بازگشت

تسليم، شرط تشيع


شرط تشيع، همان گونه که از واژه آن بر مي آيد، پيروي و تسليم در برابر محبوبهاست. روايت گهربار زير، از فضيل، از امام باقر عليه السلام گوياي اين حقيقت شيرين است: عن الفضيل عن ابي جعفر عليه السلام، قال: نظر الي الناس يطوفون حول الکعبه فقال: هکذا کانوا يطوفون في الجاهليه. انما امروا ان يطوفوا بها، ثم ينفروا الينا، فيعلمونا ولايتهم و مودتهم و يعرضوا علينا نصرتهم. ثم قرا هذه الايه: و اجعل افئده من الناس تهوي اليهم. [1] [2] .



[ صفحه 98]



فضيل از امام باقر عليه السلام روايت مي کند و مي گويد: حضرت در حالي که مردم مشغول طواف خانه کعبه بودند، نگاهي به آنان افکندند، آن گاه فرمودند: اين طواف همان است که در جاهليت نيز آن را بجا مي آورند. اما اکنون، مردم مامورند که آن را طواف کنند و سپس به سوي ما گسيل گشته، ولايت و دوستي خود را به ما اعلام نمايند و ياري خود را بر ما عرضه دارند. سپس امام عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمودند که: خداوندا! دلهايي از مردم را به جانب آنان متمايل گردان. ملاحظه مي کنيم که شرط اصلي تشيع و طواف در اين حديث، رفت و آمد و طواف در حول وجود نوراني منابع نور و کعبه هاي دلهاي عاشقان است که بدين وسيله ولايت و محبت خود را به آنان ابراز و بندگي خود را در درگاه خداوند اثبات نمايند. در زمان غيبت نيز که دوران شدت ابتلائات و کثرت امتحانات شيعيان است، يکي از ضروري ترين توشه هاي راه منتظران، تسليم است که بايد هماره کوله بارهاي خود را از آن لبريز دارند، چنانکه در دعاي بعد از نماز عصر روز جمعه در دوران غيبت امام زمان عليه السلام که ابتداي آن با اللهم عرفني نفسک آغاز مي شود، ابوعمرو عمر وي در پوششي از مناجات، به شيعيان اين درس را مي آموزد که در راز و نياز با خداي خويش عرضه دارند: فصبرني علي ذلک حتي لا احب تعجيل ما اخرت و لا تاخير ما عجلت و لا اکشف ما سترت و لا ابحث عما کتمت و لا انازعک في تدبيرک. [3] .

خدايا! در اين امر، مرا آن چنان صابر و شکيبا گردان که تعجيل آنچه را که تو به تاخير انداخته اي دوست نداشته باشم و نيز تاخير آنچه را که تو در آن تعجيل نمودي نخواهم، و پرده از آنچه تو پوشاندي بر ندارم و آنچه را کتمان نمودي آشکار نکنم و با تدبير توبه ستيز بر نخيزم. و در غيبت نعماني نيز از ابوبصير نقل مي کند که: انه قال ذات يوم: الا اخبرکم بما لا يقبل الله عز و جل من العباد عملا الا به؟ فقلت: بلي، فقال: شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدا عبده (و رسوله) و الاقرار بما امر الله و الولايه لنا و البراءه من اعدائنا - يعني الائمه خاصه - و التسليم لهم و الورع و الاجتهاد و الطمانينه و الانتظار للقائم عليه السلام. ثم قال: ان لنا دوله يجي ء الله بها اذا شاء. ثم قال: من سره ان يکون من



[ صفحه 99]



اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر. فان مات و قام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه. فجدوا و انتظروا هنيئا لکم ايتها العصابه المرحومه. [4] .

آن حضرت [امام صادق عليه السلام] روزي فرمود: آيا خبر ندهم شما را از آنچه خداوند عز و جل، عملي را نمي پذيرد مگر به وسيله آن؟ گفتم: بفرمائيد! پس فرمودند: شهادت به اينکه معبودي جز الله نيست و همانا محمد [صلي الله عليه و آله] بنده اوست، و اقرار به آنچه خداوند امر فرموده و ولايت ما اهل بيت و برائت از دشمنان ما - يعني ائمه عليهم السلام فقط - و تسليم آنان شدن و تقوا و کوشش [در عبادت] و آرامش و انتظار ظهور قائم عليه السلام. سپس فرمودند: همانا براي ما دولتي است که خداوند هر وقت بخواهد آن را مي آورد. سپس فرمودند: کسي که مسرور مي شود که از ياران قائم عليه السلام باشد پس بايد چشم به راه باشد و به تقوا و اخلاق نيکو در حالت انتظار عمل کند. پس، اگر از دنيا برود و قائم [عليه السلام] پس از او ظهور فرمايد، اجر او مانند اجر کسي است که قائم [عليه السلام] را درک کرده. پس، کوش کنيد و چشم به راه بدوزيد. گوارايتان باد اي گروه مورد رحمت! آري، اين نتيجه طبيعي تسليم است که اين چنين تاج افتخار و شرافت بر سر منتظران مي نهد که گويي امامشان را درک نموده و از دولت وصالش بهره برگرفته اند. در ذيل اين روايت و رواياتي ديگر، شيخ نعماني مي گويد: انظروا رحمکم الله هذا التاديب من الائمه عليهم السلام و الي امرهم و رسمهم في الصبر و الکف و الانتظار للفرج و ذکرهم هلاک المحاضير و المستعجلين. [5] .

بنگريد، خدايتان رحمت کناد، که چگونه ائمه عليهم السلام تاديبمان مي نمايند و ما را امر به صبر و شکيبايي و خودداري و انتظار فرج مي کنند و مستعجلان امر را از هلاکت يافتگان مي شمارند. پس، بنابر آنچه گفتيم، نتيجه عشق راستين به پيشوايان حقمان عليهم السلام تسليم بي چون و چرا در برابر آنان است. در کتاب شريف کافي نيز ابوابي شاهد بر اين مدعا به چشم مي خورد که روايت زير دري گرانمايه از معدن سرشار آن است. سدير صيرفي نقل مي کند که:



[ صفحه 100]



قلت لابي جعفر عليه السلام: اني ترکت مواليک مختلفين يتبرا بعضهم من بعض. قال: فقال: و ما انت و ذاک؟ انما کلف الناس ثلاثه: معرفه الائمه و التسليم لهم فيما ورد عليهم و الرد اليهم فيما اختلفوا فيه. [6] .

به امام باقر عليه السلام عرض کردم: بعضي از دوستان شما را ترک گفتم در حالي که گروهي از آنان از گروهي ديگر بيزاري مي جستند. سدير گويد: حضرت فرمودند: تو چکار به کار آنها داري؟ و آن گاه فرمودند: مردم بر سه چيز مکلف اند: شناخت امامان، و تسليم آنان بودن در آنچه برايشان وارد مي شود و مراجعه به آنان در اختلافات خود. نتيجه چنين تسليمي تعبد نسبت به احکام و عمل بدون قيد و شرط به فرموده هاي محبوب است که در آن چون و چرا، و به اصطلاح امروز فلسفه احکام را، راهي نيست. البته، با توجه به اينکه هيچ يک از احکام نيز بدون حکمت نيست هر چند که ما از آنها ناآگاه باشيم. يحيي بن زکرياي انصاري مي گويد: شنيدم امام جعفر صادق عليه السلام مي فرمودند: من سره ان يستکمل الايمان کله فليقل: القول مني في جميع الاشياء قول آل محمد فيما اسروا و ما اعلنوا و فيما بلغني عنهم و فيما لهم يبلغني. [7] .

هر کس از کامل شدن ايمان خود مسرور مي گردد، بايد بگويد: راي و گفتار من در همه چيز، راي و گفتار آل محمد [صلوات الله عليهم اجمعين] است در آنچه پوشانيده يا اعلان نموده اند و در آنچه به دست من رسيده يا نرسيده. ارزش والاي مقام تسليم تا آنجاست که يکي از بزرگترين ملاکهاي تبعيت و پيروي مردم از دانشمندان مي باشد. امام زمان عليه السلام در پيام معروف خود به شيعيان، در اين زمينه مي فرمايند: فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا علي هواه مطيعا لامر مولاه فللعوام ان يقلدوه. [8] .

هر آن کس از ميان دانشمندان دين، صيانت نفس داشت و حافظ دينش و مخالف هواي نفسش و مطيع امر مولايش بود، براي عوام است که از او تقليد کنند.



[ صفحه 101]




پاورقي

[1] ابراهيم 37.

[2] کافي 392:1 ح 1.

[3] منتخب الاثر:502 ح 2، از مصباح المتهجد.

[4] غيبت نعماني:200 ح 2.

[5] همان ماخذ 201.

[6] کافي 390:1 ح 1.

[7] همان ماخذ:391 ح 6.

[8] سفينه البحار 381:2.