بازگشت

انتظار، وارث ورع و تقواست


خيره شدن بر راه يار، يافتن راه اوست و کم کم قرار گرفتن در آن راه و يافتن روح از آن است: من سره ان يکون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر فان مات و قام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه. فجدوا، و انتظروا هنيئا لکم ايتها العصابه المرحومه. [1] .

کسي که از اينکه از ياران قائم باشد خوشحال مي شود بايستي انتظار کشد و به ورع و محاسن اخلاق در حالت انتظار، عمل کند. پس، اگر مرگ او را در رسد و قائم پس از او قيام کند، اجر او مانند کسي است که او را درک مي کند. پس کوشش کنيد و انتظار بکشيد. گوارايتان باد اين انتظار، اي گروه مورد رحمت! آري، چنين آتش عشقي همه ناخالصيهاي وجود انسان را تصفيه مي کند و به طلاي ناب مبدل مي نمايد. دارنده چنين آتشي کبر، حسد، حرص، شهرت پرستي و حب جاه ندارد. زيرا تمامي اينها در آن حرارت شديد ذوب مي شود و سوخته در چنان حرارتي ديگر دستي به نامحرم - يعني مطلق حرام - دراز نمي کند و چنين چشمي نامحرم را نمي نگرد و اصولا هر غير محبوب براي او نامحرم مي شود و چنين سوخته اي ديگر صداي نامحرم - يعني صداي غير محبوب - را نمي شنود و همچنين. آري، چنين کسي اگر در حالت انتظار بميرد اجر او مانند کسي است که در رکاب اوست. (فان مات و قام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه).



[ صفحه 225]



در پايان، توجه به اين لطيفه جالب است که در اين حديث امام عليه السلام دو صيغه امر به کار مي برد: يکي فجدوا و ديگري و انتظروا، يعني کوشش کنيد و چشم براه باشيد. پس سر بکشيد و بنگريد و کوچه بازار و راه مسجد و کعبه و هر مجلس و هر جمعيت را در نظر بگيريد بلکه يار دلبر و دلدار پيدا شود. نباشد که در غفلت بگذرانيد و او جلوه اي کند و بدرخشد و شما به غير اشتغال بورزيد! نکند که بگوئي:



پروانه سوخت، شمع فرو مرد، شب گذشت

اي واي من که قصه دل ناتمام ماند...





[ صفحه 226]




پاورقي

[1] غيبت نعماني 200.