بازگشت

دل آرايي نامحدود محبوب


از خزانه خدادادي دل، اصل و اساس محبت و آثار و خواص آن را باز شناختيم و اکنون جاي آن است که با بازگشتي کوتاه به اين منبع عظيم الهي، يعني همان پهنه پهناور عالم فطرت، خصايص محبوب را نيز دريابيم. از آنجا که انسان بنابر خاصيت زيبا طلبي و جمال جوئي خويش هماره در جستجوي دلداري به نهايت زيباست و محبوبي را مي پسندد که جمال و دلارائي اش خارج از حد توصيف باشد، آن هنگام که چنين معشوقي زيبا را يافت شيداي جمال او شده، در کمالات بي نظيرش، و اله و حيران مي گردد و اين تحير و سرگرداني از عدم احاطه او به جمال و کمال محبوبش سرچشمه مي گيرد. اين محبوب، همان معبود يکتا و مورد و له و تحير عاشق، يعني الله است که بر حسب کلمه، ترکيبي از الف و لام تعريف و اله است که مستعمل در معناي عام معبود مستور از حواس مي باشد، اما مقصود از آن، همان معبود فطري عاشقان است و اين نام، نشان آن بي نشان و علامت آن بي حد مي باشد، چرا که او را وصف واصي موصوف نمي کند و اسمي او را محدود نمي سازد.



[ صفحه 238]



آري، چنين محبوبي هرگز به وصف نگنجد که اکبر من ان يوصف! [1] .

و نتوان او را با هيچ محبوبي مقايسه نمود که: کنهه تفريق بينه و بين خلفه. [2] .

کنه او جدائي ميان او و خلق اوست. و اين معبود، معهود فطري انسانها و معروف قلبي عالميان است که آن هنگام که در هنگامه عهد الست خويش با او پيمان محبت و بندگي بسته اند سرگشتگي جمال بي منتهاي او را نيز بلي گفته اند، و از اين روست که انسن فطري در حالت خلوص و باکي خود هرگز پرستش چنين پروردگار پاکي را ترک نمي کند و به معبودهاي داني روي نمي آورد که او در جستجوي زيبائي و دلارائي بي انتها و نامحدود و نامتعين است که گمشده خود را جز در پرستش ذات بي همتاي الله نمي يابد و جز با ياد او و با پرستش او آرام نمي گيرد و بدين منظور در مقدمه و پيش از آنکه به نداي ملکوتي الله زبان گشايد با جاروب لا تمامي محبوبهاي دروغين و محدود و متناهي را از صفحه دل مي روبد و گنجينه قلب را جايگاه اختصاصي او مي گرداند که: القلب حرم الله فلا تسکن في حرم الله غير الله. [3] .

قلب حرم خداست، پس در حرم خدا غير او را جاي مده. در بيان موجز و کوتاه از زيبائيهاي بي نهايت و کمالات غير قابل تصور محبوب يگانه، به گفته هائي از محبان صادق و صادقان در محبت، ائمه اثني عشر عليهم السلام بسنده مي کنيم: اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: الله معبوديست که خلق در او متحيرند و به او پناه مي برند. الله از ديدگان پنهان و از خاطرات و اوهام ذهن پوشيده است. [4] .

امام باقر عليه السلام فرمود: الاحد الفرد المتفرد و الاحد و الواحد بمعني واحد و هو المتفرد الذي لا



[ صفحه 239]



نظير له. [5] .

احد يعني تک، واحد و واحد يک معني دارد يعني تک که نظير ندارد. - امام زين العابدين عليه السلام نيز در تبيين لغت صمد مي فرمايند: الذي لا جوف له. [6] .

آنچه درون تهي نيست. - امام حسين عليه السلام فرمودند: صمد يعني آن کسي که لم يلد و لم يولد، و لم يکن له کفوا احد. [7] .

پس محبوب يکتاي آفرينش صمد است، يعني او از چيزي جدا نگشته و چيزي از او جدا نمي گردد و او را شبه و ندي نيست. و اين همان زبان فطرت و نداي وحي است که از زبان پيامبر صلي الله عليه و آله به گوش مردم رسيد که الله اکبر و با نداي اکبر خويش هر شبه و مثلي را نفي نموده، به بانگ بلند فرياد بر مي آورد که او از توصيف خلق، منزه است و به ساحت قدس رباني اش وصف هيچ واصفي راه نمي يابد که: سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين. [8] .

منزه است خداوند از آنچه توصيف مي کنند مگر بندگان مخلص خداوند. بنابر اين، جمال و کمال و زيبائي محبوب به حد بي حدي است و هيچ توصيف و تعريفي جز از زبان خود او شايسته نيست. در نظام خلقت از نظر محبوبيت در مرحله بعد از الله و به اذن او، اين انسانهاي کامل و نمونه هاي گوياي بندگي اله يعني پيامبر اکرم و جانشينان معصوم او سلام الله عيهم اجمعين هستند که تحقق بخش راستين محبت الهيه اند و انسانهاي حق پرست را در خويش واله و شيدا نموده اند و اين وله و شيدائي به آن سبب است که طفل خرد اينان را به اوج کمال آنان راهي نيست، با توجه به اينکه آنان در مسير بندگي و کمال خويش هر زمان پاي به قله اي ديگر مي گذارند و درجه اي ديگر اوج مي گيرند و به شهادت ذکر و تقبل شفاعته و ارفعه درجته [9] .

لحظه اي



[ صفحه 240]



در مقامي ايستائي ندارند. آري، اين چنين است جمال جانشينان و ذريه پاک پيامبر صلي الله عليه و آله که امام رضا عليه السلام مي فرمايند. الامام واحد دهره، لا يدانيه احد و لا يعادله عالم و لا يوجد منه بدل و لا له مثل و لا نظير مخصوص بالفضل کله من غير طلب منه له و لا اکتساب، بل اختصاص من المفضل الوهاب. فمن ذا الذي يبلغ معرفه الامام او يمکنه اختياره؟! هيهات هيهات، ضلت العقول و تاهت الحلوم و حارت الالباب و خسئت العيون و تصاغرت العظماء و تحيرت الحکماء و تقاصرت الحلماء و حصرت الخطباء و جهلت الالباء و کلت الشعراء و عجزت الادباء و عييت البلغاء عن وصف شان من شانه او فضيله من فضائله و اقرت بالعجز و التقصير، و کيف يوصف بکله او ينعت بکنهه؟! [10] .

امام يگانه دهر است که کسي بن مقام قرب او راه نمي يابد و دانشمندي است که در علم خود او را ترازي نيست و جانشيني برايش يافت نمي شود، مثل و مانند ندارد و تمامي فضائل را به خويشتن اختصاص داده که هرگز آنها را از جائي و از کسي اکتساب ننموده بلکه عنايتي مخصوص از جانب خداوند صاحب فضل و بخشنده است. پس چه کسي را ياراي دستيابي به کنه صفات او و انتهاي معرفت و شناخت اوست و يا براي چه کسي امکان انتخاب امام وجود دارد؟! هيهات، هيهات! خردها دروادي عظمت امام گمراه، عقلها سرگردان، انديشه ها حيران و چشمها از ديدن حقيقت او ناتون اند. در برابر او بزرگان احساس کوچکي، حکما احساس تحيرو خردمندان ابراز قصور مي کنند. گويندگان در تنگناي معاني گرفتار و اهل بصيرت درباره آنان نادان اند و شاعران و اديبان و بليغان به لکنت افتاده اند. تمامي اينان کوچکتر از آنند که بتوانند حتي شاني از شئون و فضيلتي از فضائل او را بيان کنند و از اين رو به عجز و ناتواني خويش معترف اند. پس، چگونه مي توان تمامي ابعاد شخصيت گرامي اش را توصيف و يا کنه (اطوار وجود) او را تعريف نمود؟! بنابر اين، جمال و دلارائي محبوبهاي ما - يعني ائمه صلوات الله عليهم اجمعين - در مقايسه با زيبائي تمامي مخلوقات، بي انتها و باذن الله و قدرته سر سبد گلهاي آفرينش اند. و در زيبائيهاي سيرتي و صورتي سر آمد ديگر مخلوقات بوده، گوي



[ صفحه 241]



سبقت از همگان ربوده اند.


پاورقي

[1] بزرگتر از توصيف است. (کافي 118:1 ح 9).

[2] احتجاج (چاپ بيروت):399، بحار 228:4.

[3] بحار 25:70 ح 27 از امام صادق عليه السلام.

[4] توحيد صدوق 89.

[5] همان 90.

[6] همان 90.

[7] همان 91.

[8] صافات 160.

[9] و شفاعت او را بپذير و درجه او را رفعت ده.

[10] کافي 201:1، باب نادر في جوامعه صفات الامام.