بازگشت

اقسام تئوري


انواع تئوري ها بر سه قسم است: يک قسم تئوري هائي است که رنگ تحقيق علمي پيدا مي کند و در لابراتوارها محسوس مي شود، آنجا ديکر لغت تئوري گفته نمي شود. آنرا علم مي گويند براي اينکه از وادي تصور به عالم تصديق وارده شده است.

بعضي از تئوري ها مورد قبول واقع مي شود، اما نمي شود آنرا در لابراتوار نشان داد، مثلا در باب پديده حيات يک تئوري القاء مي شود ولي براي اثبات آن به يک قرائن و امارات متوسل مي شوند. لذا در آنجا مي گويند تئوري مورد قبول است، اما آن تئوري صورت حس پيدا نکرده است و محسوس نيست.

گاهي تئوري القاء مي شود ولي بعد از يک سال يا دو سال قرائن ديگري به دست مي آيد که تئوري را عوض مي کند و آن تئوري اول بکلي محکوم مي شود و از بين مي رود.

براي اينکه يک نمونه براي مورد سوم آورده باشيم، تئوري بطلميوس را يادآور مي شوم. قرنهاي متمادي نظريه بطلميوس درباره ساختمان عالم، تئوري مورد قبول بود. تمام فلاسفه از قبيل افلاطون و ارسطو و امثال آنها و حتي بعد از اسلام، حکماء اسلامي از قبيل



[ صفحه 72]



بو علي آن را پذيرفته بودند. آن تئوري اين بود که بطلميوس گفته بود: عالم مانند يک پياز است، کرده زمين آن حباب کوچک و آخرين حباب وسط پياز است، دور کره زمين حباب هواست، دور کره هوا حباب آتش، دور کره آتش کره ماه، و همينطور آمده بود بالا تا به محدد الجهات و فلک الافلاک که کره اطلس مي گفتند، مانند آن آخرين پوسته پياز است که همه را در بر دارد.

اين تئوري شايد در حدود سي قرن مورد قبول تمام محافل علمي دنيا بود و تمام دانشگاههاي آن روز يعني در مدارس عالي رياضي، اين تئوري را درس مي دادند، اما علم جديد آمد اين تئوري را رد کرد، ثابت کرد زمين مرکز عالم نيست، و ثابت کرد آن عالم پياز تو در تو خيالي و تئوري غلط است، و ثابت شد کيهان يک فضائي است که از عظمت ناشناخته است و داراي ميليونها کهکشان و ميلياردها آفتاب و ستاره و اجرام روشن و تاريک مي باشد که در فراخناي عالم طبيعت همه در مدار منظم در حرکتند.

مطلب را تکرار کنيم چون اگر اين مطلب روشن نشود ما نمي توانيم يک بحث علي صحيح روي بعضي از آيات کرده باشم.

تئوري ها سه قسم است:



[ صفحه 73]



نوع اول: آنکه از حد تئوري به عالم حس برسد و صورت علم قطعي پيدا کند.

نوع دوم: تئوري هائي که از نظر علمي قبول است ولي اثبات حسي نمي شود.

نوع سوم: تئوري هايي است که غلط از آب درآمده، يعني تئوري ديگري آمده و آنرا از بين برده است.