بازگشت

معني بيعت در لغت و شرع


گاهي بيعت و مبايعت به معني هم عهدي و عقد بستن با يکديگر به کار مي رود.



[ صفحه 332]



چنان که در مجمع البحرين آمده است: مبايعت، معاقده و معاهده است، گويي هر کدام از دو طرف بيعت آنچه نزدش هست به ديگري واگذار کرده و خود را کاملاً در اختيار او قرار داده است. [1] .

و شيخ ابوالحسن شريف، شاگرد مجلسي دوم - صاحب بحار - در کتاب مرآة الانوار و مشکاة الاسرار گفته: و آن (=بيعت) عبارت است از معاقده و معاهده گويي که هر کدام از آن دو، آنچه در توان دارد به ديگري واگذار کند، و خودش را خالص در اختيار ديگري قرار دهد. [2] .

مي گويم: حاصل از معني مبايعت آن است که: بيعت کننده ملتزم شده و عهد محکم و پيمان استوار بسته به اين که شخصي را که با وي بيعت نموده، با جان و مال خود ياري کند، و از هيچ چيزي از آنچه مربوط به او هست در راه ياري و نصرت او دريغ ننمايد و جان و مال خود را در راه آن شخص نثار نمايد. و بيعت به اين معني در دعاي عهدي که براي هر روز روايت شده، و دعاي عهدي که تا چهل بامداد روايت گرديده [3] - و اين دو را ان شاء اللَّه تعالي خواهيم آورد - ياد شده است. و رسول خدا صلي الله عليه وآله همه امّت را امر فرمود که به اين گونه بيعت با امامان عليهم السلام بيعت نمايند، چه کساني که حاضر بودند و چه غايب، در خطبه غدير که در کتاب احتجاج [4] روايت گرديده، و بدون شک بيعت کردن به اين معني از لوازم و علايم ايمان است، بلکه ايمان جز به آن تحقق نمي يابد، پس مبايع در اينجا مؤمن است و مشتري خداوند - عزّوجلّ - از همين روي فرموده است: صلي الله عليه وسلم إِنَّ اللَّهَ اشْتَري مِنَ المُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ»؛ [5] خداوند از مؤمنين جان ها و اموالشان را خريداري فرمود به اين که بهشت را براي ايشان قرار دهد.... و خداي تعالي پيغمبران و رسولان را براي تجديد و تأکيد اين بيعت برانگيخت که هر کس با آنان بيعت کرد با خداوند بيعت نموده، و هر کس از ايشان روي گرداند از خدا روي گردانيده است، از همين



[ صفحه 333]



روي خداوند - جلّ شأنه - فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَکَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما يَنْکُثُ عَلي نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفي بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهُ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً»؛ [6] به درستي، کساني که با تو بيعت مي کنند در حقيقت با خداوند بيعت مي کنند، دست خدا بر روي دست آنان است، پس از آن هر کس بيعت را نقض نمايد در حقيقت بر زيان و هلاک خويش إقدام کرده و هر آن که با خداوند عهد بسته وفادار بماند خداوند او را پاداش بزرگي خواهد داد. در اين آيه شريفه نيز دلالت بر اين است که منظور از بيعت و مبايعه همان عهد مؤکّد و پيمان شديد با خدا و رسول او است، و به وفا کنندگان آن عهد و پيمان وعده فرموده که پاداش بزرگي به آنان خواهد داد.

و اين بيعت به دو امر تحقّق مي يابد:

يکي: تصميم قلبي محکم و ثابت بر اطاعت امر امام عليه السلام و ياري کردن او با نثار جان و مال، چنان که در آيه شريفه فرمود: (خداوند از مؤمنين جان ها و اموالشان را خريداري فرمود...) که بر فروشنده واجب است آنچه را فروخته هرگاه خريدار از او مطالبه نمايد به او تسليم کند، و بي هيچ تأملي و تعلُّلي آن را تحويل دهد، و آنچه دل بر آن بسته آشکار سازد.

دوم: آنچه در باطن قصد نموده و دل بر آن نهاده همزمان با بيعت به وسيله زبان، اظهار نمايد، و بدين ترتيب بيعت انجام مي شود، همچنان که عقد بيع (=فروش) در ساير امور تحقق نمي يابد مگر به دو چيز: يکي: قصد إنشاء و تصميم به ايجاد آن معامله مطابق آنچه فروشنده و خريدار در نظر دارند. دوم: به زبان آوردن آنچه آن دو، دل بر آن بسته اند و به اين دو اصل، فروش تحقق مي يابد.

گاهي بيعت در مورد دست به دست هم زدن نيز به کار مي رود، چنان که در بعضي از اوقات بين عرب ها مرسوم و متداول بوده که پس از تمام شدن بيع يا بيعت دست به هم مي دادند، و اين اطلاق از فرموده خداي تعالي: (کساني که با تو بيعت مي کنند، در حقيقت با خداوند بيعت کرده اند دست خدا بر روي دست آنان است) استفاده مي شود، چون لفظ (يَد =دست) بر آن دلالت دارد، اضافه بر اين که آورده اند که اصحاب با دست زدن به دست رسول خدا صلي الله عليه وآله با آن حضرت بيعت مي کردند.



[ صفحه 334]



و در کتاب احتجاج در قضيه وادار کردن مولايمان اميرالمؤمنين عليه السلام بر بيعت با اوّلين غصب کننده خلافت - لعنه اللَّه - آمده که: سپس دست آن حضرت [امير المؤمنين عليه السلام] را کشيدند در حالي که او دست خود را جمع مي نمود، و آن قدر کشيدند تا اين که آن را بر روي دست ابوبکر نهادند و گفتند: بيعت کن بيعت کن، و در مسجد صدا پيچيد که: ابوالحسن بيعت کرد بيعت کرد....

و نيز در احتجاج به روايت از مولايمان حضرت باقرعليه السلام آمده که: وقتي اُسامه وارد مدينه شد، چون ديد که مردمان بر خلافت ابوبکر اجتماع کرده اند، به سوي علي بن ابي طالب عليه السلام روان شد و به آن حضرت عرضه داشت: اين چه وضعي است؟ علي عليه السلام فرمود: چنين است که مي بيني! اسامه پرسيد: آيا تو با اين بيعت کرده اي؟ فرمود: آري. اي اسامه! عرض کرد: آيا از روي طوع و به اختيار خود بيعت کردي يا از روي اجبار و اکراه؟ فرمود: خير، بلکه از روي اکراه.... [7] .

پس از آنچه ياد آورديم ظاهر گشت که اطلاق بيعت و مبايعه بر دست به هم دادن (صَفقه و مصافقه) متداول و معروف بوده است. و هم چنين دست به هم دادن (صفقه) را در مورد بيعت کردن نيز به کار مي برند، چنان که اهل لغت ياد کرده اند، گويند: صفقةُ رابحة يا خاسرة، يعني: بيعتي سودمند يا زيانبار. و در حديث آمده است: «بارَکَ اللَّهُ فِي صَفْقَةِ يَمِينِکَ»؛ خداوند در دست به هم زدنت برکت دهد. و شاعر گويد:



اَلدَّهْرُ ساوَمَنِي عُمْرِي فَقُلْتُ لَهُ

ما بِعْتُ عُمْرِي بِالدُّنْيا وَما فِيها



ثُمَّ اشْتَراهُ بِتَدْرِيجٍ بِلا ثَمَنٍ

تَبَّتْ يَدا صَفْقَةٍ قَدْ خابَ شارِيُها



زمانه در پي معامله عمر من برآمد، به او گفتم: عمرم را به دنيا و آنچه در آن است نفروشم. سپس به تدريج و بدون پرداخت بها آن را خريداري کرد، نفرين بر آن معامله اي باد که فروشنده اش زيانکار است.

و در کافي از حضرت ابي عبد اللَّه امام صادق عليه السلام روايت آمده که فرمود: هر کس از جماعت مسلمانان جدا شود و صفقه (=بيعت) امام را بشکند، [در قيامت] دست بريده به سوي خداي - عزّوجلّ - آيد. [8] .



[ صفحه 335]



البته مخفي نماند که خود دست به هم زدن بيعت حقيقي نيست، بلکه اين کار نشانه وقوع و تماميت بيعت است، و ظاهراً به کار بردن بيعت و مبايعه در صفقه و دست به هم زدن از باب ناميدن مسبّب به اسم سبب مي باشد، و اصل و حقيقت بيعت چنان که محقّق داشتيم: عهد و پيمان شديد و مؤکّد است، و به آن است که آدمي به حقيقت در شمار اهل ايمان قرار مي گيرد که بهشت را خريداري کرده اند، هر چند که با رسول خدا و امام عليه السلام با دست بيعت نکرده باشد، همچنان که بيشتر مؤمناني که در زمان امامان عليهم السلام بوده اند چنين وضعي داشته اند، و شاهد بر اين مطلب را خواهيم آورد، منتظر تمام سخن بوده باش که اين از موارد لغزش است. از خداي تعالي خواستاريم به برکت اهل بيت عصمت - عليهم الصلاة والسلام - ما را از لغزش محفوظ بدارد.


پاورقي

[1] مجمع البحرين، 345:2، ماده (بيع).

[2] مرآة الانوار، 99.

[3] بحار الانوار، 111:102.

[4] احتجاج، 66:1.

[5] سوره توبه، آيه 111.

[6] سوره فتح، آيه 10.

[7] احتجاج، 115:1.

[8] اصول کافي، 405:1.