر امامان مرابطه نماييد. [7] .
و از امام کاظم عليه السلام است که فرمود: بر مصايب صبر کنيد و يکديگر را به تقيّه کردن واداريد و بر کسي که به او اقتدا داريد مرابطه نمائيد، و خداترسي را پيشه سازيد باشد که پيروز و رستگار شويد. [8] .
و از يعقوب سرّاج از حضرت امام صادق عليه السلام در معني آيه شريفه چنين آمده: بر اذيّت در راه صبر کنيد. راوي گويد: عرضه داشتم: (فَصابِرُوا)؟ فرمود: [يکديگر را] بر دشمنتان با وليّ تان به صبر واداريد. عرض کردم: (وَرَابِطُوا)؟ فرمود: بر پاي ماندن بر إمامتان، و تقوي و خداترسي را پيشه سازيد باشد که پيروز و رستگار شويد. عرضه داشتم: اين تنزيل است؟ فرمود: آري. [9] و در حديث ديگري آمده که فرمود: با امامتان در آنچه به شما امر فرموده و بر شما فرض کرده مرابطه نماييد.
[ صفحه 573]
مي گويم: وجوب مرابطه به اين معني از ضروريات مذهب است، بنابراين از آوردن دليل بر اين مطلب بي نياز هستيم، اضافه بر اين که دلالت آيات و اخبار بر آن همچون خورشيد نيمروز روشن است، پس بر آنان که چشم و گوششان باز است پوشيده نيست.
معني سوّم: اين که اسب و مانند آن را به انتظار ظهور صاحب الزمان - عجّل اللَّه تعالي فرجه - نگاهدارد، تا بر آن سوار شده و با دشمنان آن حضرت مقابله نمايد، و اين گونه از مرابطه از مستحبات مؤکَّد است، و دليل بر فضيلت آن - اضافه بر آنچه از روضه کافي حکايت کرديم - روايتي است که در فروع کافي در کتاب الدّواجن به سند خود از ابن طيفور متطبّب آورده که گفت: حضرت ابوالحسن عليه السلام به من فرمود: بر چه مرکبي سوار مي شوي؟ عرضه داشتم: بر أُلاغ. آن حضرت عليه السلام فرمود: آن را چند خريده اي؟ عرض کردم: سيزده دينار. فرمود: اين همان اسراف است اين که الاغي را به سيزده دينار خريداري کني و اسب تاتاري را واگذاري. عرضه داشتم: اي سرور من به درستي که هزينه اسب تاتاري از هزينه الاغ بيشتر است. فرمود: البته کسي که به هزينه الاغ را مي دهد هم او هزينه اسب را هم مي دهد، آيا ندانسته اي که هر کس اسبي را به انتظار امر ما نگاهدارد، و به سبب آن دشمنمان را خشمگين سازد، و او به ما منسوب باشد خداوند روزيش را فراخ گرداند، و شرح صدر به او عطا کند، و به آرزويش برساند، و يار او بر حوائجش باشد. [10] .
و در برهان و غير آن به نقل از تفسير عيّاشي به سند خود از امام صادق عليه السلام در معني آيه مرابطه آمده: صبر کنيد، مي فرمايد: از گناهان، و يکديگر را به صبر واداريد بر انجام فرايض و واجبات، و خداترسي را پيشه کنيد، خداوند فرمايد: امر به معروف و نه ياز منکر نماييد. سپس فرمود: و کدام منکر از اين زشت تر که اين امّت بر ما ظلم کردند و ما را کشتند؟ و مرابطه کنيد: [خداوند] فرمايد: در راه خدا [مرابطه کنيد] . و ماييم راه بين خدا و خلق او، و ماييم رشته ارتباط، توجه کنيد هر کس در دفاع از ما جهاد کند به راستي که از پيغمبر صلي الله عليه وآله و آنچه از سوي خداوند آورده جهاد کرده است... [11] .
و در همان کتاب از حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام درباره اين آيه آمده که فرمود:
[ صفحه 574]
درباره ما نازل گشت، و رباطي که به آن مأموري شده ايم هنوز نشده، و از نسل ما آن مرابط خواهد بود. [12] .
توضيح: منظور از مرابط - چنان که از تأمل در فرمايشات ايشان عليهم السلام برايم ظاهر شده - همان امام منتظر - عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف - مي باشد، و جهت اين نامگذاري براي آن حضرت روشن است.
توجه: مقصود اصلي در اينجا ياد کردن گونه دوم و سوّم از مرابطه بود، و گونه اوّل آن را هم به منظور فايده بيشتر و نتيجه زيادتر ياد نموديم، و در اين هنگام - يعني ماه جُمادي الثانيه از سال هزار و سيصد و چهل و هشتم از هجرت مبارک نبوي - تصميم گرفته ام به منظور زيارت مشاهد ائمه اطياب عليهم السلام به عراق سفر کنم، و از خداي تعالي خواستارم که مرا در راه مقصودم به طور کامل توفيق دهد، و پس از بازگشت از سفر مرا براي تمام کردن کتاب موفّق گرداند، بمنِّهِ وَ کَرَمِهِ انَّهُ عزيزُ وَهَّابُ.
تا به اينجا به دست مصنف ضعيف جاني محمد تقي موسوي اصفهاني که خداي تعالي او را ببخشايد و در پناه مولايش حضرت حجّت عجل اللَّه تعالي فرجه قرارش دهد - با حمد و استغفار پايان يافت.
بنده خدا محمد الموسوي الاصفهاني چنين گويد: پدرم - مصنّف اين کتاب -رحمه الله در اواخر ماه شعبان همان سال از اين سفر بازگشت، و در شب بيست و پنجم ماه رمضان در حالي که مسموم شده بود وفايت يافت، و از خداي تعالي خواستارم که مرا توفيق دهد تا مؤلَّفات و آثار پدرم را منتشر سازم، همچنان که به نشر اين کتاب موفَّقم داشت، و الحمدللَّه کَمَا هُوَ اهْلُهُ.
بنده قاصر خداوند سيد محمدباقر بن سيد مرتضي موحّد ابطحي - عفي عنهما - چنين گويد: مؤلف با رحلت اسفبار خود که بين او و آنچه بر خود حتم کرده بود که خاتمه اي براي کتاب قرار دهد مانع گشت، و جان خود را به راه دوست سپرد و پس از بازگشت از مشاهد مشَّرفه و اعتاب مقدّسه دعوت پروردگارش را لبيک گفت. پس خداي کريم را سزد که بنده باوفاي خويش را به رحم واسعه خود برد، و چهره هاي بندگانش را شاداب
[ صفحه 575]
فرمايد، در زندگاني رضايت بخش در منازل بالاي بهشت، به خاطر وفاي به فرموده اش: «قُلْ کُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي شاکِلَتِهِ»؛ [13] تو به خلق بگو که هر کس بر حسب ذات و طبيعت (نيّت هاي) خود عملي انجام دهد.... و جا دارد مؤلف که بر پروردگارش وفود يافته عرض کند: «يا أَيُّها العَزِيزُ مَسَّنا وَأَهْلَنا الضُّرُّ وَجِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الکَيْلَ»؛ [14] عزيزا؛ بر ما و اهل ما سختي رسيده و با متاعي اندک به درگت پناه آورده ايم، پس مکيال (پيمانه) ما را پر کن. و تو آخرين أُميد من در [انجام] اين مکيال هستي.
و آن بزرگوارقدس سره در جهت تأليف اين کتاب به خوانندگان گرامي با زبان حال چنين مي گويد:
اين کتاب من براي شما و وسيله ارتباط شماست، پس کتابم را برخوانيد که همچون بهشت جاودان جامع مطالب است که هشت باب [بخش] دارد، و خاتمه و بر جاي مانده اي در آن نمي بينيد، دائرة المعارف بزرگي در شناخت حضرت حجّت - عجّل اللَّه تعالي فرجه - يا مکيال المکارم في فوائد الدعاء للقائم من ولد فاطمه عليها السلام.
و بعد چنين گويم: چون طالبين کتاب بسيار و نسخه هايش کمياب شده بود در اين موقعيّت دشوار ضرورت داشت که با تحقيق و مشخص کردن مصادر و مآخذ کتاب به طور بهتري تجديد چاپ شود تا فايده اش بيشتر گردد.
پس - به يراي خداوند - تصميم گرفتم در طليعه کارها و برنامه هاي علمي وسيع مان اين اثر گرانقدر را [براي بار دوّم] منتشر سازم، تا به درگاه خداوند وسيله اي برگيرم، و مردم با شناخت حقوق امام غائب از نظرشان براي فرجش دعا کنند.
پاورقي
[1] غيبت نعماني، 173.
[2] روضة الکافي، 381، ح 576.
[3] سوره آل عمران، آيه 200.
[4] جواهر الکلام، 40:21.
[5] تفسير برهان، 129:1.
[6] تفسير برهان، 334:1، ح 4 و سوره آل عمران، آيه 200.
[7] تفسير برهان، 334:1، ح 2.
[8] تفسير برهان، 334:1، ح 3.
[9] تفسير برهان، 335:1، ح 12.
[10] فروع کافي، 535:6، ح 1، باب دواجن.
[11] تفسير برهان، 335:1، ح 10.
[12] تفسير برهان، 335:1، ح 13.
[13] سوره إسراء، آيه 84.
[14] سوره يوسف، آيه 88.