بازگشت

سنخيت دروني و روحي


يکي ديگر از موجبات محبت، تناسب و سنخيت دروني و روحي است که در بسيار کسان به چشم مي خورد. گاه ديده مي شود که در برخورد اوليه با فردي دلباخته او مي شويم، بدون آن که هيچ سابقه ذهني و علت ظاهري در آن دخالت داشته باشد، و اين خود نشاني آشکار بر نوعي الفت روحي و معنوي است که منشا آن دلباختگي و جذبه مي شود. اين سنخيت روحي و دروني در احاديث و روايات ما نسبت به امامان بزرگوار سلام الله عليهم، چنين بيان شده است: پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله مي فرمايند: الارواح جنود مجنده فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف. [1] .

ارواح انسانها همچون لشکرياني آماده وصف آرائي شده مي باشند. آن دسته از آنها که ميانشان معارفه و آشنايي بوده، ائتلاف و دوستي دارند و آنهائي که يک ديگر را نمي شناختند، جدا و دور از يک ديگرند.!!! عن ابي عبد الله عليه السلام قال: ان الله خلقنا من عليين و خلق ارواحنا من فوق ذلک و خلق ارواح شيعتنا من عليين و خلق اجسادهم من دون ذلک، فمن اجل ذلک القرابه بيننا و بينهم و قلوبهم تحن الينا. [2] .

امام صادق عليه السلام مي فرمايند: خداوند متعال ما را از عوالم عليين آفريد و ارواح ما را از عالمي بالاتر از آن خلق نمود و ارواح شيعيان ما را از عالم عليين و اجساد آنان را از عالمي ما دون آن خلق نموده است. و از اينجا است آن قرابت و نزديکي ميان ما و آنان، که قلوبشان به سوي ما ميل پيدا مي کند. و پر واضح است که به سبب همين سنخيت در اساس خلقت، قلوب مبارک آنان نيز نسبت به شيعيانشان کشش و جذبه دارد، و در اين داستان عشق نيز چون ديگر داستانهاي پر شور آن، هرگز محبت يک طرفه نيست:



عشق يکسان مي نوازد عاشق و معشوق را

اين عمل از شمع و از پروانه محسوس است و بس





[ صفحه 51]



بنابر آنچه گفته شد، اين حبل المتين محبت که ريشه در اساس خلقت و همرنگي در فطرت دارد، چونان ريسماني محکم و ناگسستني، ميان امامان پاک عليهم السلام و شيعيان پاکباخته اتصالي هميشگي مي دهد و ناز اينان را به نياز آنان پيوند مي بخشد. و نشانه هايي از اين ناز و نياز و جذب و انجذاب را در ميان بسياري از احاديث، به وضوح مي توان يافت: عن مسعده بن اليسع قال: قلت لابي عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام: اني و الله لاحبک. فاطرق ثم رفع راسه فقال: صدقت يا ابا بشر سل قلبک عما لک في قلبي من حبک. فقد اعلمني قلبي عما لي في قلبک. [3] .

مسعده بن اليسع گويد: به امام صادق عليه السلام عرض کردم: به خدا قسم شما را دوست مي دارم. حضرت مقداري سرشان را پائين انداختند و پس از لحظاتي سرشان را بلند کردند. (که اين حالت حضرت، خود لطفي دارد. و گويا سيري در عوالم ديگر نموده و او را ديده اند. (بعد فرمودند: از قلب خود بپرس که دل من نسبت به محبت تو چگونه است؟ [جانا سخن از زبان ما مي گوئي] زيرا همانا دل من از محبت من در قلب تو خبر داده. تو اي ابا بشر! در اظهار محبتت از زبان ما سخن گفتي! اکنون که ما مروري به عالم درون خويش نموديم، در قلبمان نشان صداقت تو در اظهار ارادت و محبتت را يافتيم. ما شما را دوست مي داريم و شما به ما عشق مي ورزيد. آري، بهترين نشان عشق و محبت پاياپاي، نوعي سنخيت و اشتراک در پايه هاي اين بناي رفيع است و هر چه اين سنخيت کمتر باشد، احساس محبت ضعيف تر مي گردد. و از آنجا که ائمه ما سلام الله عليهم پاک و منزه و معصوم هستند، در اين داستان تنها ارتکاب گناه از جانب شيعيان، موجب بعد و دوري آنان از ائمه و امام عصر عليهم السلام و حضرت زهرا سلام الله عليها مي گردد، و الا از آن جانب جز شوق و مهر و لطف، چيزي سر نمي زند. و همچنين، حرکت به سوي بندگي خدا و کوشش در کسب درجات ورع و تقوا، سنخيت ما را بيشتر نموده، بر قوت و استحکام اين ريسمان خداوندي مي افزايد. و شايد خود بارها آزموده باشيد، که اگر نيمه شبي در دل سحر با محبوب بي نياز خويش خلوتي داشته ايد و تسبيح و تقديس و عرض نيازي نموده ايد، با تمام وجود، عنايات کريمانه او را دريافته ايد و از صميم قلب احساس کرده ايد که اين



[ صفحه 52]



بار مولاي محبوبتان امام زمان عليه السلام را بيشتر دوست مي داريد و با او سنخيت بيشتري يافته ايد. و اين همان محبت است که باعث قدس و پاکي مي شود. و پاکي و قدس نيز مشروط بر آن که از طريق راهنمائي ائمه اطهار عليهم السلام باشد، مزيد محبت را سبب خواهد شد، و اين همه، از همساني و ائتلاف ارواح ما با آن ذوات پاک و مقدس سرچشمه مي گيرد. و همين مشابهت در اصل آفرينش و خصوصيات فطري و روحي، انجذاب و کشش به سوي آنان را ايجاد مي کند. و هر چه، قرب و نزديکي بيشتر باشد، اين دوستي و سنخيت عميق تر است. و لذا مي بينيم که ميان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و اميرالمومنين عليه السلام نهايت علاقه و دوستي وجود دارد، تا آنجا که قرآن کريم، علي عليه السلام را نفس پيامبر صلي الله عليه و آله معرفي مي کند. [4] .

و اين به خاطر اشتقاق نور وجود علي عليه السلام، از نور پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله است، آن چنان که خود امام عصر ارواحنا فداه آن هنگام که در سرداب مطهر با خدايش به راز و نياز و سوز و گداز مي پردازد، شيعيان سوخته و دلباخته خود را بقيه گل خويش مي خواند، که اگر چنين نبود، دلباختگي و عشق به آستان مقدس ايشان معنائي نداشت.



[ صفحه 55]




پاورقي

[1] المحجه البيضاء 15:8.

[2] اصول کافي 389:1 ح 1.

[3] اصول کافي 652:2 ح 3.

[4] در قرآن کريم، سوره آل عمران، آيه 61 آمده است: فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل. پس بگو بيائيد بخوانيم پسرانمان را و پسرانتان را و خودمان را و خودتان را و زنانمان را و زنانتان را سپس مباهله کنيم. در احاديث شيعه و عامه چنين آمده که در اجراي اين فرمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، در مقابله با نصاراي نجران همراه خود علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام و حسنين عليهما السلام را آورد. يعني مقصود از پسران حسنين عليهما السلام و از زنان فاطمه عليها السلام و از انفس، علي عليه السلام است.