بازگشت

شباهت به ذوالقرنين


ذوالقرنين پيغمبر نبود ولي مردم را به سوي خدا دعوت کرد و به تقوي و خداترسي مي خواند. قائم عليه السلام نيز پيغمبر نيست، زيرا که بعد از پيغمبر ما حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه وآله ديگر پيغمبري نيست، ولي آن حضرت نيز به سوي خداي تعالي و تقوي و پرهيزکاري دعوت مي کند.

ذوالقرنين بر مردم حجّت بود. [1] قائم عليه السلام نيز بر همه اهل عالم حجّت است.

ذوالقرنين؛ خداوند او را به آسمان دنيا بالا برد و از زمين براي او پرده برداري شد، همه جاي زمين - از کوهساران و دشت ها و دره ها - و از مشرق تا مغرب همه را مشاهده کرد و خداوند به او از هر چيزي علمي عنايت فرمود که با آن، حقّ و باطل را بشناسد، و در دو شاخ او قطعه ابري قرار داد که در آن تاريکي ها و رعد و برق بود تا تأييد شود، سپس به زمين فرستاده شد و به او وحي شد که در دو ناحيه غرب و شرق زمين سير کن. اين را علامه مجلسي در مجلّد پنجم بحار [2] ضمن حديثي طولاني از اميرالمؤمنين عليه السلام آورده است. قائم عليه السلام نيز، خداوند تعالي او را به بالاتر از آسمان اوّل برد، سپس به زمين بازگردانده شد - چنان که گذشت -.



[ صفحه 286]



ذوالقرنين از قومش غيبتي طولاني داشت. قائم عليه السلام نيز غيبتش طولاني است، و در حديث احمد بن اسحاق از امام عسکري عليه السلام آمده که احمد گفت: چه سنّتي از خضر و ذوالقرنين در او جاري است؟ فرمود: طول غيبت اي احمد...! اين خبر به طور کامل در حرف «غ» در باب غيبت آن حضرت گذشت.

ذوالقرنين؛ بنابر آنچه در قرآن کريم آمده به خاور و باختر زمين رسيد. قائم عليه السلام نيز، همين طور خواهد بود. در کتاب کمال الدين به سند خود از جابر انصاري روايت کرده که گفت: شنيدم رسول خداصلي الله عليه وآله مي فرمود: ذوالقرنين بنده صالحي بود که خداوند او را بر بندگان حجّت قرار داده بود، پس قوم خود را به سوي خدا و تقوي فراخواند، آن ها بر او شاخ زدند که از نظرشان مدّتي غايب شد تا اين که درباره اش گفتند: هلاک شد يا در کدام بيابان رفت؟ سپس ظاهر شد و به سوي قومش بازگشت، ولي آن ها بر شاخ ديگرش زدند، و در ميان شما (=امّت مسلمان)نيز کسي هست که بر سنّت و روش او است، و به درستي که خداوند - عزّوجلّ - ذوالقرنين را در زمين مکنت داد و براي او از هر چيزي سببي عنايت فرمود تا به شرق و غرب زمين رسيد. خداوند - تبارک و تعالي - سنّت او را در قائم از فرزندانم نيز جاري خواهد ساخت، تا به شرق و غرب زمين دست يابد، تا جايي که هيچ آبگاه و جايگاهي از آن - هموار و ناهموار، کوه و دشت - باقي نماند مگر اين که زير پاهاي او قرار دهد، و خداوند - عزّوجلّ - گنجينه هاي زمين و معادن آن را برايش آشکار مي سازد، و او را به وسيله رعب ياري مي کند، و زمين را به او پر از عدل و قسط مي نمايد چنان که از ظلم و جور پر شده باشد. [3] .

ذوالقرنين؛ مابين مشرق و مغرب را گرفت و تصرف کرد. قائم عليه السلام نيز، مشرق و مغرب زمين را به تصرف درخواهد آورد.

ذوالقرنين پيغمبر نبود ولي به او وحي شد - چنان که در حديث آمده -. قائم عليه السلام همچنين پيغمبر نيست ولي - چنان که در حديثي نقل شده - به او وحي مي شود.

ذوالقرنين بر ابر سوار شد. قائم عليه السلام نيز، بر ابر مي نشيند. دليل بر آن روايتي است که مرحوم مجلسي در بحار از



[ صفحه 287]



بصائر و اختصاص نقل کرده که به سند خود از عبد الرحيم از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام آورده اند که فرمود: ذوالقرنين ميان دو ابر مخيّر شد، ولي او ابرِ رام را انتخاب کرد، و ابرِ سخت براي صاحب شما ذخيره گرديد. راوي گويد: عرض کردم: سخت کدام است؟ فرمود: هر آن ابري که در آن رعد و صاعقه و يا برق باشد، صاحب شما بر آن سوار مي شود، باري، او سوار ابر مي شود و به سبب ها مي رسد، سبب هاي آسمان هاي هفتگانه و زمين هاي هفتگانه، پنج معمور و دو بخش ويران. [4] .

و در بصائر الدرجات به سند خود از سوره از امام باقرعليه السلام مثل همين روايت را آورده است. [5] .

و به سند آن دو (بصائر و اختصاص) از حضرت ابوعبد اللَّه صادق عليه السلام روايت است که فرمود: خداوند به ذوالقرنين اختيار داد که از دو ابر رام و سخت يکي انتخاب کند، او رام را برگزيد، و آن ابري است که برق و رعدي در آن نيست، و اگر سخت را اختيار مي کرد، برايش ميسّر نمي شد، زيرا که خداوند آن را براي قائم عليه السلام ذخيره فرموده است. [6] .


پاورقي

[1] در حديث است که نامش عياش و در حديث ديگر است که نامش عياشا بوده، و مجلسي رحمه الله گفته: از اخبار برمي آيد که اين غير از اسکندر است و او در زمان ابراهيم و اولين پادشاهان بعد از نوح بوده است. (مؤلف).

[2] بحار الانوار: 198:12.

[3] کمال الدين: 394:2.

[4] بحار الانوار: 182:12؛ الاختصاص: 194.

[5] بصائر الدرجات: 308.

[6] بحار الانوار: 183:12.