بازگشت

نورانيت نشانه شرافت است


و چون دانستي که نور اقسام فراواني دارد که درجات فوق يکديگر دارند، ترديدي نيست که نورانيت نشانه شرافت صاحب خويش است، و کمال آن، دليل کمال شرافت است. اين امر کاملاً واضح و هيچ پرده ابهامي بر آن نيست، و دليل بر آن - به اضافه عقل - آيات و روايات بسيار است، از جمله:

1 - آيه نور؛ خداوند متعال در اين آيه خود را با اين صفت متعالي وصف فرموده که براي اثبات مطلوب ما بس است.

2 - آياتي که در مقام امتنان بر مردم به خاطر آفرينش خورشيد و ماه وارد شده است، خداوند - عزّوجلّ - مي فرمايد: «وَجَعَلَ القَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً»؛ [1] و ماه را در آسمان ها نور و خورشيد را چراغ قرار داد.

3 - آياتي که به ماه و خورشيد سوگند ياد مي کند، مانند اين آيه: «وَالشَّمْسِ وَضُحاها وَالقَمَرِ إِذا تَلاها»؛ [2] سوگند به خورشيد و هنگام چاشت آن، و سوگند به ماه هنگامي که پي آن درآيد.

و امّا روايات، جدّاً زياد است، از جمله رواياتي است که درباره نور پيغمبرصلي الله عليه وآله وارد شده، چنان که در بحار - مجلّد ششم - از امام صادق عليه السلام آمده که فرمود: محمد و علي - صلوات اللَّه عليهما - از دو هزار سال پيش از آفرينش خلق، در پيشگاه خداوند - عزّوجلّ - نور بودند، هنگامي که فرشتگان آن نور را ديدند، ريشه و شاخه درخشنده اي برايش مشاهده کردند، پس گفتند: پروردگار و خداي ما اين نور چيست؟ خداوند - عزّوجلّ - به آن ها وحي فرمود که: اين نوري از نور من است، اصل آن نبوّت و شاخه آن امامت است، نبوّت براي محمدصلي الله عليه وآله بنده و پيغمبر من، و امامت براي علي حجّت و وليّ من خواهد بود، و اگر اين دو نبودند آفريدگانم را خلق نمي کردم. [3] .



[ صفحه 349]



و در همان کتاب از پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله آمده که فرمود: خداوند من و علي و فاطمه و حسن و حسين را پيش از خلقت آدم آفريد، هنگامي که نه آسمان بنا شده اي بود و نه زمين گسترده اي، نه ظلمتي، نه نوري، نه آفتاب و نه ماهي، و نه بهشتي و نه دوزخي وجود داشت. عباس عرض کرد: پس ابتداي آفرينش شما چگونه بود يا رسول اللَّه؟ فرمود: اي عمو! وقتي خداوند اراده کرد که ما را خلق کند، با کلمه اي سخن گفت، از آن نوري آفريد، سپس به کلمه ديگري تکلم کرد و با آن روحي خلق کرد، سپس نور را با روح ممزوج گردانيد، آن گاه من و علي و فاطمه و حسن و حسين را خلق کرد، ما او را تسبيح مي گفتيم، گاهي که تسبيحي نبود و تقديسش مي کرديم، هنگامي که تقديسي نبود.

و چون خداوند متعال اراده کرد که خلق را بيافريند، نور مرا شکفت، پس عرش را از آن آفريد، عرش از نور من است و نور من از عرش افضل است، سپس نور برادرم علي را شکفت و از آن ملائکه را آفريد، پس فرشتگان از نور علي هستند و نور علي از نور خداست، و علي افضل از ملائکه است، آن گاه نور دخترم را شکفت و از آن آسمان ها و زمين را آفريد، پس آسمان ها و زمين از نور دخترم فاطمه است، و نور دخترم فاطمه از نور خداوند است و دخترم فاطمه از آسمان ها و زمين افضل است. پس از آن نور حسن را شکافت و از آن نور خورشيد و ماه آفريد، پس خورشيد و ماه از نور فرزندم حسن است و نور حسن از نور خداوند است و حسن از خورشيد و ماه برتر است ک. سپس نور فرزندم حسين را شکافت و از آن بهشت و حور العين را آفريد، که بهشت و حور العين از نور فرزندم حسين است و نور فرزندم حسين از نور خداوند است، فرزندم حسين از بهشت و حور العين افضل است. [4] .

و از جمله روايات، آن هايي است که دلالت دارد بر درخشندگي نور حضرت فاطمه زهراعليها السلام در آسمان براي فرشتگان پس از آن که خداوند متعال، ظلمت را بر آن ها قرار داد، و در دنيا در مواقع نمازها که از محراب آن حضرت نور او براي فرشتگان آسمان پرتو مي افکند.



[ صفحه 350]



و هر دو حديث در مجلد دهم بحار مذکور است که به خاطر اختصار از آوردن آن ها خودداري شد.

و نيز از جمله روايات: آن هايي است که دلالت مي کند بر تفاوت مراتب و درجات نور مؤمنين در روز قيامت به حسب تفاوت ايمان آن ها، چنان که در مجلّد سوم بحار از ابوذر غفاري از پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله روايت شده که گفت: بر کنار حوض کوثر پرچم امير مؤمنان و پيشواي روسفيدان بر من وارد مي شود پس برمي خيزم و دست او را مي گيرم آن گاه صورت او و صورت هاي اصحابش سفيد مي شود. به آن ها مي گويم: در مورد ثقلين بعد از من چگونه رفتار کرديد؟ خواهند گفت: از ثقل اکبر پيروي کرديم، و او را تصديق نموديم و ثقل اصغر را ياري کرديم، و در خدمت او مبارزه نموديم، پس مي گويم: تا آن جا که سيراب شويد بياشاميد، و ايشان مي آشامند تا سيراب شوند به طوري که پس از آن تشنه نخواهند شد، چهره امامشان همچون خورشيد برآمده و چهره هاي خودشان همچون ماه شب چهارده و بسان درخشنده ترين ستاره آسمان مي درخشد. [5] .


پاورقي

[1] سوره نوح، آيه 16.

[2] سوره شمس، آيه 1 و 2.

[3] بحار الانوار: 11:15.

[4] بحار الانوار: 10:15.

[5] بحار الانوار: 24:8.