شعر او
سيد بزرگوار مارحمه الله در ساعت هاي فراغت قصايد و ابياتي مي سروده و اشعار خود را به خاندان عصمت و به ويژه امام مهدي - عجّل اللَّه فرجه الشريف - اختصاص داده است. اشعار او در لابلاي تأليفات و نوشته هايش پراکنده مي باشد. و تخلص او «تقي» و احياناً «شرعي زاده» بوده است. نمونه اي از اشعار او چنين است:
درباره حضرت حجّة بن الحسن - عجّل اللَّه فرجه الشريف -:
اي وصل تو غاية المراد دل ما
وي ذکر تو زيب و زيور محفل ما
اندر دل ما لشکر غم منزل کرد
ز آن روز که دور گشتي از منزل ما
و نيز از سروده هاي او است:
يارب فرجي که ما اسيريم
يارب کرمي که ما فقيريم
ماييم لئيم و تو کريمي
ما غرق گناه و تو رحيمي
و در قصيده اي طولاني آورده است:
گر همي جويي وصال يار را
کن برون از قلب خود اغيار را
چون که آن يعقوب شيخ المرسلين
حب يوسف گشت درقلبش مکين
چونکه غير آمد به دل دلدار رفت
شد مقام ظاهر و اسرار رفت
حق تعالي خواست بيدارش کند
فارغ از هر چيز جز يارش کند
[ صفحه 43]
مبتلايش کرد بر درد فراق
ماه روي يوسفش شد در محاق
و در معما چنين گفته:
چيست آن هيئتي که جانش نيست
مي زند نعره و زبانش نيست
گاه مي گريد و ندارد چشم
گاه مي خندد و دهانش نيست
و نيز درباره حضرت حجّت عليه السلام سروده است:
ز دوري رخت اي پادشاه حسن و جمال
رسيده جان به لب عاشقان تعال تعال
بذکر حسن تو کروبيان عالم قدس
يسبحون له بالغدو والآصال
امام مهدي هادي شهنشه دو جهان
سمي ختم رسل ما حي رسوم ضلال