بازگشت

نشاط انتظار


با توجه به گفتار فوق روشن مي شود که محب منتظر، در انتظار جانکاه محبوب پنهان خويش، امام عصر روحي فداه، براي خود مجال فراغت و استراحت نمي يابد و هميشه مشتاقانه و بي صبرانه چشمان پر انتظارش چون گوش روزه دار بر الله اکبر است.



باز آ که در فراق تو چشم اميدوار

چون گوش روزه دار بر الله اکبر است



باشد که يار از گرد زراه فرا رسد و قدوم مبارکش را بر شاه نشين چشمان منتظر نهد و منتظر نيز خود را به پاي او افکند و جان ناچيز خويش را قرباني مقدمش کند، و بي گمان، منتظر هميشه در اين آرزو، خانه دل را به جاروب ورع و تقوا از اغيار مي روبد و آن را براي مقدم يار مهيا مي کند که جز او دل در گرو محبت غيري ننهاده و غير او ياري در جهان نمي بيند، همو که مولاي متقيان اميرالمومنين عليه السلام درباره اش مي فرمايند:



[ صفحه 122]



المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه في سبيل الله. [1] .

منتظر امر فرج ما، همچون کسي است که در راه خدا به خون خويش مي غلتد. چرا که از نشانه هاي گوياي ياري يار، به ديدار يار شتافتن است: قل يا ايها الذين هادوا ان زعمتم انکم اولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقين. [2] .

اي يهوديان! اگر در ادعاي خود - که ما دوست و يار خداوند هستيم - صادقيد آرزوي مرگ کنيد تا به لقاء خدا برسيد. آري، محب صادق، تنها لقاء و ديدار دوست را مي طلبد و در راه رسيدن به آن، هرگز سر از پاي نمي شناسد و خواب راحت ندارد.



سر فراگوش من آورد و به آواز حزين

گفت کاي عاشق ديرينه من خوابت هست؟!



و در راه چنگ زدن به دامان مهرش، ساعتها و روزها و هفته ها و ماهها در بيابان فراق متحير و سرگردان است و هر کوي و برزني را سر مي زند تا آنکه، سرانجام، شکر خندي جانفزا از شکرستان لبان او نصيبش شود و آرام جان بيقرارش گردد. سوختگان غم دوري چندين صد ساله آن عزيز، از آغاز هفته هجران روز شماري و ساعت شماري مي کنند و در هر روز هفته، امامان پاک و صاحبان روزهاي هفته را به استغاثه مي خوانند بدان اميد که سرانجام جمعه اي فرا رسد که بهار وصل شيعه است، که: هذا يوم الجمعه و هو يومک المتوقع فيه ظهورک. [3] .

امروز روز جمعه است که روز تو است که ظهور تو در آن انتظار مي رود. چنين عاشق دلباخته اي در سفر و حضر به دنبال يار است، باشد که از او سراغي و نشاني يابد و هر جا که احتمال يافتن او را بدهد با چشمان تيز سر مي زند. در اعتاب مقدسه پدران بزرگوارش، در محافل نوراني دوستانش، در مجالس عزاي جد تشنه کام شهيدش و در جشنها و عيدهاي مختلف - همه جا و هميشه - به شرط ادب



[ صفحه 123]



مي نشيند و سراپا چشم و به تمام جان هوش است تا مگر گل گمگشته خويش بيايد يا بوئي از آن به مشام جانش رسد تا درود و سلام خدائي نثار قدومش کند: السلام عليک في الليل اذا يغشي و النهار اذا تجلي. [4] .

يعني شب و روز او را و لحظه هاي حيات او را غرق سلام و درود مي کند و حتي گاه سلام خود را پيوند به ابديت داده، فرياد بر مي آورد که: عليکم مني جميعا سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار. [5] .



در گلستان چشمم ز چه رو هميشه باز است

به اميد آن که شايد تو به چشم من در آيي



از شرايط ايمان دوري از تنبلي و کسالت است. در روايات گهربار ائمه اثنا عشر عليهم السلام پيرامون ويژگيهاي مومن، از خصلت تنبلي و کسالت نهي و به نشاط و قوت و نيرومندي سفارش شده است:

1 - اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايند: و ان من ابغض الرجال الي الله تعالي لعبدا وکله الله الي نفسه جائرا عن قصد السبيل سائرا بغير دليل، ان دعي الي حرث الدنيا عمل و ان دعي الي حرث الاخره کسل. [6] .

مبغوض ترين مردان نزد حق تعالي بنده اي است که خدايش او را به خود واگذارد و بدون راهنما به سير بپردازد که اگر به زراعت مال دنيا دعوت شود عمل کند و اگر به جانب کار آخرت خوانده شود کسل مي شود. و در حقيقت، اين کسالت همان عدم علاقه و اشتياق به لقاي محبوب است.

2 - پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: اکسل الناس عبد صحيح فارغ لا يذکر الله بشفه و لا بلسان. [7] .

کسل ترين مردم بنده اي است سالم و فارغ که خدا را به زبان و زير لب ياد نمي کند.

3 - علي عليه السلام از پيامبر صلي الله عليه و آله نقل مي کند که فرمودند:



[ صفحه 124]



علامه الصابر في ثلاث: اولها ان لا يکسل و الثاني ان لا يضجر و الثالث ان لا يشکو من ربه عز و جل. [8] .

علامت شکيبا سه چيز است: اول اينکه کسل نشود، دوم اينکه ملول نشود و سوم اينکه از پروردگارش شاکي نباشد. و در روايات بي شماري سفارش شده است که محب پروردگار و بنده خدا نبايستي کسالت و خستگي و ملالت و تنبلي را به خود راه دهد.

4 - اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايند: ان الاشياء لما ازدوجت ازدوج الکسل و العجز فنجي بينهما الفقر. [9] .

اشياء آن هنگام که با هم ازدواج کردند و جفت شدند، کسالت و ناتواني با يک ديگر ازدواج کردند، که نتيجه اين ازدواج نامبارک فقر و احتياج بود.

5 - در حديث قدسي، خداوند مي فرمايد: من اشتاق الي حبيب جد في السير اليه. [10] .

آن کس که مشتاق ديدار محبوبي است در مسير وصال او جديت و کوشش مي کند.

6 - و نيز خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: يا احمد هل تدري اي عيش اهنا و اي حياه ابقي؟ قال: اللهم لا. قال: اما العيض الهني ء فهو الذي لا يفتر صاحبه عن ذکري و لا ينسي نعمتي. [11] .

اي احمد! آيا مي داني کدام زندگي گواراتر و کدام زيست پايدار است؟ پيامبر عرض کرد: خدايا، نه. آن گاه خداوند فرمود: زندگي گوارا آن است که صاحبش در ياد کردن من سست نشود و نعمت مرا فراموش نکند.

7 - اميرالمومنين عليه السلام در صفات مومن فرمودند: نفسه منه في عناء و الناس منه في راحه. اتعب نفسه لاخرته. [12] .

جانش از او در رنج است و مردم از او در آسايش اند. خود را براي آخرتش (لقاي محبوب) به زحمت انداخته است...



[ صفحه 125]



و بي شک، نتيجه اين رنجها و مشقات، بيداري و هوشياري بنده در مسير بندگي است. لذا بنده صادق و محب عاشق با تمام وجود در حال فعاليت در راه محبوب است و براي رسيدن به لقاي او در حرکت دائم است.



هر که او بيدارتر، پر دردتر

هر که او آگاه تر، رخ زردتر



در دعاي معروف زمان غيبت - اللهم عرفني نفسک - آمده است: و قونا علي طاعته و ثبتنا علي متابعته. ما را در اطاعت آن سرور نيرومند ساز و بر پيروي او ثابت قدم فرما. و نيز در دعاي عهد مي خوانيم: اللهم اني اجدد له في صبيحه يومي هذا و ما عشت من ايامي عهدا و عقدا و بيعه له في عنقي لا احول عنها و لا ازول ابدا. بارالها! من در صبح امروز و در تمام ايام زندگيم با او تجديد عهد و پيمان مي کنم و بيعت او را به گردن مي گيرم و هرگز از آن بر نخواهم گشت.



از ازل بست دلم با سر زلفت پيوند

تا ابد سر نکشد و ز سر پيمان نرود




پاورقي

[1] منتخب الاثر:496 ح 7.

[2] جمعه 6.

[3] زيارت روز جمعه امام زمان عليه السلام.

[4] زيارت آل يس.

[5] زيارت عاشورا.

[6] نهج البلاغه، فيض، خطبه 102.

[7] وسائل 1179:4 ح 2.

[8] همان ماخذ 320:11 ح 3.

[9] همان 38:12 ح 6.

[10] کلمه الله 60.

[11] همان 377.

[12] نهج البلاغه، خطبه 193، بخش 27.