حب جمال
ان الله جميل يحب الجمال. [1] .
از ديگر علل موجب محبت، جمال و زيبائي است، چرا که انسان فطرتا هر موجود زيبائي را دوست مي دارد و خداوند هم بر اين خواسته فطري انسان صحه گذارده، و آن را تثبيت نموده است و انسان و جهان و مناظر اطراف و پيرامون او را به زيباترين شکل آفريده و تناسب در اندام آفرينش را آن چنان رعايت نموده و آنسان اين صورتگر ما هر به رنگ آميزي آن پرداخته که تماشاي آن هوش از سر تماشاگران مي ربايد و خود نيز بارها و بارها در آيات کريمه قرآن دامنه کوهساران و کرانه درياها و تابش زيباي ماه و خورشيد و ستارگان را توصيف مي کند و به تذکر اين زيبائيها مي پردازد. زيبا دوستي و جمال خواهي از خواسته هاي مسلم انسان است و مقدار زيادي از کوشش و توان اين خليفه الهي صرف زيباسازي محيط زندگي اش مي گردد.
[ صفحه 47]
به طور کلي، ديدن موجود زيبا و با طراوت، بنفسه براي انسان لذتبخش است اگر چه نفع ديگري از آن عايد نگردد. لذا آن هنگام که به منظره زيباي ساحل آرام دريا و يا جنگلي انبوه از درختان سر به فلک کشيده و يا دشتي خرم و پهناور مي نگريم و يا حتي تصويري از يک جلوه زيباي طبيعت را نظاره مي کنيم، از آن لذت برده، دلشاد مي شويم. و از آنجا که انديشه و فکر انسان در عالم ماده و زيبائي آن محدود نمي شود و زيبائيهاي روحاني و معنوي را بيشتر ارج مي نهد لذا زيبائي نامتناهي معنوي را از همه چيز بيشتر طالب است، که در هستي نامتناهي احد و صمد وجود دارد که نظيري در زيبائي و کمالات ندارد (لم يکن له کفوا احد) و سپس هر زيبائي که به آن نزديک تر باشد محبوب تر انسان مي گردد. پس، وجود انسان کامل يعني حضرت رسالت پناه صلي الله عليه و آله را بيشتر دوست دارد زيرا از نظر سيرت و صورت زيباترين و دلنشين ترين مخلوقات است و فرموده اند از شرايط نبوت و رسالت شخص، سلامتي و تناسب در اندام و زيبائي و جذابيت در چهره و قيافه ظاهري است. و در نتيجه، هر شي ء زيبائي محبوب انسان است اگر چه نفعي ديگر غير از ادراک آن عايد انسان نگردد. و به همين دليل فطري، يکي از موجبات محبت و ارادت ما به امام زمانمان سلام الله عليه، همان زيبائي اوست در سيرت و صورت نکويش. همان گونه که متذکر شديم، بشر به طور فطري به سوي کمال ميل مي کند. زيبائي هم از مطبوع ترين کمالات است که مورد علاقه ذاتي او واقع مي شود، و بدين ترتيب، جمال نوراني و دل آراي آن مولا که جوهره زيبائي و جمال و کان ملاحت و حسن است، مورد دلبستگي شديد انسانهاي پاک و متقي قرار مي گيرد، چرا که او هماره از کمالات باطني و زيبائيهاي روحي و اخلاقي و طراوت و جمال ظاهري در حد اعلاي آن برخوردار است.
ختم نموده است خداوندگار
در رخ تو صنعت صورتگري
در گفته هاي اهل البيت عليهم السلام، خورشيد فروزان جمالش را اين گونه توصيف مي کنند که او در حالي که سالهاي زيادي از عمر شريفش مي گذرد، به چهره مردي حدود چهل سال مي نمايد: ابوصلت هروي مي گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: علامتهاي قائم شما در هنگام خروج چيست؟ فرمودند: علامت او اين است که از نظر
[ صفحه 48]
ساليان عمر، سالخورده، و از نظر طراوت چهره، جوان است، آن سان که در قيافه چهل ساله يا کمتر از آن نشان مي دهد. و از علامتهاي ديگرش اينکه به گذشت زمان پير نمي شود، تا آن هنگام که اجلش فرا رسد. [2] .
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: المهدي من ولدي وجهه کالکوکب الدري. اللون لون عربي، و الجسم جسم اسرائيلي. [3] .
مهدي از فرزندان من است که صورتش همچون ستاره درخشان و رنگ او رنگ عربي و جثه اش اسرائيلي (بلند قامت و قوي) مي باشد.!!! عن ابي جعفر الباقر عن ابيه عن جده عليهم السلام قال: قال امير المومنين و هو علي المنبر: يخرج رجل من ولدي في آخر الزمان ابيض اللون مشرب بالحمره مبدح البطن عريض الفخذين عظيم مشاش المنکبين بظهره شامتان: شامه علي لون جلده و شامه علي شبه شامه النبي صلي الله عليه و آله. [4] .
امام باقر عليه السلام از پدرش، از جدش از اميرالمومنين عليهم السلام نقل مي کنند که آن حضرت در بالاي منبر فرمودند: در آخر الزمان مردي از فرزندان من ظهور مي کند که رنگ رخسارش سفيد عجين با سرخي است. شکم پهن، رانهاي قوي و شانه هاي بزرگ و قوي دارد. دو خال در پشت دارد که يکي به رنگ پوست و ديگري مانند خال پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم است.!!! پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: مهدي از اولاد من است که داراي پيشاني بلند و نوراني و بيني باريک و بلند با اندکي فرورفتگي در وسط آن مي باشد.!!! [5] .
سئل امير المومنين علي بن ابي طالب عليه السلام عن صفه المهدي، قال:
[ صفحه 49]
هو شاب مزبوع حسن الوجه حسن الشعر، يسيل شعره علي منکبيه، و نور وجهه يعلو سواتد لحيته و راسه. [6] .
از اميرالمومنين عليه السلام نيز در وصف جمال فرزندش مهدي [عليه السلام] سوال شد، ايشان فرمودند: جواني است با قامت متوسط و زيباروي و زيبا موي. موهاي سرش روي شانه اش ريخته و نور چهره او بر سياهي موي سر و صورتش غلبه مي کند.!!! و ورد ايضا في حليته انه شاب اکحل العينين ارج الحاجبين اقني الانف کث اللحيه علي خده الايمن خال، و علي يده اليمني خال. [7] .
و نيز در روايت وارد شده است که: مهدي [عليه السلام] جواني است با چشمهاي مشکي و ابروهاي کشيده و کماني و بيني بلند و باريک و محاسني پر، و خالي بر گونه راست و خالي بر دست راست اوست.
قيامت قامت و قامت قيامت
قيامت کرده اي اي سر و قامت
موذن گر ببيند قامتت را
به قد قامت بماند تا قيامت
گفتمش گل، رخش دميد که من
گفتمش غنچه، لب گزيد که من
گفتمش کيست بنده قد تو
سرو از باغ سرکشيد که من
گفتمش کيست بهتر از خورشيد
پرده از روي خود کشيد که من
گفتمش کيست بي خود از غم تو
گل به تن پيرهن دريد که من
بنابر آنچه گفته شد، نورانيت دروني و علم و حلم، و مهربانيهاي پدرانه و دلسوزيهاي شفيقانه او، همراه با حلاوت و ملاحت چهره نيکويش، هر انسان طالب کمالي را به سوي خود مي خواند و دلباختگان رويش و عاشقان سرگشته کويش را سوخته تر و بيتاب تر مي نمايد.
[ صفحه 50]
پاورقي
[1] المحجه البيضاء 8:ص 12.
[2] منتخب الاثر:284 ح 2 به نقل از کمال الدين.
[3] همان ماخذ:185 ح 1 از الصواعق المحرقه.
[4] همان ماخذ:186 ح 2 به نقل از کمال الدين.
[5] همان ماخذ:186 ح 3 از سيوطي.
[6] بحار 35:51، از غيبت شيخ طوسي.
[7] منتخب الاثر:187 ح 5.