بازگشت

شباهت به اسحاق


اسحاق عليه السلام؛ خداوند تعالي - پس از آن که ساره از بچه دار شدن مأيوس شده بود - ولادت او را بشارت داد. خداي - عزّوجلّ - چنين فرموده: «وَامْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحقَ وَمِنْ وَراءِ إِسْحقَ يَعْقُوبَ، قالَتْ يا وَيْلَتي أَ أَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ ءٌ عَجِيبٌ»؛ [1] زنش در حالي که ايستاده بود [از خوشحالي] بخنديد، پس او را به اسحاق و بعد از او به يعقوب بشارت داديم. (سارا) گفت: آيا مي شود من بزايم در حالي که پيرزني هستم و اين شوهرم پيرمردي است! همانا اين چيز شگفتي است.

قائم عليه السلام نيز بعد از آن که مردم از ولادت او مأيوس شدند، ولادتش بشارت داده شده،



[ صفحه 270]



چنان که در خرايج از عيسي بن صبيح (يا مسيح) روايت شده که گفت: امام حسن عسکري عليه السلام با ما وارد زندان شد، من در حقّ او معرفت داشتم، به من فرمود: تو شصت و پنج سال و يک ماه و دو روز عمر داري. کتاب دعايي همراه من بود که در آن تاريخ ولادتم نوشته شده بود، وقتي به آن نگريستم ديدم همان طور است که آن حضرت فرمود، سپس فرمود: آيا اولاد داري؟ عرض کردم: نه. دست به دعا برداشت که: خدايا! فرزندي به او روزي کن تا بازوي او باشد که فرزند چه خوب بازويي است. سپس به اين بيت از شعر متمثّل شد و گفت:



مَنْ کانَ ذا عَضُدٍ يَدْرِکُ ظُلامَتَهُ

إِنَّ الدَّلِيلَ الَّذِي لَيْسَتْ لَهُ عَضُدٌ



هر که بازويي داشته باشد حقوق پايمال شده خود را به دست مي آورد، ذليل آن است که بازويي نداشته باشد.

به آن حضرت عرض کردم: آيا شما فرزند داري؟ فرمود: آري، به خدا سوگند! براي من فرزندي خواهد بود که زمين را از قسط و عدل پر مي کند، امّا الان فرزندي ندارم، سپس باز (به اين اشعار) متمثّل شد، فرمود:



لَعَلَّکَ يَوْماً أَنْ تَرانِي کَأَنَّما

بَني حَوالِيَ الأَسْوَدِ اللَّوابِدِ



فَإِنَّ تَمِيماً قَبْلَ أَنْ يَلِدَ الحِصي

أَقامَ زَماناً وَهْوَ فِي النّاسِ واحِدٌ



شايد که روزي فرا رسد تو ببيني که فرزندانم همچون شيراني پيرامونم هستند.

پس به راستي که تميم، پيش از آن که فرزندان زيادي را به دنيا آورد روزگاري دراز در ميان مردم تنها بود. [2] .


پاورقي

[1] سوره هود، آيه 71 و 72.

[2] الخرايج: 72.