بازگشت

در بيان چگونگي تعظيم آن مواقف و مشاهد


و اشاره به آنچه تعظيم کردن به آن حاصل مي گردد، در اينجا مي گوييم: ضابطه آن است که هر آنچه تعظيم آن مواقف و مشاهد بر آن صدق کند، و تحت عنوان تجليل و توقير و گراميداشت صاحبان آن ها داخل گردد، از نظر شرع محبوب و راجح است، به دلايلي که در مبحث اول ذکر و بيان کرديم، خواه بدانيم که آن امر به حسب شرع تعظيم است يا در نظر عُرف.

گونه اوّل: مانند نماز و ذِکر و دعا، که از آيات و رواياتي است که بر استحباب نماز تحيّت، و ذکر در مساجد دلالت دارند مي فهميم که تعظيم مسجد به اين ها و امثال اين ها حاصل مي گردد، پس بر استحباب اين امور دلالت مي کند آيه: «فِي بُيوتٍ أذِنَ اللَّه أنْ تُرْفَعَ وَيُذْکَرَ فِيها اسْمُهُ». [1] .

گونه دوّم: مانند زينت کردن و بوسيدن و پاي برهنه در آن ها داخل شدن و امثال اين ها... و به آنچه ياد کرديم ظاهر شد که هرگاه کسي يکي از اين امور که عنوان تعظيم آن مشاهد



[ صفحه 455]



و مواقف بر آن ها صدق مي کند را نذر نمايد؛ نذرش صحيح است، به جهت ثبوت رُجحان آن ها به آنچه بيان داشيتم، و مخالفت با آن حرام، و اگر بر خلاف نذرش عمل کرد کفّاره بر او واجب مي شود، پس جاي تأمل در اين نيست که نذر چراغ روشن کردن در مواقف امامان عليه السلام و در مجالسي کخه منتسب به ايشان است، و بر منابري که ناقب و مصايب ايشان بر آن ها ياد مي شود، چنين نذري منعقد مي گردد، برخلاف تصور بعضي از اهل وسواس يا قصور از درجات تحصيل و خداي تعالي حق را مي گويد و او است که به راه راست هدايت مي کند. اکنون که اين مطلب را دانستي بعضي از اقسام تعظيم و تجليل را براي تذکُّر خودم و برادران ايماني ام ياد مي آورم:

از جمله؛ معمور کردن و بنا نمودن و زينت دادن و بوسيدن و فرش گستردن و چراغ افروختن در آن ها، و ملتزم شدن به رفت و آمد در آن ها در اوقات مخصوص، و پاي برهنه، و پاکيزه و خوشبو داخل شدن، و پاي راست را هنگام ورود پيش گذاردن با حالت وقار و آرامش، و مشغول شدن به ذکر خداي تعالي و قرائت قرآن و دعا و صلوات و سلام کردن بر امام عصر و بر پدرانش عليه السلام، و بر مواقف آن حضرت، و پرهيز از نجس کردن آن اماکن، و تطهير آن ها در صورت نجس شدن، و جاروب کردن آن ها، و اين که با حال جنابت در آن ها داخل نشود، و شي ء نجس و متنجّسي در آن ها داخل نکند، و آب دهان و بيني در آنجاها نيفکند، و به امور دنيا در آن ها مشغول نگردد و درباره آن ها هم سخن نگويد، و زنان در حال حيض و نفاس در آن ها داخل نشوند، و کشف عورت در آن ها نکنند، و هرگاه بوي پياز يا سير يا مانند آن در دهانش بود داخل آن ها نگردد، و شعر در آن ها نخواند، و از کارهاي حرام و مکروه در آن ها بپرهيزد، و از مزاح و خنده و بيهودگي و جدال و بحث و بنلد کردن صدا و مانند اين ها در آن اماکن مقدّسه اجتناب نمايد، و خلاصه از هر چه با تعظيم و توقير منافات دارد دوري گزيند. اين ها اموري است که در نظر آمد که تعظيم آن مواقف و مشاهد به آن ها حاصل مي گردد، بر حسب تأمل و دقت در اموري عرفي، و آدابي که در تعظيم مساجد و غير آن ها وارد شده، و به سبب اين که تعظيم و تکرم است آن امور وارد گرديده اند، چنان که تجه داديم، و شايد که با تأمل و تتبُّع بيش از اين امور را نيز به دست آوريد.



[ صفحه 456]



در اينجا چند مسأله مطرح مي شود:

اوّل: نظر به روايت ابوبصير که سابقاً آورديم، ظاهراً دخول و درنگ کردن در مواقف و مشاهد امامان عليه السلام با حال جنابت کراهت دارد، و بعضي از فقها قائل به حرمت شده اند، از جهت تمسک به رواياتي که بر مطلب مورد نظرشان دلالت ندارد، و از جهت ملحق نمودن آن ها به مساجد و اين قياس است که آن را نمي پذيريم، و به خاطر تعظيم آن ها که تفصيل دارد و در مسأله آينده آن را بيان مي کنيم.

دوّم: هرگاه فعلي که با تعظيم کردن آن مشاهد منافات دارد انجام دهد، چنانچه خود آن فعل به تنهايي طوري باشد که هتک حرمت با انجام آن حاصل مي گردد، مانند داخل کردن عين نجس در آن ها، بدون شبهه حرام است، اما اگر چنين نبود، پس اگر آن کار را به قصد هتک حرمت و اهانت انجام دهد باز حرام است، و چنانچه قصدش اين نباشد حرام نيست.

سوّم: هرگاه ببيند کسي در آن ها عملي منافي تعظيم است انجام مي دهد، چنانچه از گونه اوّل يا دوّم باشد بر او واجب است که او را نهي کند، و از آن کار باز دارد، و اگر از گونه سوّم باشد مستحب است او را نهي نمايد.

چهارم: هر کس در آن مواقف جايي براي خود بگيرد تا از منافعي که آن مواقف و مشاهد در بردارند برخوردار شود، نسبت به آن موضع از ديگران سزاوارتر خواهد بود، و تمام روز يا شب براي او حقّ اولوّيت ثابت است در صورتي که از آنجا اعراض نکند، خواه خروج او براي انجام حاجتي باشد يا نه، و دليل بر آن خبر صحيح محمد بن اسماعيل بن بزيع از بعض اصحابش از حضرت ابي عبداللَّه امام صادق عليه السلام است که گويد: به آن حضرت عرض کردم: در مکه يا مدينه يا حاير يا مواضعي که در آن ها فضل الهي اميد مي رود هستيم، بسا شخصي به قصد تجديد وضو بيرون مي رود، ديگري مي آيد و جاي او را مي گيرد؟ فرمود: مَنْ سَبَقَ الي مَوْضِعٍ فَهُوَ أَحَقُّ بِهِ يَوْمَهُ وَلَيْلَتَه؛ هر کس به جايي سبقت جويد روز و شبي [که در آنجاست] نسبت به آن اولي است.

مي گويم: هر چند که اين حديث مرسل است، ولي به سبب عمل کردن اصحاب به آن و



[ صفحه 457]



اعتمادشان بر آن، و تأييد گرديدنش به دو حديث آينده، ضعف سَنَدش جبران شده است، اضافه بر اين که ارسال کننده از بزرگان است، و از مرسل عنه به «بعض اصحابش» تعبير نموده که در آن اشعار کاملي به وثاقت هست، بر خلاف اين که از او به عنوان «رَجُل» و مانند آن ياد مي شد.

توجه: بعضي احتمال داده اند که «واو» در حديث فوق به معني «او» باشد، نظر به روايت طلحة بن زيد از امام صادق عليه السلام که فرمود: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: بازار مسلمانان همچون مسجد آنان است، که هر کس به جايي سبقت جُست تا شب به آن مکان سزاوارتر است.

و نظر به روايتي که بطور مرسل از پيغمبراکرم صلي الله عليه وآله آمده که فرمودند: هرگاه کسي از شما در جاي خود در مسجد [به نماز و عبادت] بپا ايستد او تا شب به آن مکان سزاوارتر است.

مي گويم: نيازي به اين نيست که «واو» به معني «او» فرض شود، بکله واو براي بيان اشتراک معطوف و معطوف عليه در حکم است، چنان که اصل در آن مي باشد، و اين اصل همان است که علماي اصول از آن تعبير مي کنند به اين که: واو براي مطلق جمع است. و در اين حديث اگر مرجَعِ ضمير را «سَبَقَ» قرار دهيم، مطلب واضح است، يعني هر کسي به موضعي سبقت گيرد او در روز سبقت جستن به آن مکان اولي است، و هم چنين اگر مرجَعِ ضمير را «شخص» قرار دهيم، پس معني چنين است: هر کس به موضعي سبقت جويد پس او در آن روي که در آن سبقت گرفته به آن مکان اولي است اگر سبقت جستن روز بوده باشد، و در آن شبي که به مکان سبقت جسته چنانچه شب باشد، پس در اين مطلب تدبُّر کن تا آنچه برايت ياد کرديم واضح گردد. و بنابر آنچه يادآور شديم بين اين حديث با دو خبر ديگر منافاتي وجود ندارد، چنان که برخي پنداشته اند، و اين پندار مايه تکلُّف آن ها شده که در جمع بين آن ها وجوهي ذکر کرده اند. و بدان که سخنان علما و اهل فن در اين مسئله مختلف است، و من ان شاء اللَّه تصنيف جداگانه اي در اين باره خواهم پرداخت.

دنباله اي از بحث:

عالم محدث نوري قدس سره در کتاب جنةالمأوي از رياض العلماء حکايت کرده که گويد:



[ صفحه 458]



در بعضي از نوشته ها به نقل از خط شيخ زين العابدين علي بن الحسن بن محمد خازن حائري رحمهم الله - شاگرد شيخ مفيدقدس سره - ديدم، که: ابن ابي جواد نعماني به حضور مولايمان حضرت مهدي عجل اللَّه فرجه مشرف شد، پس به آن حضرت عليه السلام عرضه داشت: اي مولاي من، براي شما در شهر نُعمانيّه يک مقام و در شهر حِلّه يک مقام هست، شما در کداميک از آن ها تشريف مي آوريد؟ آن حضرت عليه السلام به او فرمودند: در نعمانيّه شب سه شنبه، و روز سه شنبه، و روز جمعه و شب جمعه را در حلِّه مي باشم، ولي اهل حله نسبت به مقام من تَأدُّب نمي کنند، و هر کس با ادب به مقام من داخل شود، که ادب را رعايت نمايد و بر من و بر امامان عليه السلام سلام کند، و بر من و ايشان دوازده بار درود فرستد، سپس دو رکعت نماز با دو سوره به جاي آورد و به وسيله آن ها با خداوند مناجات کند، آنچه را از خداي تعالي بخواهد به او مي دهد. عرض کردم: اي مولاي من اين را به من بياموز؟ فرمود: بگو: اَللَّهُمَّ قَدْ أَخَذَ التّأديبُ مِنّي حَتّي مَسَّنِيَ الضُرُّ وَأنتَ أرحَمُ الرَّاحمينَ وَإنْ کانَ ما افْتَرفتُهُ مِنَ الذُّنُوبِ أضْعافَ ما أدَّبتَني بِهِ وَانتَ حَليمٌ ذو أناةٍ تَعْفُو عَنْ کَثِيرٍ حَتّي يَسْبِقَ عَفْوُکَ وَرَحْمَتُکَ عَذَابَکَ؛ با خدايا [به خاطر گناهان و نافرماني هايم] تأديب [به وسيله گرفتاري ها و مصايب] مرا فراگرفت تا آنجا که به سختي افتادم و تو مهربان ترين مهرباناني، هر چند آنچه از گناهان مرتکب شده ام چندين برابر آن است که مرا بدان تأديب فرموده اي، و تو بردبار بخشنده اي هستي که از بسياري [از گناهان و خطاها] مي گذري تا جايي که عفو و رحمتت بر عذابت پيشي گيرند. راوي گويد: آن حضرت عليه السلام سه بار اين دعا را بر من تکرار فرمود تا اينکخه آن را فهميدم و [حفظ شدم] . [2] .


پاورقي

[1] سوره نور، آيه 36.

[2] جنةالمأوي، 270، حکايت 34.