مسأله طول عمر
تا کنون اين مطلب را متوجه شديد که قرآن مطالبي را به عنوان اخبار علمي، زيست شناسي، اخبار کيهاني، موجودات زنده ذره بيني،
[ صفحه 87]
حرکت کوه ها، خواب طولاني و امثال اينها گفته است. يکي از مطالبي که قرآن بيان نموده مسئله طول عمر است، راجع به نوح مي گويد: نهصد و پنجاه سال قبل از طوفان عمر کرده است. پس فرضيه طول عمر را قرآن درباره حضرت نوح گفته است و در مذهب شيعه مسئله طول عمر امام زمان عليه السلام يک مساله مسلم است.
از افراد تحصيل کرده و درس خوانده بعيد است که نسبت به بعضي از مسائل با ديده تعجب بنگرند. اگر در زمانهاي گذشته مي گفتند: دستگاهي اختراع شده که بوسيله آن انسان مي تواند ازين سوي شهر با آن سوي شهر صحبت کند، يا از اين طرف مملکت با آن طرف مملکت، يا از اين سوي دنيا که روز است با آن سوي دنيا که شب است صحبت کند چه کسي مي توانست اين حرف را باور کند؟ اما علم گفت: ما براي اين کار بايد از اشعه برق استفاده کنيم. اين يک تئوري بود که سرانجام همه قبول کردند. همه افراد تحصيل کرده مي دانند، الان مساله طول عمر از تئوريهاي زنده روز است، اگر چيزي را تئوري مي نامند يعني شدني است، يعني محال نيست، هرگز شما نمي شنويد که بگويند در امريکا يک تئوري است که ما مي توانيم کاري بکنيم که بشر بال دربياورد و به پرواز درآيد، پرنده بشود، نه اين
[ صفحه 88]
تئوري نيست، اين افسانه است، اما مي گويند تئوري دارند، يک کاري کنيم که مساله مرگ را تاخير بياندازيم، خود مردن قطعي است اما طول مدت زندگي را دراز کنيم اين الان در تمام محافل علمي مورد بررسي و مورد توجه است.
چندي قبل که دستگاههاي تلويزيوني را براي قلب آوردند، در بيمارستان هزار تخت خوابي، قرار شد من آن دستگاهها را از نزديک ببينم من به بيمارستان رفتم و سه چهار ساعت طول کشيد همه را ديدم، تمام اطباء جوان و رئيس بيمارستان، همه بودند، در باب خصوصيت قلب صحبت شد.
يکي از اساتيد جمله اي را گفت بقيه همه به طور قطع پذيرفتند، صحبت طول عمر شد گفتند: آقاي فلسفي الان در تمام محافل دنيا متوجه اين هستند که، اگر ما بتوانيم مشکل تصلب شرائين را حل کنيم، و قضيه دوران خون را بحال طبيعي خودش نگه بداريم مساله طول عمر حل است، اينقدر بنظر علمي روشن است، طول عمر يک رنگ علمي دارد اصلا مي دانيد در کتابهاي علمي چگونه بحث مي کنند؟ مي پرسند که عمر بشر چقدر است؟ هشتاد سال، مي گويند ما صد ساله اش را ديده ايم، صد سال، مي گويند صد و بيست ساله ديديم،
[ صفحه 89]
صد و بيست سال، مي گويند صد و پنجاه ساله زياد است، صد و پنجاه سال، مي گويند دويست ساله زياد ديده ايم، دويست سال، مي گويند دويست و سي ساله ديديم. الان در عصر ما روزنامه جريان محاکمه اي را نوشته بود که يک مرد دويست و سي ساله در يکي از کشورها به دادگاه رفته و از فرزندانش که بچه کوچکش نود ساله است، شکايت کرده است! چه کسي مي تواند بگويد که مدت عمر چقد است؟ مساله عمر را کسي نمي تواند رويش انگشت بگذارد اصلا تغيير عمر طبيعي، غلط است، بايد بگوئيم عمر عادي، اگر ملتي سيگار مي کشد، چپق مي کشد، عرق مي خورد، پدر کبد و کليه را درآورده، ساختمان بدنشان آمادگي صد سال زندگي را داشته ولي به خاطر اين گونه اعتيادها عمر عادي آنها به پنجاه سالگي تقليل يافته است در سي سالگي پير و ضعيف مي شوند، هيچکس در دنيا نيامده عمر طبيعي براي بشر معين کند.
لذا مي گويند: حد وسط عمر در حال تنزل است، عرق خوري زياد است، هيجان عصبي زياد است، هواهاي آلوده زياد است، صد سال قبل، عمر متوسط هفتاد و پنج بود الان عمر متوسط شصت است. کدام کتاب، کدام منطق، کدام دانشگاه، عمر بشر را تعيين کرده است؟
[ صفحه 90]
به صرف اينکه ما مي بينيم اغلب مردم در هفتاد سالگي مردند، پس هفتاد سال است؟ ما يک نفر دويست ساله پيدا کنيم معلوم مي شود حرفها دروغ است؟ ما يک نفر در ميان يک ميليارد! بنابراين عمر بشر را نمي شود رويش انگشت گذاشت، آنوقت از اينطرف هم دارند بحث مي کنند درباره طول عمر.
مسئله طول عمر، فرضيه اي مورد قبول است، اين جمله را شما دقت کنيد، به نظر من اگر اين را دقت کنيد جواب روشن است. مي گويند: الان در سال 1965 چندين فرضيه علمي درباره فيزيک، شيمي، رياضي، طب، جراحي، زيست شناسي وجود دارد، چندتاست؟ مي گويند ده هزار تا. چه چيزهاست؟ مي گويند درباره تلفن فرضيه اينست که کاري بکنيم مثل تلويزيون عکس طرف به طرف ديگر برسد، او را نگاه کند و ببيند. و ديگر چه فرضيه اي مطرح است؟ مي گويند بايد قلب پلاستيکي درست کنيم. عوض قلب طبيعي مريض را زنده نگه بداريم، ديگر چه؟ مي گويند به جاي دريچه قلبي که خراب است يک دريچه مصنوعي بگذاريم تا خون را به اندازه توزيع کند، ديگر چه؟ مي گويند در باب موضوع مثلا جراحي مغز به اين نتيجه رسيديم... هي مي گويد، در باب تلگراف مي گويد در باب
[ صفحه 91]
جت مي گويد، در باب هواپيما مي گويد، الان فرضيه است مي گويند اگر جمعيت کره زمين زياد شد سوخت را از کجا تهيه کنيم؟ مي گويند از هيدروژن آب دريا، اين يک فرضيه است، خواربار را از کجا تهيه کنيم؟ مي گويند: مواد غذايي بايد از دريا گرفته بشود چطور؟
مي گويند: دريائي که ميلياردها حيوان زنده را غذا مي دهد و ماهي هايي در آن وجود دارد بزرگ تر از فيل پس مواد غذائي بشر را بايد از او گرفت، سوخت بشر را بايد از دريا گرفت اينها فرضيه است که الان تحقق علمي يافته است، الان سوخت را بشر از آب گرفته است.
مي گويند با هيدروژن آبهاي دريا! هواپيماها حرکت کنند، کوره هاي آهن ذوب کني مشغول کار شوند، اتومبيل ها کار بيفتند اينها الان فرضيه است. چرا؟ مي گويند براي اينکه از هيدروژن مي شود قدرت حرارت گرفت ما بايد از اکسيژن جدايش کنيم تا بتوانيم سوخت درست کنيم. اين فرضيه است، مي گويند: مواد غذايي تمامش در دريا است کلسيم دارد، فسفر دارد، يد دارد، ماهي هاي بزرگ از اين ها تشکيل شده اند، پس دريا همه چيز دارد اينها غذاي بشر است اينها فرضيه است.
در رديف فرضيه ها فرضيه ديگري داريم آن چيست؟ جواب: طول
[ صفحه 92]
عمر، طول عمر را ما بايد حل کنيم. تصلب شرائين را از بين ببريم تا بشر بتواند به زندگي دراز مدت برسد، اين در رديف فرضيه هاي علمي است چرا وقتي مي گويند سوخت را از هيدروژن آب درست کنند باور مي کنيد؟ اما وقتي طول عمر را مي خواهند بگويند باور نمي کنيد؟ اين يک فرضيه علمي است آن هم يک فرضيه، چه فرق مي کند؟ اول نشستند فرضيه هواپيما درست شد بعد گفتند با هوا، بعد گفتند با گاز حرکت کند جت درست شد، بعد گفتند سرعت بايد به ماوراء صوت برسد، همينطور فرضيه ها يکي پس از ديگري صورت تحقق علمي به خود مي گيرد.
بنابراين مسئله طول عمر مساله اي است که جزء مساله هاي اسلام است. ما چند آيه ذکر کرديم از فرضيه هايي که عملي شده، روزي فرا مي رسد که مشکل طول عمر نيز حل شود، مي شود بشر را نگهداشت آنگاه ما خواهيم گفت: اين قرآن ما بود که چهارده قرن قبل گفته بود نوح پيغمبر قبل از طوفان نهصد و پنجاه سال زندگي کرده، مساله طول عمر در قرآن از آن فرضيه هايي است که يکي يکي صورت تحقق پيدا کرده است و بقيه اش صورت تحقق پيدا خواهد کرد، من اين جمله را به جهت دو هدف ذکر کردم:
[ صفحه 93]
يکي آنکه مساله طول عمر امام عصر عليه السلام از نظر حساب علمي و فرضيه، مشکل نيست. مطلب اين است که اخبار ما موردش را در امام زمان عليه السلام ثابت مي کنند. و آيات موردش را در نوح پيغمبر ثابت مي کند، اما نکته دومي که از اين بحث استفاده کردم اين است که: قرآن وحي است، قرآن کتاب خداست، مربوط به بشر نيست. دو مطلب را در دو جا ديدم، دو نفر مرد عاليقدر اروپائي اسلام را پذيرفتند به دو دليل، يک نفر اسلام را قبول کرد.
گفتند: براي چه مسلمان شدي؟
گفت: براي يک آيه.
گفتند: کدام آيه.
گفت: قرآن مي گويد:
«بلي قدرين علي أن نسوي بنانه» [1] .
ما قادريم سر انگشت بشر را دوباره درست کنيم، اين انگشت نگاري و تفاوت خطوط سر انگشت يک مطلب نو است در دنيا، قرآن چهارده قرن قبل به سرانگشت که ملاک انگشت نگاري است تکيه کرده، اين کتاب الهي است. به اين دليل من اسلام را قبول کردم.
[ صفحه 94]
به دانشمند ديگر گفتند: تو چرا مسلمان شدي؟
گفت: به دليل يک آيه.
گفتند: کدام آيه.
گفت: قرآن مي گويد:
«و الشمس تجري لمستقر لها» [2] .
براي اينکه در باب ستاره ها که اجرام ديگر است قرآن مي گويد:
«کل في فلک يسبحون» [3] .
همه در مدار خودشان شناورند، به خورشيد که مي رسد، چون خورشيد به خاطر شدت حرارت تمام جرمش مذاب است، مي گويد:
«و الشمس تجري»
خورشيد جريان دارد چون مايع مذاب است. مي گويد: خورشيد جريان دارد اين آيه مواد مذاب خورشيد را مي گويد، اين سبب شد که من اسلام را قبول مي کنم.
اين آيات قران است، اينها را مگر با غير از وحي مي شود حل کرد؟ موجود زنده از آب آفريده شده؟ جدا شدن ستارگان از يکديگر و وجود موجودات زنده در آسمان، اينها نه در کتابهاي يوناني بود و نه
[ صفحه 95]
غير يونان. اينها يک مطالبي است که قرآن آنها را فرموده و تازه سي، چهل سال، پنجاه سال است که دنيا آنها را فهميده است، بنابراين هم اين آيات مستند علمي قرآن است و هم براي ما مسئله طول عمر امام زمان جزء فرضيه هاي علمي و روان و روشن مي باشد.
پاورقي
[1] سوره قيامت، آيه 4.
[2] سوره يس، آيه 38.
[3] سوره انبياء، آيه 33.