بازگشت

حق وجود و هستي


خداوند به برکت وجود آن حضرت عليه السلام تو و هر موجودي را آفريد و اگر او نبود هيچ کس نبود، بلکه اگر او نبود نه زمين وجود مي يافت و نه فلک، بر اين معني رواياتي دلالت دارد از جمله:

1 - از توقيعات شريفه آن حضرت در کتاب الاحتجاج آمده است که فرمود: «وَنَحْنُ صَنائِعِ رَبِّنا وَالخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا...» [1] .

البته معني اين سخن بر دو وجه وارد است: يکي همان است که در توقيع ديگري در همان کتاب آمده: جماعتي از شيعيان اختلاف کردند در اين که آيا خداوند، آفرينش و روزي دادن مخلوق را به ائمه عليهم السلام واگذار کرده؟ پس عدّه اي گفتند: اين محال است، زيرا که اجسام را کسي جز خداي نمي تواند خلق کند. ولي عدّه اي ديگر گفتند: خداوند قدرت خلق را به ائمه عليهم السلام واگذار نموده است و آنان آفريده و روزي بخشيده اند و در اين مسأله اختلاف شديدي بين آن ها درگرفت، تا اين که شخصي پيشنهاد کرد که چرا به سراغ ابوجعفر



[ صفحه 90]



محمد بن عثمان نمي رويد که از او سؤال کنيد تا حقّ را براي شما آشکار سازد؟ چون که راه به سوي امام زمان عليه السلام اوست، همه به اين معني راضي شدند و نامه اي به ابوجعفر نوشتند. در آن نامه مسأله را توضيح دادند، پس از طرف امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشريف - توقيع آمد که: خداوند تعالي خود اجسام را آفريده و روزي ها را تقسيم کرد، زيرا که نه جسم است و نه در جسمي حلول کرده، هيچ چيز مثل او نيست و او است شنواي بينا، و امّا امامان؛ از خداوند تعالي درخواست مي کنند و او مي آفريند و او روزي مي دهد به خاطر اجابت درخواست آن ها و تعظيم حقّ ايشان. [2] .

حاصل اين وجه اين که: امام زمان و پدران بزرگوارش عليهم السلام واسطه هستند در رساندن فيض هاي الهي به ساير مخلوقات و به همين معني در دعاي ندبه اشاره شده که: «أَيْنَ السَّبَبُ المُتَّصِلُ بَيْنَ الأَرْضِ وَالسَّماءِ»؛ کجاست آن وسيله اي که فيوضات آسمان را به ا هل زمين مي رساند. البته نسبت دادن فعل به سبب و واسطه در لغت و عرف بسيار است.

وجه دوم اين که: مقصود از آفرينش تمام آنچه خداوند متعال آفريده،آن حضرت و پدران طاهرينش مي باشند، يعني اين ها علّت غايي آفرينش هستند و آنچه هست به خاطر اين ها آفريده شده است.

مؤيّد اين وجه روايتي است که از امير المؤمنين علي عليه السلام آمده: «نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَالخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُ لَنا» [3] و احاديث فراواني بر اين معني دلالت دارد، از جمله:

روايت مستندي است که شيخ صدوق در کتاب کمال الدين از حضرت علي بن موسي الرضاعليه السلام، از پدرش موسي بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن علي، از پدرش علي بن الحسين، از پدرش حسين بن علي، از پدرش علي بن ابي طالب (عليهم السلام) آورده است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله فرمود: خداوند مخلوقي از من بهتر نيافريده و آفريده اي نيست که



[ صفحه 91]



نزد او گرامي تر از من باشد.

علي عليه السلام فرمايد: عرض کردم: يا رسول اللَّه! تو بهتري يا جبرئيل؟ فرمود: يا علي! خداوند تبارک و تعالي پيغمبران مرسل را بر فرشتگان مقرّب خويش برتري داده و مرا بر همه پيغمبران و مرسلين برتري بخشيده. و اي علي! بعد از من برتري از آنِ تو و امامان بعد از توست، زيرا که فرشتگان خدمتگزار ما و دوستان ما هستند. اي علي! آنان که عرش خدا را حمل نموده و يا اطراف آنند، تسبيح به حمد پروردگارشان گويند و براي آنان که به ولايت ما گرويدند، طلب آمرزش کنند. اي علي! اگر ما نبوديم خداوند آدم و حوا و بهشت و دوزخ و آسمان و زمين را نمي آفريد، چگونه ما از فرشتگان برتر نباشيم و حال آن که در توحيد و خداشناسي پيشي گرفتيم، و در معرفت و تسبيح و تقديس و تهليل پروردگارشان عزّوجلّ بر آن ها سبقت جستيم، زيرا که نخستين چيزي که خداوند آفريد ارواح ما بود، خداوند ما را به توحيد و تمجيد خود گويا ساخت، سپس فرشتگان را آفريد و چون ارواح ما را يک نور مشاهده کردند امور ما را عظيم شمردند، پس ما تسبيح گفتيم تا فرشتگان بدانند که ما هم مخلوق هستيم و آفريدگار از صفات ما منزّه است، از تسبيح ما ملائکه نيز تسبيح گفتند و خدا را از صفات ما منزّه دانستند، و چون عظمت مقام ما را مشاهده کردند، ما تهليل گفتيم تا ملائکه بدانند که الهي به جز اللَّه نيست، پس هنگامي که بزرگي محلّ [و مقام] ما را ديدند، خداوند را تکبير گفتيم تا بدانند که خدا بزرگ تر از آن است که درک شود و موقعيت او عظيم است، و ما خداياني نيستيم که واجب باشد در عرض خدا، يا در مرتبه پايين تري عبادت شويم. پس هنگامي که قدرت و قوّه ما را ديدند، گفتيم: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ»؛ يعني هيچ توان و نيرويي جز به خداوند بلندمرتبه بزرگ نيست - تا بدانند که هيچ نيرو و قدرتي نيست جز از ناحيه خداوند، و چون نعمتي را که خداوند به ما داده و طاعت ما را واجب فرموده، مشاهده کردند، «الحمد للَّه» گفتيم تا بدانند که حقوق خداوند متعال بر ما از جهت نعمت هايي که به ما ارزاني داشته است چه مي باشد - پس فرشتگان نيز «الحمد للَّه» گفتند. بنابراين فرشتگان به وسيله ما به معرفت و تسبيح و تهليل و تمجيد خداوند متعال راهنمايي شدند. سپس وقتي خداوند متعال آدم را آفريد، ما را در پشت او سپرد و به فرشتگان دستور فرمود تا به خاطر تعظيم و احترام ما



[ صفحه 92]



که در پشت آدم بوديم براي او سجده کنند، در واقع سجده آن ها بندگي خداوند و احترام و اطاعت آدم بود که ما در پشتش بوديم، و چگونه از ملائکه افضل نباشيم و حال آن که همه آن ها براي آدم سجده کردند، و هنگامي که مرا به آسمان ها بردند، جبرئيل فصول اذان را دو به دو ادا کرد و دو به دو اقامه گفت. سپس گفت: اي محمد! جلو بايست [براي نماز] . گفتم: اي جبرئيل بر تو پيشي بگيرم؟ گفت: آري زيرا که خداي تبارک و تعالي پيغمبرانش را بر همه فرشتگان برتري داده و تو را به خصوص برتري بخشيده است. من جلو ايستادم و براي آنان اقامه نماز کردم و به اين کار فخر فروشي ندارم، و چون به حجاب هاي نور رسيديم، جبرئيل به من گفت: پيش برو. امّا خودش همانجا ماند. گفتم: اي جبرئيل! در چنين جايي از من جدا مي شوي؟ گفت: خداوند به من دستور داده که از اين جا فراتر نروم که اگر از آن بگذرم پرهايم بسوزد؛ زيرا که از حدود پروردگارم تجاوز کرده ام.

پس خداوند مرا به طور ناگفتني در نور فرو برد و تا انجا که خدا خواسته بود در ملکوتش منتهي شدم. آن گاه ندا رسيد: يا محمد! گفتم: لَبَّيْکَ رَبِّي وَسَعْدَيْکَ تَبارَکْتَ وَتَعالَيْتَ. باز ندا شدم: يا محمد! تو بنده من هستي و من پروردگار توام، مرا عبادت کن و بر من توکل نماي؛ زيرا که تو نور من در بندگانم و رسول من در مخلوقاتم و حجّت من در آفريدگانم مي باشي، بهشتم را براي کسي که از تو پيروي کند آفريدم و دوزخم را براي آن کس که نافرمانيت نمايد قرار دادم؛ و کرامت خود را براي اوصياي تو واجب نمودم و ثوابم را براي پيروان تو لازم ساختم.

گفتم: پروردگاراً اوصياي من کيانند؟ پس ندا شدم که: اي محمد! اوصياي تو همان ها هستند که بر ساق عرش نامشان نوشته شده است. اوّل آنان علي بن ابي طالب و آخرين ايشان مهدي امّت من است.

گفتم: پروردگارا آنان اوصياي پس از منند؟ ندا رسيد: اي محمد! آنان بعد از تو اوليا و احبّا و اصفيا و حجج من هستند و اوصيا و خلفاي تو و بهترين خلق بعد از تو مي باشند. قسم به عزّت و جلالم که دينم را به وسيله ايشان ظاهر مي کنم و کلمه ام را به وجود آنان بلند مي نمايم و زمين را به آخرين ايشان از دشمنانم پاک مي کنم و مشارق و مغارب زمين را ملک او و بادها را در تصرّف و تسخير او قرار مي دهم، و گردن هاي سخت را براي او



[ صفحه 93]



رام مي گردانم و او را بر وسائل پيروزي مسلّط مي گردانم و با لشکريانم کمکش مي کنم و با فرشتگانم مددش مي رسانم تا دعوت مرا بلند و خلق مرا بر توحيد من جمع سازد. سپس ملک او را استمرار دهم و حکومتش را به دست تواناي خود دست به دست تا روز قيامت ادامه دهم.

«وَالحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمِينَ وَالصَّلاةُ عَلي نَبِيِّنا وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَسَلَّمَ تَسْلِيماً» [4] .


پاورقي

[1] الاحتجاج: 278:2.

[2] الاحتجاج: 284:2.

[3] در نهج البلاغه، نامه 28 چنين آمده: «فَإِنَّا صَنائِعُ رَبِّنا وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنائِعُ لَنا» يعني: پس همانا ما ساخته شده پروردگارمان هستيم و مردم براي ما ساخته شده اند. (مترجم).

[4] کمال الدين: 254:1.