بازگشت

در بيان اينکه وجود آن حضرت نور است


در اين جا درباره دو مطلب سخن مي گويم:

مطلب اوّل: اين که امام عليه السلام نور است.

مطلب دوم: اين که وجود امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشريف - به طور خصوص - نور است.

مطلب اوّل: چون دانسته شد که نور چيزي است که خودش ظاهر باشد و غير خود را ظاهر کند، و ترديدي نيست که امام عليه السلام به حسب کمالات و دلالاتي که دارد آشکارترين وظاهرترين مخلوقات است. لذا حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام به محمد بن مسلم - در حديثي که در بخش اوّل کتاب آورديم - چنين فرمود:... هر کس از اين امت صبح کند در حالي که امام منصوب از سوي خداوند - عزّوجلّ - ظاهر عادل نداشته باشد، گمراه سرگردان خواهد شد....

بنابراين ظهور امام عليه السلام به موجب کمالات و دلالات او است.



[ صفحه 351]



البته شخص امام گاهي ممکن است از گروهي غايب شود و ممکن است براي آن ها ظاهر گردد، ولي او در عين حال که غايب است در منتهاي ظهور و آشکاري است، همان طور که امام صادق عليه السلام به مفضّل بن عمر فرمود - هنگامي که از آن حضرت شنيد که شبهه ها زياد مي شود، و پرچم هاي مشتبه در زمان غيبت افراشته مي گردد گريه کرد - آن حضرت به او فرمود: اين آفتاب را مي بيني؟ عرض کرد: آري. فرمود: واللَّه! امر ما از اين آفتاب روشن تر است.

تمام اين خبر ان شاء اللَّه تعالي در بخش هشتم، در فضيلت گريستن در زمان غيبت حضرت حجّت به خاطر غيبت آن حضرت - صلوات اللَّه عليه - خواهد آمد.

و در کتاب کمال الدين از امير المؤمنين عليه السلام مروي است که بر منبر در مسجد کوفه چنين فرمود: بار الها! براي زمين تو، به ناچار حجّتي از تو بر خلقت هست که آن ها را به سوي دين خودت راهنمايي کند، و علمت را به آن ها بياموزد تا دلائلت باطل نشود و پيروان آنان - پس از آن که آن ها را به وسيله او هدايت فرمودي - گمراه نگردند، آن حجّت تو يا آشکار است که اطاعت نمي شود، يا مخفي است که در انتظارش به سر مي برند، اگر شخص او هنگامي که مردم هدايت شده [يا در زمان صلح و آرامش] باشند از نظر آنان غايب شود علم او از آن ها مخفي نخواهد ماند، و آداب او در دل هاي مؤمنين ثابت و نقش بسته است و ايشان به آن عمل مي کنند. [1] .

و امّا ظهور ممکنات به وجود امام عليه السلام، مطالبي که در همين بخش و نيز در بخش سوم ذکر کرديم، بر آن دلالت دارد، اين جا تکرار نمي کنيم. از اين ها گذشته، کشف علوم جز به وجود امامان عليهم السلام نبوده، چنان که در حرف «ک» مطالبي در اين زمينه گفتيم، روايات صريحي نيز در اين باره هست که بعضي از آن ها را مي آوريم:

1 - شيخ کليني رحمه الله در اصول کافي از ابوخالد کابلي روايت کرده که گفت: از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام درباره آيه شريفه: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا»؛ [2] پس به خداوند و پيامبرش و نوري که ما نازل کرديم ايمان آوريد.



[ صفحه 352]



پرسيدم، فرمود: اي ابوخالد، نور به خدا قسم نور امامان از آل محمدعليهم السلام است تا روز قيامت، آنان - به خدا سوگند! - نوري هستند که نزول يافته، به خدا قسم که نور خدا در آسمان ها و زمين آن ها هستند.

2 - همچنين از حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام آورده که راجع به فرموده خداوند متعال «وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ المُفْلِحُونَ»؛ [3] و از نوري که با او نزول يافت، پيروي کردند، آنان رستگارند. فرمود: نور در اين جا امير المؤمنين و امامان عليهم السلام هستند. [4] .

3 - و نيز از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام روايت کرده که درباره آيه: «وَيَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»؛ [5] و براي شما نوري قرار دهد که با آن در ميان مردم زندگي کنيد. فرمود: يعني امامي که به او اقتدا نماييد.... [6] .

4 - و از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نقل کرده که درباره آيه شريفه: «وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً»؛ [7] و هر آن که خداوند نوري برايش قرار ندهد. فرمود: يعني امامي از فرزندان فاطمه. [8] و احاديث ديگري که در جاي خود مراجعه شود.

مطلب دوم: در بيان اين که وجود حضرت بقية اللَّه - ارواحنا فداه - به طور خصوص نور است.

دليل: بر اين مطلب - اضافه بر آنچه در فصل چهارم خواهد آمد - چند روايت است از جمله:

1 - در بعضي از زيارت هاي جامعه در وصف آن حضرت چنين آمده: نور انوار آن که به همين زودي زمين به وسيله او تابناک مي شود....



[ صفحه 353]



2 - در زيارت ديگر مي خوانيم: و نور او (خدا) در آسمان و زمين. [9] .

3 - و در زيارت روز جمعه آن حضرت آمده: سلام بر تو اي نور خداوند که هدايت جويان به وسيله او هدايت مي شوند. [10] .

4 - و در دعاي شب نيمه شعبان در وصف حضرت صاحب الزمان عليه السلام چنين مي خوانيم: «نُورُکَ المُتَأَلَّقُ وَضِيآؤُکَ المُشْرِقُ...».

متألّق: يا به معني «درخشندگي» است که با ظهور نور واشراق وجود شريفش به طور مخصوصي مي تابد. و يا به معني: «زينت کرده» است. چون با زيور مخصوص و الطاف خاصي آراسته است. و يا به معني: «آماده شده براي مخاصمه» است، چون آن حضرت خون بهاي نيکان و اخيار را طلب مي کند - چنان که در اخبار و احاديث بسيار آمده است -.

5 - روايتي است که سيد ابن طاووس در فلاح السائل و مجلسي در بحار آورده اند که عبّاد بن محمد مدائني گفت: بر حضرت ابي عبد اللَّه صادق عليه السلام در مدينه وارد شدم هنگامي که از نماز ظهر فراغت يافته، دست هايش را به سوي آسمان برداشته بود و مي گفت: «أَيْ سامِعَ کُلِّ صَوْتٍ...» تا آخر دعايي که ان شاء اللَّه تعالي در بخش هفتم کتاب خواهيم آورد.

راوي گويد: عرض کردم: فدايت گردم آيا براي خودت دعا نکردي؟ فرمود: براي نور آل محمد و سابق آن ها و انتقام گيرنده به امر خداوند از دشمنانشان دعا کردم. عرضه داشتم: خروج او کي خواهد بود، خدا مرا فداي شما گرداند؟ فرمود هر وقت آن که خلق و امر از آن او است، بخواهد. گفتم: پيش از خروج نشانه اي هست؟ فرمود: آري، نشانه هاي مختلفي هست. عرض کردم: مثل چه؟ فرمود: خروج دابّه اي از مشرق و پرچمي از مغرب و فتنه اي که اهل زوراء (بغداد يا تهران) را بپوشاند، و خروج يکي از فرزندان عمويم زيد در يمن، و يغما بردن پرده خانه کعبه و آنچه خدا بخواهد مي کند. [11] .

6 - در تفسير البرهان و غير آن از جابر بن عبد اللَّه انصاري روايت شده که فرمود:



[ صفحه 354]



داخل مسجد کوفه شدم ديدم امير المؤمنين - صلوات اللَّه وسلامه عليه - با انگشت چيزي مي نويسد و تبسّم مي کند. عرض کردم: يا امير المؤمنين چه موجب خنده شما شده؟ فرمود: درشگفتم از کسي که اين آيه را مي خواند ولي به معني آن به طوري که شايسته است معرفت ندارد. عرض کردم: کدام آيه يا امير المؤمنين؟ فرمود: «اَللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکوةٍ - مشکوة محمدصلي الله عليه وآله است - فِيها مِصْباحٌ - مصباح من هستم (امير المؤمنين) - فِي زُجاجَةٍ - حسن و حسين مي باشند - کَأَنَّهُ کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ - علي بن الحسين است - يُوقَدُ مِنْ شَجَرةٍ مُبارَکَةٍ - محمد بن علي است - زَيْتُونَةٍ - جعفر بن محمد است - لا شَرْقِيَّةٍ - موسي بن جعفر است - وَلا غَرْبِيَّةٍ - علي بن موسي است - يَکادُ زَيْتُها يُضِي ءُ - محمد بن علي است - وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ - علي بن محمد است - نُورٌ عَلي نُورٍ - حسن بن علي است - يَهْدِي اللَّه لِنُورِهِ مَنْ يَشآءُ - قائم مهدي است - وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ». [12] .

نکته جالب اين که: همانگونه که وجود آن حضرت نور است و او از نور است و به نور هدايت مي کند و پيروانش در نور هستند، تاريخ ولادتش هم نور است - چنان که قبلاً گفتيم، تاريخ ولادتش نيمه شعبان المعظم سال دويست و پنجاه و شش بوده و اين تاريخ با کلمه «نور» از نظر عدد حروف به حساب ابجد مطابق است. [13] خداوند ما را از ياران و شيعيانش قرار دهد.


پاورقي

[1] کمال الدين: 302:1.

[2] سوره تغابن، آيه 8.

[3] سوره اعراف، آيه 157.

[4] کافي: 195:1.

[5] سوره حديد، آيه 28.

[6] کافي: 195:1.

[7] سوره نور، آيه 35.

[8] کافي: 195:1.

[9] بحار الانوار: 227:102.

[10] بحار الانوار: 215:102.

[11] بحار الانوار: 62:86.

[12] تفسير نور: 136:3؛ ذيل سوره نور، آيه 35.

[13] در حساب ابجد: عدد (ن) پنجاه، و عدد (و) شش، و عدد (ر) دويست مي باشد. (مترجم).