گفت و گو
به اميدي به سوي خانه لطف تو رو کردم
حريمت را به شوق وصل مهدي جست و جو کردم
به فرزند عزيزت از زبان من بگو، مهدي
به هر جا و به هر محفل به يادت گفت و گو کردم
رضاي مهديت باشد رضاي تو، رضا جانم
پدر را با پسر بهر وصالش رو به رو کردم
اگر چه گل ندرد در کنار مهديت بويي
به ياد او کنار مرقدت صد غنچه بو کردم
اگر چه گل ندارد پيش رنگ روي او رنگي
ولي هر گل که ديدم ياد رنگ روي او کردم
الا اي ضامن آهو به مهدي عزيزت گو
من اين آلوده دامن را ز رحمت شست و شو کردم
ندارد هاشمي غير تماشايت تمنايي
بهشت وصل تو در کوي جدت آرزو کردم
[ صفحه 71]