بازگشت

جون، مولي ابي ذر


بعد از ابي ذر، جون از گروندگان به اهل البيت عليهم السلام بود. وي همچنين از اصحاب امام حسن عليه السلام و سپس امام حسين عليه السلام بود و همراه آن حضرت در سفرش از مدينه به مکه و سپس به سوي عراق حضور داشت. سيد رضي الدين داوودي گفت: هنگامي که جنگ روي داد، در حالي که امام حسين عليه السلام ايستاده بود وي از آن حضرت اجازه جنگيدن خواست. پس، حضرت به وي فرمودند: يا جون، انت في اذن مني [1] .

پس، اگر به دنبال ما آمدي براي طلب عافيت، خود را به روش ما مبتلا مکن! در اين هنگام جون خود را بر روي پاي حضرت انداخت و در حالي که پاهاي حضرت را مي بوسيد گفت: اي فرزند رسول خدا! من در روزهاي را حتي شما



[ صفحه 204]



کاسه ليس شما بودم. اکنون شما را رها کنم؟! همانا بوي من تند و بد و حسب من پست و چهره من سياه است. پس، آيا دريغ مي فرمايي از من بهشت را تا بوي من خوش و جسمم عالي و چهره ام سفيد گردد؟ نه! به خدا قسم که از شما جدا نمي شوم تا اينکه خون سياه من با خون شما در آميزد. پس، امام عليه السلام هم به او اذن دادند. و محمد بن ابي طالب گويد: پس از شهادتش امام حسين عليه السلام در کنار او ايستاده، فرمودند: خداوندا! چهره او را روشن و بوي او را خوش نما و با نيکان محشورش گردان و شناسائي بين او و بين آل محمد (عليهم السلام) ايجاد فرما. علماي ما از حضرت باقر عليه السلام نقل کرده اند که ايشان از قول پدرشان حضرت زين العابدين عليه السلام نقل کرده اند که فرمودند: بني اسد در هنگام دفن کشته ها در ميدان جنگ حاضر بودند، بعد از چند روز جون را يافتند که دفن کنند، مشاهده کردند که بوي مشک از او به مشام مي رسد. [2] .

مي بينيم که در اين قهرمان حماسه عاشورا در اثر جوشش عشق سيد و سالارشان، انقلاب و دگرگوني ناگهاني بوجود آمده که هر کدام ره چند صد ساله را در لحظه اي پيموده اند.


پاورقي

[1] اي جون! تو آزادي از جانب من.

[2] ابصارالعين 105.