بازگشت

شباهت به حضرت سيد الشهداء امام حسين


در امور بسياري اين شباهت وجود دارد، از جمله:



[ صفحه 325]



1 - شدّت اهتمام در ياد کردن آن ها در قرآن کريم و سنّت پيغمبران و کتاب هاي آسماني؛ چنان که بر پژوهشگران پوشيده نيست، و اگر بخواهيد بر قسمتي از آن ها اطلاع يابيد به کتاب هاي «المحجّة فيما نزل من القرآن في الحجّةعليه السلام» [1] و مجلّد دهم بحار و تفاسير و غير اين ها مراجعه کنيد.

2 - اهتمام پيغمبران گذشته به گريستن براي حضرت امام حسين عليه السلام و برپا نمودن مجالس سوگواري و مرثيه پيش از شهادت آن جناب؛ که نظير اهتمام امامان گذشته است در دعا کردن براي فرج مولي حجّة بن الحسن - عجّل اللَّه فرجه الشريف - و طلب ظهور آن بزرگوار پيش از وقوع غيبت.

3 - شدّت اهتمام هر دو (امام حسين و امام عصرعليهما السلام) در امر به معروف و نهي از منکر؛ چنان که سالار شهيدان حسين بن علي عليهما السلام در اين امر ملاحظه تقيّه را نکرد و ا ين از ويژگي هاي آن حضرت است، مولي حضرت حجّت عليه السلام نيز همين طور است که در حرف نون مطالب مناسبي خواهد آمد ان شاء اللَّه.

4 - نبودن بيعت طاغوت زمان بر آن دو؛ که در اوصاف امام حسين عليه السلام آمده که روز عاشورا به آن حضرت عرض شد: به حکم و حکومت عموزادگانت سر فرود آور. فرمود: «لا وَاللَّهِ لا أُعْطِيکُمْ بِيَدِي إِعْطاءَ الذَّلِيلِ وَلا أَفِرُّ فِرارَ العَبِيدِ»؛ به خدا قسم که هرگز دستم را از روي خواري و ذلّت به شما ندهم و مانند بردگان فرار نمي کنم. آن گاه با صداي بلند فرمود: اي بندگان خدا! من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردم اگر قصد آزار و سنگسار مرا داريد، و به پروردگار خود و شما پناه مي برم از هر متکبري که به روز حساب ايمان نداشته باشد. و نيز، آن حضرت فرمود: مرگ در حال عزّت بهتر از زندگي با ذلّت است.

در بحث علل غيبت حضرت حجّت عليه السلام نيز مطالبي که دلالت بر مقصود داشت، گذشت.

5 - بالا بردن به سوي آسمان؛ فرشتگان هر دو بزرگوار (امام حسين و امام قائم عليهما السلام) رابه اذن خداوند متعال به آسمان بالا بردند، چنان که در شباهت حضرت قائم - عجّل اللَّه فرجه الشريف - به ادريس گذشت.



[ صفحه 326]



6 - آرزوي اينکه اي کاش روز عاشورا بوديم و تصميم به ياري کردن آن حضرت داشتن، ثواب شهيد شدن با آن حضرت را دارد؛ آرزوي بودن با امام قائم عليه السلام در زمان ظهور و قصد ياري کردن آن حضرت و جهاد با دشمنانش در رکابش نيز ثواب شهادت را دارد، چنان که درباره هر دو روايت آمده است که ان شاء اللَّه تعالي در بخش هشتم خواهد آمد.

7 - حسين عليه السلام ترسان از مدينه بيرون رفت و در مکّه نزول کرد، سپس به سوي کوفه حرکت فرمود؛ حضرت حجّت عليه السلام نيز نظير همين برايش اتفاق مي افتد که در خبر صحيحي از امام ابوجعفر باقرعليه السلام آمده: پس سفياني عدّه اي را به مدينه مي فرستد، و مهدي عليه السلام از آن جا به سوي مکّه کوچ مي کند، به ارتش سفياني خبر مي رسد که حضرت مهدي عليه السلام به مکّه رفت، لشکري در تعقيب آن حضرت مي فرستد، ولي به او نمي رسند تا اين که ترسان وارد مکّه شود - به همان روش موسي بن عمران عليهما السلام - لشکر سفياني در بيداء فرود مي آيد، پس منادي از جانب آسمان ندا مي کند: «يا بَيْدآءُ أَبْيِدي الْقَوْمَ»؛ اي بيداء! اين گروه را نابود کن. پس زمين آن ها را فرو مي برد، و فقط سه نفر از آن ها باقي مي ماند که خداوند صورت هايشان را به عقب برمي گرداند، و آن ها از قبيله کلب هستند. [2] .

8 - مصيبت آن دو بزرگوار سخت ترين مصيبت ها است. امّا مصيبت امام حسين عليه السلام که در گفتگوي آدم و جبرئيل آمده که گفت: اي آدم اين فرزند تو به مصيبتي دچار مي گردد که مصيبت ها در کنار آن کوچک خواهد بود. [3] و امّا قائم عليه السلام از اين جهت که مصيبتش طولاني و محنتش شديد است.

امام حسين عليه السلام، هنگامي که مي خواست از مکّه به سوي عراق خروج کند، ياري خواست و فرمود: هر آن که حاضر است جان خود را در راه ما بخشد و خودش را مهياي لقاء اللَّه نمايد، با ما بيايد که ان شاء اللَّه من فردا حرکت مي کنم.

امام قائم حجّة بن الحسن - عجّل اللَّه فرجه الشريف - نيز، هنگامي که در مکّه ظهور مي کند، ياري مي طلبد، چنان که از امام پنجم حضرت باقرعليه السلام در حديثي طولاني و صحيح چنين آمده:... در آن روز قائم عليه السلام در مکّه است، پشت خود را به بيت اللَّه الحرام تکيه زده و به آن



[ صفحه 327]



پناه برده، بانگ مي زند: اي مردم! ما از خداوند ياري مي جوييم، هرکه مي خواهد ما را اجابت کند که ما خاندان پيغمبر شما هستيم، و نزديک ترين مردم به خدا و محمدصلي الله عليه وآله. هرکس درباره آدم با من بيعت دارد [بيايد] که من نزديک ترين افراد به آدم هستم و هرکه درباره نوح با من محاجّه دارد، من نزديک ترين کسان به نوح هستم، و هرکه درباره ابراهيم با من بيعت دارد، من نزديک ترين افراد به ابراهيم هستم، و هر آن که درباره محمّدصلي الله عليه وآله با من گفتگو دارد من نزديک ترين افراد به محمّدصلي الله عليه وآله هستم، و هرکه درباره پيغمبران بحث دارد بيايد که من نزديک ترين مردم به پيغمبران هستم، مگر نه خداوند در کتاب محکم خود مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفي آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ اَيْراهِيمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَي العالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»؛ [4] البتّه خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، فرزنداني هستند برخي از نسل برخي ديگر و خداوند شنواي داناست.

پس من باقيمانده از آدم و ذخيره از نوح و برگزيده از ابراهيم و پاکيزه خالص از محمد - صلّي اللَّه عليهم اجمعين - مي باشم. هر آن که درباره کتاب خدا با من محاجّه کند من نزديک ترين مردم به کتاب خدا هستم، و هرکه درباره سنّت رسول خداصلي الله عليه وآله با من بيعت کند من به سنّت رسول خدا از همه نزديک ترم. کساني که سخن امروز مرا شنيدند آنان را به خدا سوگند مي دهم که به کساني که غايب بوده اند برسانند، و از شما مي خواهم که به حقّ خدا و به حقّ رسول خداصلي الله عليه وآله و به حقّ خودم بر شما - که حقّ قرابت به رسول خداصلي الله عليه وآله مي باشد - اين که ما را کمک کنيد و کساني که به ما ظلم مي کنند از ما منع نماييد، که ترسانيده شديم و به ما ظلم شده و از شهر و فرزندانمان رانده شديم و بر ما سرکشي کردند و از حقّمان کنارمان زدند و اهل باطل بر ما افترا بستند، خدا را خدا را درباره ما، که ما را وامگذاريد و ياري مان نماييد که خداوند شما را ياري کند. [5] .



[ صفحه 328]



مي گويم: اگر گوش دلت را بگشايي و سينه ات به نور پروردگارت فراخ گردد، نداي امام زمانت را در اين زمان خواهي شنيد که از اهل ايمان ياري مي طلبد، آيا کسي هست که نداي آن حضرت را پاسخ گويد؟ و آيا کمک کننده اي هست؟ آيا ياري کننده اي هست؟ البته ياري کردن در هر زمان به اقتضاي همان زمان است، ياري آن حضرت ياري خدا است، ياري رسول خدا است، ياري اولياي خدا است، ياري اسلام و ايمان است، ياري غريب و کمک مظلوم و مضطرّ و عالم است، ياري وليّ نعمت و پدر مهربان است و.... عناوين ديگري که بر ياري کردن آن حضرت صادق است.

و بدان که از جمله اقدام ياري و اعانت آن حضرت به مصرف رساندن مال در راه او، چاپ کردن کتاب هايي که مربوط به آن حضرت است و به فرزندان و شيعيان ائمه عليهم السلام انفاق نمودن مي باشد، و نيز کمک کردن ياران آن جناب، به مقداري که از مال و جاه و شفاعت (وساطت) و خوش زباني و امثال اين ها از مصاديق ياري کردن آن حضرت است.


پاورقي

[1] سيماي حضرت مهدي در قرآن به قلم همين مترجم بارها منتشر شده است.

[2] بحار الانوار: 238:52.

[3] بحار الانوار: 245:44.

[4] سوره آل عمران، آيه 33.

[5] بحار لاانوار: 238:52؛ اين حديث در کتاب هاي متعددي روايت شده، از جمله سيد بحراني در کتاب المحجّة از کتاب الغيبة محمد بن ابراهيم نقل کرده، نعماني نيز به سندهاي متعددي اين حديث را آورده از جمله از محمد بن يعقوب کليني از علي بن ابراهيم بن هاشم از پدرش از حسن بن محبوب از عمرو بن ابي المقدام از جابر بن يزيد جعفي از امام پنجم حضرت ابوجعفر محمد بن علي باقرعليه السلام.

مي گويم: محمد بن يعقوب و علي بن ابراهيم و حسن بن محبوب، جلالت و بزرگواريشان نيازي به بيان ندارد و تمام علما فضيلت ايشان را اعتراف دارند، و امّا ابراهيم بن هاشم و عمرو بن ابي المقدام و جابر بن يزيد نيز حق آن است که از راويان جليل و مورد اعتماد هستند. به کتاب مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل تأليف عالم ربّاني ميرزا حسين نوري مراجعه شود. (مؤلف).