بازگشت

وفاي محبوب


حال که دلارائي نامحدود محبوب را به زبان الکن و عبارات محدود خويش متذکر شديم جاي آن دارد که از وفاي او نيز سخني به ميان آوريم. او که درياي بي ساحل محبت و وفاست خود به محبت ابتدا مي کند و رابطه عشق را ايجاد مي نمايد:



عشق از معشوق اول سر زند

تا در عاشق جلوه ديگر کند



اصولا بديهي و بي نياز از توضيح است که چنين محبوب دلارا و معشوق بي نيازي، احتياجي به جفا ندارد و عين وفا و کان صفا و کرامت است و هر کس به او کمترين محبتي اظهار کند در پاسخ چندين و چند برابر بزرگواري خواهد نمود و هر کس يک گام به سوي آستان عبوديتش بردارد او مشتاقانه به استقبالش مي شتابد و عاشقان راستين خويش را در اقيانوس بيکران محبتش غوطه ور ساخته، سوختگان فراقش را به آب حيات وصالش آرامش مي بخشد. و اين نداي دعوت سراسر عنايت اوست که محب خويش را غرقه مي کند: يا محمد! وجبت محبتي للمتحابين في و وجبت محبتي للمتقاطعين في... و وجبت محبتي للمتوکلين علي و ليس لمحبتي غايه. [1] .

اي محمد محبت من مخصوص آناني است که در راه من نسبت به هم محبت داشته باشند. و نيز مخصوص کساني است که در راه من از يکديگر جدا مي شوند و به من توکل مي کنند و محبت مرا نهايتي نيست. و باز در زمرمه محبت خويش نسبت به محب ديگرش داود چنين خطاب مي کند: يا داود! ابلغ اهل اراضي اني حبيب من احبني و جليس من جالسني و مونس لمن انس بذکري و صاحب لمن صاحبني و مختار لمن اختارني و مطيع لمن اطاعني. ما احبني احد اعلم ذلک يقينا من قلبه الا قبلته لنفسي و



[ صفحه 242]



احببته حبا لا يتقدمه احد من خلقي. [2] .

اي داوود! اين پيام را به اهل زمين برسان: هر آن کس که مرا دوست بدارد او را دوست خواهم داشت و آن کس که مرا براي خود، همنشين و انيس و همراه برگزيند من نيز چنين مي کنم. هر کس مرا برگزيند وي را برخواهم گزيد و هر کسي مرا اطاعت کند به سخنان و خواسته هايش گوش فرا خواهم داد. هر آن کس که از صميم قب مرا دوست بدارد او را براي دوستي خود اختصاص مي دهم و چنان دوستش بدارم که کسي را ياراي تقدم بر او نباشد. و نيز در بيان اوصاف و ذکر خير دوستان راستين خود مي فرمايد: ان لي عبادا من عبيدا يحبوني و احبهم و يشتاقون الي و اشتاق اليهم و يذکروني و اذکرهم فان اخذت طريقهم احببتک و ان عدلت عنهم مقتک. [3] .

همانا مرا بندگاني است که مرا دوست مي دارند و من نيز آنان را دوست دارم، آنان شوق ديدار مرا دارند و من نيز مشتاق ديدار شانم، آنان به ياد من هستند و من نيز به يادشان هستم. اگر تو نيز راهشان را برگزيني دوستت مي دارم، و الا بر تو غضب خواهم کرد. مظاهر وفا و صفاي خداوند، ائمه اهل بيت عليهم السلام هستند که در دوستي و وفاي نسبت به دوستان و شيعيان خود غوغا کرده اند:

1 - عبد الله بن ابان الزيات و کان يکني عبد الرضا قال: قلت للرضا عليه السلام: ادع الله لي و لاهل بيتي. قال: ا و لست افعل؟! و الله ان اعمالکم لتعرض علي في کل يوم و ليله. فاستعظمت ذلک فقال: اما تقرء کتاب الله: قل اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المومنون [4] [5] .

عبدالله بن ابان روغن فروش که کنيه اش عبدالرضا بود گويد: به امام رضا عليه السلام عرض کردم: براي من و خانواده ام دعا فرمائيد. حضرت فرمود: مگر دعا نمي کنم؟! به خدا کردارهاي شما هر روز و شب بر من عرضه مي شود. پس، من اين را از تعجب بزرگ شمردم. حضرت فرمود: آيا کتاب خدا را نمي خواني که مي فرمايد: بگو که عمل کنيد، پس خداوند و پيامبرش [صلي الله عليه و آله] و مومنان [ائمه عليهم السلام] عمل شما را خواهند ديد.



[ صفحه 243]



2 - عثمان بن سعيد العمروي قال: تشاجر ابن ابي غانم القزويني و جماعه من الشيعه في الخلف... ثم انهم کتبوا في ذلک کتابا و انقذوه الي الناحيه و اعلموه بما تشاجروا فيه و ورد جواب کتابهم بخطه صلي الله عليه و علي ابائه: عافانا الله و اياکم من الفتن و وهب لنا و لکم روح اليقين و اجازنا و اياکم من سوء المنقلب. انه انهي الي ارتياب جماعه منکم في الدين و ما دخلهم من الشک و الحيره في ولاه امرهم فغمنا ذلک لکم لا لنا و ساءنا فيکم لا فينا لان الله معنا لا فاقه بنا الي غيره و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا. [6] .

عثمان بن سعيد عمروي گويد: ابن ابي غانم قزويني و جماعتي از شيعه در جانشين امام عسکري عليه السلام مشاجره نمودند... سپس نامه اي نوشتند و به سوي امام عصر (عليه السلام) فرستاده و ايشان را از مشاجره آگاه کردند. نامه اي به خط ايشان - که درود خدا بر او و پدرانش باد - آمد که: خداوند ما و شما را از فتنه ها نجات دهد و روح يقين به ما و شما عنايت فرمايد و از عاقبت بدباز دارد. خبر شک و ترديد گروهي از شما در دين، به ما رسيد که در واليان امرشان شک کرده اند. اين خبر ما را ناخشنود نمود که به خاطر شماست نه ما، زيرا خدا با ماست و نيازي به غير او نداريم و حق با ماست و اعراض کسي ما را به وحشت نمي اندازد و ما ساخته شده پروردگارمان هستيم و خلق ساخته شده به دست مايند [به اذن و قدرت خدا].


پاورقي

[1] الجواره السنيه 191.

[2] بحار 26:70 ح 28.

[3] همان.

[4] توبه 105.

[5] بصائرالدرجات:429 ح 2.

[6] احتجاج (چاپ بيروت) 467.