تحول خود به خود
مي گويند: سومين امر در ساختن ملتها و وحدت ملي تحول خود بخود است. صرف نظر از فرهنگ و اقتصاد، جامعه خودبخود ساخته بشود. ولي وقتي در بحث تحول خودبخود صحبت مي کنند، مي گويند، مرادمان اين نيست که علت نداشته باشد زيرا سازندگي ملت بي علت نمي شود، خودبخود که مي گوئيم يعني نقشه نباشد، روحيه خود مردم براي يک سازندگي نو آماده شود. اين را تعبير مي کنند به خودبخود، يکي از جامعه شناسان درباره سازندگي خودبخود مثال مي زند، مي گويد:
[ صفحه 21]
در آن موقعي که «آبراهام لينکلن» آمد و قضيه بردگي را لغو کرد، در واقع اين آبراهام لينکلن لغو کننده مسئله بردگي نبود، بلکه اين همان تحول خودبخود بود، روحيه مردم براي پذيرش لغو بردگي آماده بود، او از فرصت و موقعيت استفاده کرد. بنابراين اگر روحيه جامعه بصورتي درآيد که براي تحول و دگرگوني آماده باشد، خودبخود ملتها بهم نزديک مي شوند، و خود بخود دنيا به صورت يک ملت درمي آيد.
اکنون با روشن شدن اين مقدمات به اصل بحث مي پردازيم.