شباهت به الياس
الياس عليه السلام؛ خداوند عمرش را - همچون خضرعليه السلام - طولاني ساخت. قائم عليه السلام نيز خداوند تعالي عمرش را طولاني نموده است.
الياس عليه السلام نيز - مانند خضرعليه السلام - هر سال به حج مي رود و در آن جا با هم ملاقات مي کنند، دليل بر اين معني اين که در تفسير امام حسن عسکري عليه السلام آمده که: پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله به زيد بن ارقم فرمود: اگر مي خواهي شرّ آن ها (کفّار و منافقين) به تو نرسد و
[ صفحه 281]
نيرنگشان در تو کارگر نيفتد، هرگاه صبح کردي بگو: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ ا لشَّيْطانِ الرَّجِيمِ»؛ به خداوند پناه مي برم از شيطان رانده شده، به درستي که خداوند تو را از شرّ آن هاحفظ مي کند که آن ها شيطان هستند (که بعضي از آن ها به بعضي ديگر وحي مي کنند).
و اگر مي خواهي خداوند تو را از غرق شدن و سوختن و دزد، در امان بدارد، هرگاه صبح کردي بگو: «بِسْمِ اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ لا يَصْرِفُ السُّوءَ إِلاَّ اللَّهُ، بِسْمِ اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ لا يَسُوقُ الخَيْرَ إِلاَّ اللَّهُ، بِسْمِ اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ ما يَکُونُ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ، بِسْمِ اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ العَلِيِّ العَظِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ وَصَلَّي اللَّهُ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِّبِينَ».
که هرکس هنگامي که صبح کند سه مرتبه اين را بگويد، از غرق شدن و سوختن و دزد محفوظ مي ماند و هرآن که سه مرتبه در شب اين کلمات را بخواند، تا صبح از غرق شدن و سوختگي و دزد ايمن خواهد بود. و خضر و الياس هر سال در مراسم حج همديگر را ملاقات مي کنند و وقتي از هم جدا مي شوند با اين کلمات جدا مي شوند، و اين شعار شيعيان من است و با اين دشمنان من از دوستانم جدا مي شوند، هنگام خروج قائم آن ها. [1] قائم عليه السلام، نيز هر سال به حج مي رود - چنان که در باب شباهتش به خضرعليه السلام گذشت - و در بخش پنجم نيز مطالب مناسبي [2] خواهد آمد، ان شاء اللَّه تعالي.
الياس عليه السلام، از قومش فرار کرد و از نظرشان غايب شد هنگامي که مي خواستند او را بکشند. قائم عليه السلام نيز از قوم خود فرار کرد و از ديده مردم غايب شد هنگامي که مي خواستند آن حضرت را بکشند.
الياس عليه السلام، هفت سال غايب شد. قائم عليه السلام، نمي دانم تا کي غيبتش ادامه خواهد يافت.
الياس عليه السلام، در کوه دشواري سکونت کرد.
[ صفحه 282]
قائم عليه السلام، در حديث علي بن مهزيار اهوازي مروي در کمال الدين و بحار و تبصرة الولي و غير اين ها آمده که فرمود: پدرم ابومحمدعليه السلام به من سفارش کرد که مجاورت نکنم قومي را که خداوند بر آن ها غضب کرده و لعنتشان نموده و براي آنان در دنيا و آخرت ننگ و خواري است و براي آن ها عذاب دردناکي است. و مرا دستور فرمود که از کوهساران جز دشوار آن ها و از بلاد، جز جاهاي پست را برنگزينم و خداوند - مولاي شما - تقيّه را آشکار فرمود، و آن را بر من گماشت، پس من در تقيّه ام تا روزي که اجازه داده شود خروج نمايم.
عرض کردم: اي آقاي من! اين امر کي خواهد بود؟ فرمود: هرگاه بين شما و راه کعبه فاصله و جدايي افتاد و آفتاب و ماه جمع شدند، و کواکب و ستارگان آن ها را در ميان گرفتند.... [3] .
الياس عليه السلام؛ خداوند متعال به دعايش يونس پيغمبر را در حالي که کودک بود بعد از چهارده روز از فوتش زنده کرد - چنان که در حديث آمده -. [4] قائم عليه السلام نيز، خداوند متعال به برکتش و به دعايش مردگان بسياري را زنده خواهد کرد پس از گذشت سال ها از مرگشان، از جمله اصحاب کهف، و بيست و پنج نفر از قوم موسي - که به حقّ قضاوت مي کنند و با آن عدالت مي نمايند - و يوشع بن نون وصيّ حضرت موسي، و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسي و ابودجانه انصاري و مالک اشتر، که در بحار و غير آن از امام صادق عليه السلام روايت شده است. [5] و ان شاء اللَّه در حرف «ن» مطالبي در ابن باره خواهد آمد، و نيز خواهد آمد که الياس عليه السلام هم از ياران حضرت قائم عليه السلام است.
الياس عليه السلام را خداوند به آسمان بالا برد، چنان که از ابن عباس روايت شده است. قائم عليه السلام را نيز خداوند متعال به آسمان برد، که در شباهت آن حضرت به ادريس گذشت.
الياس عليه السلام: گفته مي شود: به فرياد دردمندان مي رسد و گمشدگان مضطر را در بيابان ها و
[ صفحه 283]
دشت ها راهنمايي مي کند، و خضر آن ها را در جزاير درياها فريادرسي مي نمايد. اين مطلب را مجلسي رحمه الله در کتاب حيات القلوب نقل کرده است. قائم عليه السلام نيز به دردمندان رسيدگي مي کند و گمشدگان را هدايت مي نمايد و در خشکي و دريا - بلکه در زمين و آسمان - به فرياد بيچارگان مي رسد. و اين است فضل الهي که به هر که بخواهد عنايت مي کند.
الياس عليه السلام؛ به اذن خداي تعالي برايش از آسمان مائده آمده، چنان که در تفسير برهان و غير آن از انس روايت شده که گفت: پيغمبر اکرم صلي الله عليه وآله از قلّه کوهي صدايي شنيد که مي گفت: خدايا! مرا از امت رحمت شده آمرزيده شده قرار ده. پيغمبرصلي الله عليه وآله به آن جا رفت، ناگاه ديد پيرمرد فرتوتي هست که قامتش سيصد ذراع مي باشد، هنگامي که رسول خداصلي الله عليه وآله را ديد با او معانقه کرد سپس گفت: من هر سال يکبار غذا مي خورم و حالا وقت آن است که ناگاه مائده اي از آسمان فرود آمد، و هر دو از آن خوردند. او الياس عليه السلام بود. [6] قائم عليه السلام نيز، برايش مائده از آسمان نازل شد، ما در اين جا به آوردن يک واقعه شريف اکتفا مي کنيم که مجلسي و غير او از ابومحمد عيسي بن مهدي جوهري نقل کرده اند که گفت: در سال دويست و شصت و هشت به سوي حج بيرون رفتم، مقصدم مدينه بود زيرا که براي ما خبر صحيحي رسيده بود که حضرت صاحب الزمان - صلوات اللَّه وسلامه عليه - [در آن جا] ظاهر شده است. در بين راه بيمار شدم، از فيد [7] که بيرون آمديم، دل من هوس ماهي و خرما و ماست مي کرد، هنگامي که به مدينه رسيدم برادران ايماني مرا بشارت دادند که آن حضرت در صابر آشکار شده، به صابر رفتم و چون به بيابان آن مشرف شدم بزهاي لاغري ديدم که به ساختماني که در آن جا بود رفتند، من منتظر خواسته خود ماندم تا وقت نماز مغرب و عشا فرا رسيد، نماز خواندم و دعا و تضرع و التماس کردم که ناگاه ديدم بدر خادم مرا مي خواند: اي عيسي بن مهدي جوهري! وارد شو. من تکبير و تهليل
[ صفحه 284]
گفتم و حمد و سپاس الهي بسيار بجاي آوردم، و چون به حياط ساختمان رسيدم، سفره گسترده اي ديدم. خادم مرا به کنار آن سفره برد و مرا بر آن نشانيد، او به من گفت: مولايت تو را فرمان مي دهد که آنچه در هنگام بيماري، وقتي از فيد بيرون آمده بودي اشتها داشتي، بخور. گفتم: همين برهان مرا بس، اما چگونه بخورم در حالي که مولايم را نديده ام. پس حضرت عليه السلام بانگ برداشت که: اي عيسي! غذايت را بخور که مرا خواهي ديد. بر سفره نشستم ديدم ماهي داغِ داغ در آن سفره هست، کنار آن خرماي شبيه ترين خرماها به خرماي ما و در کنارش دوغ. با خود گفتم: مريض و ماهي و خرما و دوغ؟! که آن حضرت عليه السلام فرياد زد: اي عيسي! آيا در امر ما شک مي کني؟ آيا تو بهتر مي داني که چه چيز به تو نفع مي رساند و چه برايت ضرر دارد؟ من گريستم و از خداوند متعال طلب مغفرت کردم و از همه غذاهاي موجود خوردم. وقتي دست برداشتم، جاي دستم معلوم نبود، آن غذا را خوشمزه ترين غذاهاي دنيا يافتم و از آن زياد خوردم تا جايي که ديگر خجالت کشيدم. آن حضرت عليه السلام مرا صدا زد که: اي عيسي! خجالت نکش که اين از غذاهاي بهشتي است و آن را دست مخلوقي درست نکرده، من باز هم خوردم ولي هرچه مي خوردم دلم نمي آمد که از آن دست بردارم، عاقبت عرضه داشتم: اي مولاي من! کافي است.
در اين هنگام آن حضرت مرا نزد خود فراخواند و فرمود: بيا نزد من. پيش خود گفتم: مولايم مرا صدا مي زند در حالي که هنوز دستم را نشسته ام. آن حضرت بار ديگر صدا زد: اي عيسي! آيا غذايي که خورده اي احتياج به شستن دست دارد؟ من دستم را بوييدم ديدم که از مشک و کافور خوشبوتر است، به خدمتش رفتم، نوري از او آشکار شد که ديدگانم را خيره کرد، و به طوري سراسيمه شدم که تصور کردم اختلال حواسّ برايم عارض شده. فرمود: اي عيسي! اگر تکذيب کنندگاني نبودند که بگويند او کجاست و کي بوده و در کجا متولد شده و چه کسي او را ديده و چه چيزي از ناحيه او براي شما ظاهر شده و به چه چيزي شما را خبر داده و چه معجزه اي از او برايتان ثابت شده؟ براي تو روا نبود که مرا ببيني، به خدا سوگند! مردم، امير المؤمنين عليه السلام را برکنار کردند و عليه او توطئه نموده و بالاخره او را کشتند، و همچنين پدرانم را، و آن ها را تصديق نکردند و به آن ها نسبت سحر و تسخير جن دادند، با آن همه اموري که مي ديدند و روايت مي کردند. اي عيسي! دوستان ما
[ صفحه 285]
را به آنچه ديده اي خبر ده، ولي مبادا به دشمنان ما بگويي. عرضه داشتم: اي مولاي من! دعا کن که در عقيده ام ثابت و پايدار بمانم. فرمود: اگر خداوند تو را ثابت قدم نمي داشت مرا نمي ديدي، برو با پيروزي و رستگاري. از خدمتش بيرون آمدم در حالي که حمد و شکر بيشتري براي خداوند بجاي مي آوردم. [8] .
پاورقي
[1] تفسير العسکري: 5. (چاپ جديد: 19).
[2] در بيان اينکه از آثار نيکي که به وسيله دعا حاصل مي شود تأسي به آن حضرت است، و عَمري آن جناب را کنار بيت اللَّه الحرام ديده بود که چنين دعا مي کرد: «اَللَّهُمَّ انْجِزْ لِي ما وَعَدْتَنِي؛ خدايا وعده اي که به من داده اي تحقق بخش». و در تأييد اين مطلب روايتي است در کمال الدين از عبيد بن زراره که گفت: شنيدم امام صادق عليه السلام مي فرمود: مردم امامشان را نمي يابند، پس او به موسم [حج] حاضر مي شود و آنان را مي بيند، ولي آن ها او را نمي بينند. (مؤلف).
[3] تبصرة الولي: 781.
[4] و گفته اند: آنکه خداوند به دعاي الياس زنده اش کرد، اليَسَع بوده، واللَّه العالم. (مؤلف).
[5] بحار الانوار: 90:53.
[6] البرهان: 33:4.
[7] فيد: گويند منزلي است در راه شام و گفته اند: شهرکي در نجد راه حجاج عراقي است. اين دو قول را مؤلف مجمع البحرين آورده است. (مؤلف).
[8] بحار الانوار: 68:52.