بازگشت

در بيان بزرگ و محترم شمردن شعائر خداوند


به توفيق خداوند گوييم: آنچه بر اين معني دلالت دارد يا آن را تأييد مي کند چند امر است:

1- از جمله؛ فرموده خداي عز و جل: «وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فاءنَّها مِنْ تَقوي القُلُوب» [1] و هر کس شعائر خداوند را بزرگ و محترم دارد پس به درستي که اين از [صفات] دل هاي باتقوي است. و بيان آن به دو وجه است:

وجه اوّل: منظور از شعائر خداي تعالي - به حسب آنچه از تدبُّر در آيات و روايات و ملاحظه معني شمار و اشعار و کاوش در موارد استعمال آن ها استفاده کرده ايم - هر آن چيزي است که انتساب خاص و ارتباط ويژه اي به خداي عز و جل داشته باشد، خواه بدون واسطه و خواه با واسطه باشد، به گونه اي که در نظر شرع و عرف بزرگ داشتن آن تعظيم خداوند محسوب گردد، و تحقير و توهين آن؛ تحقير و توهين خداي عز و جل به شمار آيد، مانند: اسم ها، کتاب ها، پيغمبران، فرشتگان، مساجد، اوليا، و اهل ايمان به او، و زمان هاي مخصوصي که او احترام آن ها را واجب فرموده، و خانه هايي که فرمان داده بلند گردند و نام او در آن ها ياد شود، و توقفگاه ها و مشاهده و معابد اولياي او، و احکام خداي تعالي؛ از فرايض و غير آن ها، و حدود الهي، و حج و مناسک و اعمال آن، خداي عز و جل فرموده: «و البُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّه»؛ [2] و نحر شتران فربه را از سوي شما از شعائر خداوند مقرر داشتيم.



[ صفحه 440]



و در اين آيه دلالت بر آن است که شعائر خداوند در قرباني کردن شتران فربه منحصر نيست - به طوري که بعضي پنداشته اند - و مصاديق بسيار ديگري نيز دارد که شمردن آن ها غيرممکن يا بسيار مشکل است. و پوشيده نيست که مواقف و مشاهد و معابد و لباس ها و نوادگان امامان عليه السلام از آن مصاديق مي باشند، زيرا که آن ها با يک يا چند واسطه منتسب به خداي تعالي هستند، نمي بيني که خداي تعالي نحر کردن شتران فربه را از شعائر اللَّه قرار داده، با اين که آن ها به سوي خانه کعبه که خداي تعالي آن را به خود نسبت داده است برده مي شوند پس بين ان و بين مشاهده و مواقف و ذراري امامان عليه السلام و ساير اموري که منسوب به آن ها است چه فرقي هست؟ چونکه امامان عليه السلام حجّت هاي خداوند و نشانه هاي روشن ايند، و ايشان از بيت الحرام عزيزتر و برترند. بلکه در بعضي از روايات آمده که: «مؤمن از کعبه مشرّفه عزيزتر است». جهتش آن اسث که ايمان به خداي تعالي عزيزترين و برترين امور است، لذا خداي تعالي فرموده: (و هر کس شعائر خداوند را بزرگ و محترم بدارد پس به درستي که اين از [صفات] دل هاي باتقوي است). که در مقام بيان فضيلت تعظيم شعائر توجه داده که تقواي دل ها مهم ترين و برترين امور است، و آن چيزي است که نيازي به ذکر فضليت و بيان مقام برجسته و منزلت والاي آن نزد خداي عز و جل نيست.

به توضيح اين که خداي تعالي پس از آن که قسمتي از احکام را در سوره حج بيان فرمود، به توحيد و اخلاص و بيزاري از شرک فرمان داد به اين که فرمود: «حُنَفاءَ للَّه غَيْرَ مُشْرِکِينَ بِهِ»رحمه الله خاص و خالص بي هيچ شائبه شرک، خدا را بپرستيد. سپس نتيجه و عاقبت شرک را چنين گوشزد فرمود: «وَ مَنْ يُشْرِکْ بِاللَّه فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَکانٍ سَحِيقٍ»؛ و هر آن که به خداوند شکر ورزد چنان است که از آسمان سقوط کند پس مرغان [لاشخور] او را بربايند يا باد تندي او را به مکان دور دستي بيفکند. آن گاه به نشانه توحيد و ايمان توجه داد که فرمود: «وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّه فَإِنَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبِ». تا اين مطلب را توجه دهد که نشانه کسي که دلش از شرک خالص گشته و به زيور ايمان خود را آراسته، و به نور توحيد روشني يافته: تعظيم شعائر خداونا است، چون کسي که چيزي را دوست بدارد هر آن چيزي که اختصاص و انتساب به آن دارد را نيز دوست مي دارد، و اين چيزي است که بالعيان مشاهده مي شود و به عقل و نقل تأييد



[ صفحه 441]



مي گردد، پس مؤمن به سبب معرفت و محبتش نسبت به خداي تعالي، هر چيزي که به او - تعالي - اضافه و منسوب باشد با خصوصيتي که از غير خودش متمايز شود را دوست مي دارد، لذا مراتب تعظيم و احترام بر حسب تفاوت درجات ايمان و محبّت و اخلاص مؤمن نسبت به خداوند عز و جل، و نيز تفاوت مراتب آن چيزي که منسوب به خداي تعالي است از جهت ويژگي ها و اسبابي که مايه انتساب و اختصاصش به خداوند گردديه تفاوت مي يابد.

حاصل آنچه ياد کرديم اين که هر آنچه انتساب خاصي به خداي تعالي داشته باشد مايه شرافت آن خواهد بود، و از جمله شعائر خداوندي مي شود و تعظيم آن تعظيم شعائر اللَّه محسوب مي گردد، خواه انتساب آن شي ء بدون واسطه باشد يا با واسطه، و مواقف و مشاهد امام عليه السلام از جمله آن ها است، آن ها نظير مساجد مي باشند که به خداي تعالي منتسب هستند، به سبب اين که براي عبادت خداوند عز و جل قرار داده شده اند، ولي لازمه اش اين نيست که اين اماکن متبرّکه در تمام احکام با مساجد مشارکت داشته باشند، زيرا که احکام خاصّي که در شرع براي مکان معيّني اختصاص يافت به غير آن سرايت داده نمي شود مگر با دليل خاص. البته در تمام اموري که در عرف تعظيم و احترام اماکن محسوب گردد مشارکت دارند، و بيان اين مطلب در مبحث دوم ان شاء اللَّه تعالي خواهد آمد.

و بايد دانست که آنچه ما در بيان معني شعائر ياد کرديم منافات ندارد با آنچه بعضي تفسير کرده اند که منظور از آن تمام دين خداوند است، و بعضي ديگر آن را به معالم دين خداوند، و بعض ديگر آن را به نشانه هايي که خداوند براي طاعت خود نصب فرموده، و برخي به محرمات، و بعضي به مناسک حج تفسير کرده اند. و آنچه در فرمايش اميرالمؤمنين عليه السلام که: «ماييم شعائر» خواهد آمد؛ زير که ظاهر از ملاحظه اشباه و نظاير آن است که هر کدام از اين تفسيرها ذکر بعضي از مصاديق يا اظهر آن ها است، و همه به آنچه به تأييد خداوند و برکت اولياي او ياد کرديم و بيان داشتيم بر مي گردد.

وجه دوّم: اين که در کتاب مرآةالأنوار از اميرالمؤمنين عليه السلام به طور مرسل روايت کرده که فرمود: نَحْنُ الشَّعائرُ وَالاَصْحابُ؛ [3] ماييم شعائر و اصحاب. و پوشيده نيست که منظور



[ صفحه 442]



از اين که فرموده: «ماييم» يا رسول خدا و امامان است و يا فقط امامان، زيرا که ايشان عظيم ترين و برترين شعائر خداوند مي باشند، و بدون ترديد احترام کردن آنچه منتسب به ايشان است تعظيم آنان مي باشد، و آنان شعائر خداوندند، پس بزرگ داشتن آنچه به ايشان اختصاص و انتساب دارد؛ در حقيقت تعظيم آنان است که شعائر اللَّه هستند، و اين واضح است و هيچ پوشيدگي در آن نيست، پس بحمداللَّه معلوم گشت که تعظيم و احترام هر آن چيزي که به مولايمان حضرت حجّت عليه السلام و نيز ساير امامان عليه السلام منتسب مي باشد و به طور خاصّي به ايشان اضافه مي گردد و از مواقف و مشاهد و ضريح ها و نوشته ها و کتاب ها و جامه ها و احاديث و سخنان نوادگان و شيعيان ايشان، و غير اين ها...رُحجان دارد، و در استجاب اين امور جاي تأمُّل نيست.


پاورقي

[1] سوره حج، آيه 32.

[2] سوره حج، آيه 31.

[3] مرآة الانوار، 198.