صدقه دادن به نيابت از آن حضرت
و اين از نشانه هاي مودّت و دوستي آن جناب و ولايت او است و بر خوبي و رُجحان آن دلالت دارد آنچه در مدح صدقه دادن و نماز خواندن به نيابت از ساير مؤمنين وارد گرديده - چنان که گذشت - زيرا که مولاي مؤمنين افضل افراد آنان است، و صدقه دادن از سوي او از صدقه دادن به نيابت از آنان بهتر و برتر مي باشد، اضافه بر فحواي دليلي که در مورد نيابت کردن از امام عليه السلام در حج و طواف و زيارت و... وارد شده، که اگر کسي آن روايات و مانند آن ها را جستجو نمايد رجحان داشتن انجام هر گونه عمل صالح به نيابت از آن جناب - صلوات اللَّه و سلامه عليه - را خواهد دانست.
و سيد اجل علي بن طاووس رحمه الله در کتاب کشف المحجة فرزندش را سفارش و امر کرده به انجام اموري که مربوط به آداب و وظايف او نسبت به مولايمان صاحب الزمان عليه السلام است، تا آنجا که گفته: «... پس در پيروي و وفاداري و تعلق خاطر و دلبستگي نسبت به آن حضرت عليه السلام به گونه اي باش که خداوند و رسول او صلي الله عليه وآله و پدران آن حضرت و خود او از تو مي خواهند و حوايج آن بزرگوار را بر خواسته هاي خود مقدم بدار هنگامي که نمازهاي حاجت را به جاي مي آوري، و صدقه دادن از سوي آن جناب را پيش از صدقه دادن از سوي خودت و عزيزانت قرار ده، و دعا براي آن حضرت را مقدم بدار بر دعا کردن براي خودت، و نيز در هر کار خيري که مايه وفاي به حق آن حضرت است آن بزرگوار را مقدم بدار، که سبب مي شود به سوي تو توجه فرمايد و به تو احسان نمايد.... [1] .
اضافه بر اين که اين کار از اقسام صله امام عليه السلام است، و فضيلت صله امام عليه السلام ان شاء اللَّه
[ صفحه 302]
تعالي خواهد آمد. و بر اين مقصود و بر اين که صدقه دادن و مانند آن صِلِه است دلالت مي کند خبر علي بن ابي حمزه که در وسائل و بحار و غير آن روايت آمده که گفت: به حضرت ابوابراهيم [موسي بن جعفرعليه السلام] عرضه داشتم: از سوي زندگان و مردگان از خويشاوندان و دوستانم حج به جاي آورم و نماز بگزارم و صدقه بدهم؟ فرمود: آري، از سوي او صدقه بده و نماز بگزار و به سبب صله و پيوندت نسبت به او پاداش ديگري برايت خواهد بود. [2] .
مي گويم: هرچند که در سؤال از خويشاوندان و دوستان ياد نمود، ولي بدون ترديد ذکر کردن اين دو مورد از جهت آن است که انسان در غالب اوقات حج و صدقه و زيارت و کارهاي نيک ديگر را از سوي کسي انجام مي دهد که با وي رابطه و خصوصيتي داشته باشد، و اين را آشکارا مي بينيم که در مردم چنين حالتي وجود دارد، لذا در سؤال اين دو را ياد کرد، پس معلوم شد که اين دو مورد را براي نمونه ياد نموده است، و منظورش سؤال از جايز بودن نيابت در عبادت ها و خيرات از طرف زندگان و مردگان مؤمنين و مؤمنات مي باشد، پس امام عليه السلام سؤال او را به طور بليغ تر و تمام تري پاسخ داد که جايز بودن آن را با کلمه: «آري» بيان فرمود، سپس خواست خوبي و استحباب آن را بيان کند، که پس از تذکر جايز بودن آن امر فرمود به اين که: «از سوي او صدقه بده و نماز بگذار» آن گاه خواست که او را بر اين کار تشويق و ترغيب نمايد، که فضيلت و ثواب آن را يادآور شد و فرمود: «و پاداش ديگري برايت خواهد بود»، و چون خواست جهت استحقاق اجر و ثواب را بيان سازد به آن توجه داد و فرمود: «به سبب صله و پيوندت نسبت به او». پس در اين سخن حکم به جايز بودن اين عمل را به معني اعم (از مباح و مستحب) و استحباب آن و ترغيب کردن به آن با بيان اجر و ثوابش، و اين که آن پاداش به خاطر پيوند با خويشان و دوستان است را در فرمايش خود جمع کرد. پس اي خواننده دانايِ هوشمند! دقت کن که اگر شخصي به سبب صله يکي از برادران مؤمن خود و صدقه دادن از سوي او إستحقاق ثواب يابد، پس چرا کسي که از سوي صاحب الأمرعليه السلام صدقه بدهد مستحق ثواب و پاداش بزرگ تري نباشد؟ آري، استحقاق آن را دارد، و به برترين ثواب صدقه دهندگان
[ صفحه 303]
نايل مي شود، چون اين عبادت را به نيابت از بهترين افراد عالم انجام داده است. و بدون ترديد هر قدر که ارتباط و خصوصيّت بين او و بين امامش - سلام اللَّه عليه - کامل تر و تمام تر باشد، ثوابش در صدقه دادن از سوي آن حضرت نيز فزون تر و تمام تر خواهد بود، از درگاه خداي تعالي خواهانيم که بر ما و بر ساير مؤمنين به کمال مودّت و خدمت آن حضرت منّت گذارد که خداوند اجابت کننده دعاها است. و شاهد بر آنچه يادآور شديم - که صدقه دادن از سوي امام عليه السلام برتر از صدقه دادن از طرف غير او است - اضافه بر حکم عقل به اين مطلب و اين که از اقسام صله امام عليه السلام است، روايتي است که در تفسير امام عسکري عليه السلام آمده که ان شاء اللَّه تعالي بيان خواهد شد.
توجه و راهنمايي:
بدان که از خبر علي بن ابي حمزه - که مذکور افتاد - جايز بودن نيابت در کارهاي نيک از نمازها و صدقات و غير اين ها از سوي زندگان مؤمنين و مؤمنات استفاده مي شود، جهت دلالت اين است که: ظاهر سؤال راوي و جواب امام عليه السلام آن است که حج و نماز و صدقه از باب نمونه و مثال ياد شده اند، و خصوصيّتي در ذکر آن ها نيست، و سؤال کننده منظورش آن است که از جايز بودن نيابت در همه کارهاي مستحب پرسش نمايد، و بيان دلالت بر دو وجه است.
يکم: اين که امام عليه السلام در جواب او به ياد کردن صدقه و نماز اکتفا کردند و از حج سخني نگفتند، با اين که نيابت کردن در حج بر اساس روايات و آثار، معروف و ثابت است، و از هيچ يک از علماي بزرگوارمان در اين باره اشکالي نقل نشده، از اينجا معلوم مي شود که امام عليه السلام نيز دانسته است که صدقه و نماز و حج در سؤال از جهت نمونه و مثال است، و لذا نيازي نبود که تمام آنچه را سائل پرسيده بود يادآورد.
دوم: علّت آوردن آن حضرت عليه السلام براي جايز بلکه مستحب بودن آن، در اين که فرمودند: «و براي تو پاداش ديگري خواهد بود به خاطر صله ات نسبت به او» دلالت دارد بر اين که نيابت کردن از سوي مؤمنين و مؤمنات در طاعات و عبادات خود صله اي نسبت به آنان و إحسان به ايشان است، لذا نيابت کننده استحقاق مي يابد که پاداش ديگري به
[ صفحه 304]
اضافه پاداش بر اصل عبادت به او داده شود، به سبب صله اش نسبت به ايشان و احسان نمودنش در حق آنان.
و امّا در عبادت هاي واجب: با دليل ثابت شده که خود شخص مي بايست آن ها را انجام دهد و نيابت کردن از زندگان در عبادت هاي واجب جايز نيست مگر در حج، [آن هم در يک صورت خاصّ] و بيان اين مطلب به جاي خودش موکول مي گردد. و خبر ياد شده هر چند که به خاطر علي بن ابي حمزه که واقفي است [3] ضعيف مي باشد، ولي در جاي خود ثابت شده که در مستحبّات به خبر ضعيف هم مي توان اکتفا نمود. و دليل بر اين مطلب چند روايت مستفيض است که در کافي [4] و وافي و ديگر کتاب هاي اخبار و فقه و اصول ياد گرديده، مبني بر اين که: هرگاه کسي بر کار خيري ثوابي را بشنود پس آن را به اميد آن ثواب به جاي آورد همان ثواب به او داده مي شود، هر چند که آن حديث با واقع مطابقت نداشته باشد. در اينجا دو امر ثابت است: يکي اين که: مطلق عبادت ها کار خير است. دوم: اين که، نيابت در آن ها - جز آنچه به دليل خارج شده - از زندگان و مردگان به مقتضاي خبر ياد شده مورد پسند است، و هيچ مانعي در آن نيست جز گمان اين که اين امر تشريع و بدعت است، ولي اين پندار مردود است چرا که عمل را به اميد ثواب انجام مي دهد، با توجه به خبر مذکور و اخبار: «مَنْ بَلَغَهُ ثَوابٌ عَلي عَمَلٍ»؛ هر کس ثوابي را در مورد عملي بشنود.... و براي اين مقصود به گونه ديگري هم مي توان استدلال نمود که گفته شود: در خبر ياد شده جايز بلکه مستحب بودن نيابت از زندگان در نمازهاي مستحبّي ثابت گشت، پس حکم مزبور در ساير طاعات و عباداتِ پسنديده نيز جاري است، زيرا که قول به فصل (نظر ديگري غير از دو نظري که در اين مسئله هست) وجود ندارد، چون هر کس نيابت در نماز را جايز دانسته، آن را در عبادات ديگر نيز جايز مي داند و هر کس آن را در
[ صفحه 305]
نماز جايز نمي شمارد در ساير عبادت ها هم نيابت کردن را نمي پذيرد. پس اگر کسي آن را فقط در نماز جايز شمارد و از ديگر عبادت ها نفي نمايد قول سومي پديد آورده که اجماع مرکّب را بر هم زده است.
و اين وجه را شيخ محقق انصاري قدس سره در يکي از آثار خود آورده، ولي اين وجه محل نظر است چون حجّيت اجماع نقل شده مورد تأمل مي باشد، چنان که در جاي خود بيان گرديده. البته براي تأييد مطلب مورد بحث مناسب است.
و نيز براي استدلال بر اين مطلب مي توان به إستقراء تمسک کرد، چون عمده عبادت هاي مستحب نماز و روزه و طواف و رباط و زيارت و قرباني مي باشد، و جايز بلکه مستحب بودن نيابت در اين ها از طريق روايات ثابت است، پس اين حکم بر عبادت هاي ديگر نيز منطبق مي گردد.
در اين استدلال نيز ممکن است اشکال شود، زيرا که اين استقراء ظنّي است و اين گونه استقراء نزد ما حجّت نيست. ولي مي توان از تعليل هايي که در روايات نيابت از حج و طواف و غير اين ها آمده - که اين صله و پيوندي است نسبت به کسي که اين کارها به نيابت از او انجام مي گيرد، و لذا پاداش نايب دو برابر مي باشد - چنين نتيجه گرفت که به جاي آوردن عبادت هاي مستحب به نيابت از مؤمنين به طور مطلق صله و احسان نسبت به آن ها است، و خوبي و ارزندگي صله و احسان به مؤمنين بر کساني که فکرشان سالم است پوشيده نيست. هم چنين براي صحت نيابت در نماز از طرف شخص زنده استدلال شده به خبر محمد بن مروان که در اصول کافي روايت آمده است که گويد: حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: چه چيز باز مي دارد کسي از شما را که نسبت به والدين خود در حال زنده بودن و پس از مرگشان نيکي نمايد، از سوي آنان نماز بگزارد، از طرف ايشان صدقه بدهد، حج به جاي آورد و روزه بگيرد، پس آنچه انجام داده براي آنان خواهد بود، و مثل آن ثواب براي او است، و خداوند عز و جل به خاطر نيکي و صله اش خير بسياري براي او خواهد افزود. [5] .
وجه استدلال اين که فرموده امام عليه السلام: «از سوي آنان نماز بگزارد...» به ظاهر در بيان چگونگي نيکي به والدين در زمان حيات و پس از مرگ ايشان است، و اين را جمعي از
[ صفحه 306]
فقهاي ما - که رحمت خدا بر آنان باد - فهميده اند، و چنين ادعا کرده اند که اين فرمايش در مطلب مورد بحث ظهور دارد، ولي علّامه مجلسي دوم در کتاب مرآة العقول [6] آن را بيان براي چگونگي نيکي نسبت به والدين پس از فوت آنان به شمار آورده است (دقّت کنيد). و ممکن است براي مطلب مورد بحث استدلال کرد به فرموده خداي - عزّوجلّ - «تَعاوَنُوا عَلَي البِرِّ وَالتَّقْوي»؛ [7] بر نيکي و تقوا يکديگر را ياري کنيد، زيرا که تعاون و همکاري گاهي در مورد ياري رساندن در کاري که دو نفر مي خواهند انجام دهند به کار مي رود، و گاهي در مورد شخصي به کار مي رود که از طرف شخص ديگري سنگيني کاري را به دوش مي کشد که سود و صلاح او در آن است، و نيابت کردن از مؤمن در طاعات و عبادات از همين قبيل است، چنان که بر پويندگان راه مستقيم اين مطلب پوشيده نيست. حاصل اين که از آنچه به عنوان دليل يا تأييد يادآور شديم، استحباب نيابت کردن از زنده و مرده مؤمنين و مؤمنات در طاعات و عبادات مستحب، استفاده مي شود.
و از کساني که تمايل به اين قول از آنان ظاهر است شيخ محقق انصاري قدس سره مي باشد، که در رساله القضاء عن الميّت پس از نقل خبر علي بن ابي حمزه گفته است: و ظاهر نماز خواندن از سوي ديگري، نيابت کردن از او است، نه اين که نماز را به جاي آورد و ثواب آن را به او هديه کند.
پس اين خبر دلالت دارد بر جايز بودن نيابت از شخص زنده در نماز، و اطلاق صله و نيکي بر آن اشعار دارد بر عموم رجحان نيابت کردن از زندگان در هر کار نيک. آن گاه اگر نماز از سوي زنده جايز باشد، غير نماز هم جايز خواهد بود چون ظاهراً قول به فرق بين نماز و غير نماز وجود ندارد، بلکه جايز بودن نيابت در روزه واجب به سبب نذر از زندگان روايت گرديده، و اين مطلب در فقيه از عبد اللَّه بن جبله از اسحاق بن عمار روايت آمده است، بلکه عموم نيابت در تمام اعمال واجب - جز آنچه اجماع بر جايز نبودنشان داريم - را مي توان از اخباري که بر مشروع بودن اداي قرض خداوند از کسي که بر او هست به صورت داوطلبانه استفاده نمود، سپس مشروع بودن نيابت در مستحبات را به
[ صفحه 307]
دست آورد، چون کسي بين اين دو فرق نگذاشته - که به صورت تبرُّع باشد يا نيابت - پس در اين مطلب تأمل کنيد.
و نيز از کساني که ظاهراً قائل به اين مطلب هستند شيخ محقق صاحب جواهر است که در کتاب الوکالة پس از تصريح به جايز بودن نيابت در نماز طواف و زيارت گويد: «و امّا غير اين دو مورد از مستحبّات و مطلق روزه هاي مستحب: در کتاب مسالک جايز بودن وکالت را در آن ها محلّ نظر شمرده، و اين که جماعتي از علماي ما به طور مطلق از نيابت گرفتن در عبادات منع کرده اند شامل اين موارد هم مي شود، گرچه در بعضي موارد اين اطلاق مقيّد مي گردد. من [صاحب جواهر] گويم: از نصوص شرع جايز بودن هديه ثواب در تمام مستحبّات به زنده و مرده را مي توان استفاده نمود، بلکه شايد بتوان از آن ها استفاده کرد اين که مستحبات را از طرف شخصي به گونه اي انجام دهد که ثواب براي او مترتب شود، چنان که پيش تر در عبادات به آن اشاره کرديم، البته دليلي بر مشروع بودن نيابت در آن نداريم به گونه اي که خطاب مستحب را از شخص مکلَّف ساقط نمايد، بلکه استحباب آن عمل براي او همچنان باقي است، هر چند که به جهت انجام دادن ديگري به نيّت نيابت از او ثوابي برايش مترتّب مي کند، در اين مطلب دقت و تأمل کنيد. و از اين بيان چگونگي قول به جايز بودن نيابت در عبادات به طور مطلق معلوم مي شود که در مسالک اين را اصل قرار داده، هرچند که مواردي به دلايل خاصي از آن خارج گرديده، و در گفتار مؤلّف مسالک اشکال است زيرا که در عبادت ها چيزي جز انجام آن فعل به قصد قربت وجود ندارد، و شارع آن را سبب مترتّب شدن ثواب بر آن قرار داده است، و اين معني با نيابت کردن در آن عمل منافات ندارد، پس تحت عنوان عموم نيابت قرار مي گيرد، که مقتضاي آن (نيابت) مشروعيّت آن است که فعل ديگري را همان فعل خود قرار دهد با اجازه و وکيل نمودن هر دو طرف يکديگر را، و اين معني شامل عبادت و غير آن مي باشد، پس در اين نکته تأمل کن که دقيق و سودمند است، و اين از ثمرات همان اصلي است که پيش تر ياد کرديم، به ويژه با تأمل در آنچه نيابت در آن جايز است در حال حيات و پس از فوت، به خصوص در عبادت هاي مالي، پس در اين باره تأمل کن، و اللَّه العالم» پايان گفتار صاحب جواهر.
[ صفحه 308]
مي گويم: منظورش از اصلي که به آن اشاره کرده: «اصالت جواز نيابت و وکالت در همه چيز مگر آنچه به دليل، دانسته شده که از اين اصل خارج است» مي باشد، او - که خدايش رحمت کند - اين اصل را در هرچه شک کنيم که قابل نيابت هست يا نه مرجع قرار داده است، ولي ثبوت اين اصل محلّ نظر و قابل مناقشه است و آنچه را مستند و مدرک ثبوت اين اصل دانسته، نمي تواند دليل بر آن باشد و تفصيل مطلب به جاي خودش موکول مي شود.
و از جمله کساني که ظاهراً نيابت را در نمازهاي مستحب از طرف زندگان جايز مي دانند محقق حِلّي در کتاب شرايع است که منع از نيابت را در حال زنده بودن به نمازهاي واجب اختصاص داده است، چنان که فرموده: «و امّا آنچه نيابت در آن مي آيد ملاکش هر آن چيزي است که شارع خواسته به طور مستقيم از شخص مکلَّف واقع گردد، مانند طهارت [غسل و وضو و تيمم] با قدرت بر آن هر چند که نيابت کردن براي شستن اعضا هنگام ضرورت جايز است، و مانند نماز واجب تا وقتي که زنده است...».
و بسا توهم مي شود که بين خبر علي بن ابي حمزه که گذشت، و بين آنچه از عبداللَّه بن جندب روايت گرديده تعارضي هست، عبداللَّه بن جندب گويد: به حضرت ابوالحسن [امام موسي بن جعفرعليه السلام] نامه نوشتم و سؤال نمودم از شخصي که مي خواهد کارهايش را از نيکي ها و نمازها و خيرات بر سه بخش قرار دهد، يک سوم را براي خودش و دو بخش آن را براي پدر و مادرش محسوب نمايد، و يا اين که از کارهاي مستحبي خود به طور مستقل اعمالي را براي ايشان به جاي آورد، هر چند که يکي از آنان زنده و ديگري مرده باشد؟ پس آن حضرت عليه السلام به من نوشت: امّا آن که مرده پس [براي او] جايز است، و امّا آن که زنده است جايز نيست مگر نيکي و صله نسبت به او. [8] .
مي گويم: بين اين دو خبر تعارضي نيست، زيرا که ظاهر از اين مکاتبه، سؤال کردن از هديه ثواب است نه نيابت، پس بين اين خبر با اخباري که دلالت مي کند بر جايز بودن اهداء اعمال و ثواب آن ها - که در جاي خود ذکر گرديده اند - تعارض مي شود. و بر فرض که
[ صفحه 309]
بپذيريم منظور از آن نيابت است، جمع بين اين مکاتبه و بين خبر سابق که به آنچه دانستي تأييد شده، آن است که از سيد بن طاووس رضي الله عنه حکايت گرديده که نماز را در مکاتبه بر نماز واجب حمل نموده است، وي پس از نقل مکاتبه گويد: منظور از اين نماز مستحب نيست، زيرا که ظاهراً خواندن نمازهاي مستحبي از سوي زندگان در زيارت ها و حج و غير اين ها جايز مي باشد.
پاورقي
[1] کشف المحجة، 152 و 151، فصل 150.
[2] وسائل الشيعه، 367:5، ح 9.
[3] واقفيان کساني بوده اند که بر امامت حضرت موسي بن جعفرعليه السلام متوقف ماندند، و امامت امامان بعدي را به بهانه اينکه امام کاظم عليه السلام در زندان غايب گرديده، انکار نمودند. علي بن أبي حمزه بطائني از سران اين گروه فاسد بوده است. (مترجم).
[4] اصول کافي، 87:2.
[5] اصول کافي، محمد بن يعقوب کليني، ج 159:2، باب والدين، ح 7.
[6] مرآة العقول، 388:8.
[7] سوره مائده، آيه 2.
[8] وسائل الشيعه، شيخ حُر عاملي، ج 368:5 ح 16.