لب نوش
شب هجران تو اي دوست سحر خواهد شد
روشن از ديدن تو ديده تر خواهد شد
[ صفحه 69]
آرزوي همه منتظران قدمت
با تماشاي جمال تو بسر خواهد شد
غم مخور اي دل مسکين که عزيز زهرا
جلوه اي مي کند و غم به سفر خواهد شد
گر چه بي دوست بود تلخ تر از زهر حيات
زندگي با لب نوشش چو شکر خواهد شد
سحري جلوه نما تا به مرادم برسم
نخل اميد من آخر به ثمر خواهد شد
جگرم سوخته از داغ غم هجرانت
خنک از کوثر وصل تو جگر خواهد شد
هاشمي در سحري گفت دلا غصه مخور
شامل لطف پدر نيز پسر خواهد شد