بازگشت

اقسام تواضع


بدان که تواضع امري است اضافي که برحسب آنچه به آن اضافه مي شود اقسامش مختلف مي گردد. مثل تواضع براي خداي تعالي، و تواضع براي پيغمبران و اولياي او، و



[ صفحه 579]



تواضع براي سالخوردگان، و تواضع نسبت به والدين و معلّم و متعلّم و مؤمنين و شرافت مندان و علما، و تواضع در مسکن و جاي نشستن و در غذا و لباس و تزويج، تواضع در راه رفتن و سخن گفتن، و اقسام بسيار ديگر. و هر يک از اين اقسام فوايد ارزنده اي دارد که ذکر آن ها مايه طول کلام و دور شدن از مقصود اصلي است.

و اما اين که دعا براي خاتم اوصيا حضرت صاحب الزمان عليه السلام از اقسام تواضع است، آن که: دعاهايي که از انسان و ساير دعا کنندگان صادر مي شود اقسام مختلفي دارد، از جمله:

- دعاي مهر و رحمت، مانند: دعاي پدر براي فرزند، و دعاي برادر براي برادران خود و دعاي فرشتگان براي زائران قبر امام حسين عليه السلام و امثال اين ها.

- دعاي جزا و پاداش، مانند: دعاي کسي که به او احسان شده، يا بدي از او دور گرديده براي احسان کننده يا دفع کننده بدي، و دعاي متعلّم براي معلّم خود، و نظاير اين ها.

- دعاي در حقّ ديگري به اميد احسان او، و فرق بين اين گونه دعا و قسم سابق اين که: قسم قبلي دعا براي امري است که واقع شده، ولي اين گونه دعا براي خيري است که انتظار مي رود حاصل گردد.

- دعاي تعظيم و تواضع، مانند: دعاي مردم براي بزرگان و علما که غالباً دعا در حقّ ايشان براي احترام و تجليل و تواضع است، بلکه دعا نکردن به ايشان در مجالس بر منابر توهين به آنان شمرده مي شود.

اکنون که اين مطلب را دانستي، مي گويم: دعا براي مولايمان صاحب الزمان عليه السلام و درخواست تعجيل فرج و ظهور آن حضرت از خداوند متعال، تمام عناوين فوق را دربر مي گيرد و بر هريک از آن عناوين آثار و فوايد مهمّي مترتّب است.

عنوان اوّل - يعني دعاي مهر و شفقت و رحمت - تمام موجبات مهر ورزيدن و شفقت داشتن نسبت آن جناب در وجود شريفش جمع است، که به بعضي از آن ها اشاره مي کنيم:

1 - او پدر حقيقي مؤمنين است.

2 - و برادر واقعي مؤمنين.

3 - غربت و کمي باران.

4 - غيبت و دوري از دوستان.



[ صفحه 580]



5 - مظلوميت به سبب غصب حقوق آن حضرت عليه السلام.

6 - مظلوميت به خاطر اين که خون بهاي پدر و اجداد و ارحام و بستگانش گرفته نشده.

7 - ايمان.

8 - بسياري دشمنان و ناتواني دوستان آن حضرت.

9 - بسياري همّ و غمّ و اندوه آن حضرت به خاطر ناراحتي هايي که در زمان غيبت بر دوستان و شيعيانش مي رسد.

10 - طولاني بودن زمان ابتلا و محنت آن جناب.

11 - مجهول بودن قدر آن حضرت در ميان مردم و انحراف آنان از روش او.

12 - تقصير مؤمنين در متابعت و پيروي از آن حضرت و خدمت او.

و امور ديگري که با تأمل در جهات احوال آن حضرت - که فدايش شويم - روشن مي شود.

پس مؤمن مخلص با دعا کردن براي آن حضرت، فوايد و آثار جهاتي که اشاره گرديد به دست مي آورد که در اين دعا ثواب نيکي به پدر، و رعايت حقّ برادر، و کمک به غريب و مظلوم، و نصرت مؤمن واقعي، و دلجويي از مغموم و اندوهگين، و رعايت حال گرفتار، و ترحم بر عالم مجهول القدر را متضمن است.

و اما عنوان دوم - يعني دعا کردن به عنوان پاداش احسان ديگري - در بخش سوم و چهارم کتاب گفتيم: تمام نعمت ها و منافعي که در آن ها غوطه وريم به توسط و برکت وجود شريف آن حضرت است، به اضافه انواع احسان هاي آن جناب در حقّ ما، از دعا کردنش براي ما و دفع دشمنانمان و بردباري اش نسبت به ما، و فيوضات علمي و شفاعتش براي ما و انواع ديگر احسان که زبان از بيان آن ها عاجز است و خامه از تقرير آن قاصر. و خداوند - عزّوجلّ - در سوره الرحمن فرموده: «هَلْ جَزاءُ الإِحْسانِ إِلاَّ الإِحْسانُ فَبِأَيِّ آلآءِ رَبِّکُمنا تُکَذِّبانِ»؛ [1] آيا جزاي احسان به جز احسان است، پس اي جن و انس کدامين نعمت هاي پروردگارتان را تکذيب مي کنيد.

پس اي کسي که از پاداش نعمت هاي مولاي احسان کننده ات عاجز هستي، آيا نمي تواني



[ صفحه 581]



ساعتي از ساعت هاي شب يا روزت را - که بدون اختيارت مي گذرد - به دعا براي صاحب الزمان عليه السلام اختصاص دهي؟ نمي توان ساعتي از شبانه روزت را به دعا کردن براي کسي که به عناوين مختلف و انواع گوناگون بر تو انعام و احسان نموده، صرف نمايي؟ چقدر جفاکاري، باز هم چقدر جفاکاري! اگر از آنچه گفتيم دلت تکاني نخورد و زبانت به دعاگويي براي مولايت به حرکت نيامد. پس از خواب بي خبري بيدار شو و از ديدگانت پرده غفلت را برانداز و بدان که جوينده خير به اهلش دروغ نمي گويد و بر ما جز پيغام رساني تکليفي نيست.

و اما عنوان سوم - دعا کردن براي ديگري به اميد احسان او - در بخش چهارم کتاب بيان داشتيم که بيشترين نعمت ها و فراوان ترين عطاها و گرامي ترين مواهب با ظهور خاتم امامان - عجّل اللَّه فرجه الشريف - براي مؤمنين حاصل مي گردد. بنابراين شايسته است در دعا براي تعجيل فرج و ظهور حضرتش اهتمام ورزند تا از برکات و عنايات آن جناب برخوردار شوند.

و اما عنوان چهارم - دعا براي ديگري به عنوان تعظيم و تجليل او - مي گويم: آيا کسي از آن جناب عظيم تر و گرامي تر و برجسته تر و مُسن تر و عالم تر و بافضيلت تر و زيباتر مي شناسيد؟ اگر کسي بگويد: آري. مي گويم: تو احمق گمراهي هستي. و اگر بگويد: نه. مي گويم: پس چرا خداوند را تعظيم نمي کنيد؟! مگر فرموده رسول خداصلي الله عليه وآله را نشنيدي که: از [گونه هاي] تجليل خداوند، احترام به مسلمان سفيدموي مي باشد. و احاديث ديگر.

پس هرگاه احترام نمودن بزرگسالان و معمّرين مسلمان اين چنين باشد، چگونه مي توان فضل و ثواب عملي را بيان کرد که با آن تجليل و احترام بهترين مشايخ و بزرگان مسلمين انجام مي گيرد، و امام و سرور و اعلم افراد بشر که قلم از توصيفش عاجز است، تعظيم و تکريم مي شود (پس آيا قرآن را تدبّر نمي کنند يا بر دل هايشان قفل ها زده شده است). [2] .

اکنون که اين بحث را دانستي، مي گويم: دعا براي تعجيل فرج و ظهور مولايمان صاحب الزمان عليه السلام توقير و تعظيم و احترام آن حضرت در غياب و حضور است، زيرا که به ظاهر از انظار مردم غايب است ولي در دل هاي مؤمنين حاضر، و بر خلايق در همه جا



[ صفحه 582]



شاهد و ناظر مي باشد، همچون کسي که در خانه با آن ها همنشين باشد. واگر در اين مطلب ترديد داري در کتاب هاي احاديث نظر کن تا حقيقت امر کاملاً برايت روشن گردد.

از جمله اخباري که دلالت دارد بر اين که امام عليه السلام بر افعال و اعمال و دل ها و احوال مردم آگاه است و آن ها را مي بيند، روايتي است که در بصائر الدرجات از رميله است که گفت: در زمان امير مؤمنان عليه السلام حالم سخت و بيداري ام شديد گشت، روز جمعه ديدم حالم سبک شده است، با خود گفتم: بهتر از اين نمي بينم که آبي بر خود بريزم و پشت سر امير مؤمنان عليه السلام نماز بخوانم. پس همين کار را کردم. آن گاه به مسجد رفتم، و چون امير المؤمنين عليه السلام بالاي منبر رفت آن حال سخت بر من بازگشت، هنگامي که آن حضرت از مسجد بيرون رفت و داخل اقامت گاه خود شد با آن جناب رفتم، فرمود: اي رميله! ديدم به خود مي پيچيدي؟ عرض کردم: آري. و جريان را براي آن حضرت گفتم و انگيزه خودم را از حضور در نماز بيان داشتم.

فرمود: اي رميله! هيچ مؤمني مريض نشود مگر اين که ما نيز مريض مي شويم، واندوهگين نگردد مگر اين که ما هم اندوهگين شويم، و دعا نکند مگر اين که بر دعايش آمين گوييم، و ساکت نماند مگر اين که براي دعا کنيم. عرض کردم: اي امير مؤمنان! فدايت شوم! اين مربوط به کساني است که با شما در اقامتگاه هستند، يا کساني را که در اطراف زمين هستند مي بينيد؟ فرمود: اي رميله، هيچ مؤمني در شرق و غرب زمين از ما غايب نيست. [3] .

و در هان کتاب به سند خود از حضرت امام صادق عليه السلام آورده که فرمود: دنيا براي امام عليه السلام در شکل نيمه گردو تمثل يافت، پس متعرض آن حضرت نشد، و او از اطراف آن تناول مي کند همچنان که يکي از شماها از سر خوان خودش آنچه مايل است تناول مي نمايد، پس چيزي از دنيا از امام عليه السلام پوشيده نمي ماند. [4] .

و نيز به سند خود از حضرت امام صادق عليه السلام آورده که فرمود: همانا امام، صدا را در شکم مادرش مي شنود، و چون به چهار ماهگي رسيد بر بازوي راستش نوشته شود:



[ صفحه 583]



«وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً لا مُبَدِّلِ لِکَلِماتِهِ»؛ [5] و کلمه پروردگارت از روي صدق و عدل به حدّ تمام و کمال رسيد، پس هيچ کلمات او را تبديل نتواند کرد. و چون از مادرش متولد شد، نوري مابين زمين و آسمان از او ساطع گردد. و چون راه افتد عمودي از نور برايش قرار داده شود که به آن بين مشرق و مغرب را ببيند. [6] .

و در همان کتاب از احمد بن محمد، از علي بن حديد، از جميل بن درّاج آورده که گفت: چند تن از اصحاب ما روايت کرده اند که فرمود: درباره امام سخن مگوييد که امام عليه السلام سخن را مي شنود، در حالي که جنين در شکم مادرش باشد. پس چون ولادت يافت فرشته بين دو ديده اش مي نويسد: «وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَعَدْلاً لا مُبَدِّلِ لِکَلِماتِهِ». و هنگامي که سنگيني امامت را به دوش گيرد براي او در هر بلدي جاي روشني قرار داده شود که با آن به اعمال بندگان نظر مي نمايد. [7] .

و در روايت ديگري از حضرت ابوالحسن موسي بن جعفرعليهما السلام آمده که فرمود: همانا امام در زمين به منزله ماه در آسمان و در جاي آن است، او بر همه اشيا مطّلع و آگاه مي باشد. [8] .

و به سند خود از مفضّل بن عمر آورده که گفت: بر حضرت ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام درباره علم امام نسبت به آنچه در اقاطر زمين هست، پرسيدم که: آيا در حالي که در خانه اش نشسته و پرده اش را افکنده از آن ها آگاه است؟ آن حضرت فرمود: اي مفضّل! خداي تبارک و تعالي براي پيغمبرصلي الله عليه وآله پنج روح قرار داد: روح زندگي که با آن راه رفت و حرکت نمود، و روح نيرو که با آن بپاخاست و جهاد کرد، و روح شهوت که با آن خورد و آشاميد و با زنان از راه حلال آميزش کرد، و روح ايمان که با آن امر کرد و عدالت نمود، و روح القدس که با آن سنگيني نبوّت را تحمّل کرد. و چون پيغمبرصلي الله عليه وآله وفات يافت، روح القدس از او منتقل شد و در امام عليه السلام قرار گرفت، و روح القدس نه مي خوابد و نه غفلت مي کند و نه سرگرم مي شود و نه سهو مي نمايد. آن چهار روح ديگر خواب و غفلت



[ صفحه 584]



و سرگرمي دارند ولي روح القدس ثابت است با آن، آنچه در شرق و غرب زمين، خشکي و دريا هست، ديده مي شود.

عرض کردم: فدايت شوم! آنچه در بغداد است در دسترس امام است؟ فرمود: آري، و هرآنچه زير عرش هست. [9] .

و شيخ صدوق - که خدايش رحمت کند - در کتاب فضايل ماه رمضان به سند صحيحي از حضرت ابوالحسن علي بن موسي الرضاعليه السلام آورده که فرمود: هرکس با شيعيان ما دشمني کند با من دشمني کرده، و هرکس با ايشان دوستي نمايد با من دوستي نموده، زيرا که آنان از خمير مايه گل ما آفريده شده اند، پس هرکه آن ها را دوست بدارد از ما است، و هرکه دشمنشان بدارد از مانيست. شيعيان ما به نور خدا نظر مي کنند، و در رحمت خدا واقع مي شوند، و به کرامت الهي رستگار مي گردند، هيچ کدام از شيعيان ما مريض نشود مگر اين که به مرض او مريض شويم، و غمناک نشود مگر اين که به خاطر غم او غمناک گرديم، و خوشحال نشود مگر اين که به خوشحالي اش شاد شويم. و هيچ يک از شيعيان ما از نظرمان غايب نمي ماند، هرکجا از شرق و غرب زمين باشد.

و هرکه از شيعيان قرضدار بميرد، پرداخت آن بر ما است و هرکه از آنان ثروتي برجاي گذارد براي ورثه او است، شيعيان ما آن هايند که نماز را برپاي دارند و زکات را ادا کنند، و به حجّ خانه خدا روند، و ماه رمضان را روزه بدارند، و نسبت به اهل البيت دوستي کنند، و از دشمنانشان بيزاري نمايند، آن هايند اهل ايمان و تقوي، و اهل ورع و پرهيزکاري، هرکه بر آن ها رد کند بر خداوند رد کرده، و هرکه بر ايشان طعن زند بر خداوند طعن زده، زيرا که ايشان به حق بندگان خدايند، و به راستي اولياي او هستند. به خدا سوگند! يکي از ايشان شفاعت مي کند درباره عده زيادي همچون (دو قبيله) ربيعه و مُضر، پس خداوند شفاعتش را درباره آنان مي پذيرد به جهت اين که نزد خداي - عزّوجلّ - گرامي است.

مي گويم: اخباري که بر موضوع مورد بحث دلالت کند جدّاً بسيار است و در کتب احاديث مذکور مي باشد.



[ صفحه 585]



و نيز مؤيّد اين معني است احاديثي که دلالت دارد بر اين که امامان عليهم السلام شهيدان بر خلقند، که در اصول کافي و غير آن مذکور است. چون که معني شهيد، حاضر آگاه بر واقعه است، چنان که پوشيده نيست.

خلاصه اين که: همان طور که دعا براي بزرگان در محضر ايشان تعظيم و تواضع نسبت به آنان است، همچنين دعا براي بزرگ بزرگان و اشرف شريفان در اين زمان حضرت صاحب الزمان عليه السلام در محضرش، تعظيم و فروتني نسبت به آن جناب است.، و چون تمام اقطار عالم در محضر مقدّس آن بزرگوار - صلوات اللَّه عليه - است، پس براي مؤمن شايسته است که به سوي او رو کند، و در هر کجا که باشد آن وليّ اعظم پروردگار را با دعاي خود تعظيم و احترام نمايد.


پاورقي

[1] سوره الرحمن، آيه 60 و 61.

[2] سوره محمد، آيه 24؛ «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ القُرْآنَ أَمْ عَلي قُُْوبٍ أَقْفالُها».

[3] بصائر الدرجات: 259.

[4] بصائر الدرجات: 408.

[5] سوره انعام، آيه 115.

[6] بصائر الدرجات: 434.

[7] بصائر الدرجات: 435.

[8] بصائر الدرجات: 435.

[9] بصائر الدرجات: 454.