اي حجت کردگار
اي حجت کردگار، مهدي
اي خاتم هشت و چار، مهدي
تنها نه منم اسير عشقت
عالم به غمت دچار، مهدي
تا کي ز براي ديدنت من
آواره هر ديار، مهدي
مسرورم از اينکه با نگاهت
کردي تو مرا شکار، مهدي
ياد تو بود فروغ جانم
در خلوت شام تار، مهدي
بر چوبه دار عشق باشد
نام تو مرا شعار، مهدي
بيچاره دل شکسته من
دارد ز تو انتظار، مهدي
[ صفحه 68]
تا از سر لطف پا گذاري
بر ديده اشکبار، مهدي
با اين دل بي قرار زارم
بگذار شبي قرار، مهدي
با بنده رو سياه عاصي
يک لحظه بيا کنار، مهدي
با ناله زار هاشمي گفت
دستي به دلم گذار، مهدي