بازگشت

حب ذات


يکي از موجبات مهم اين پديده، حب ذات و دوست داشتن خود است. از آنجا که انسان به طور فطري، خويشتن خود را دوست مي دارد، افعال و افکار و نتايج آنها را نيز دوست مي دارد. و برپايه اين خصيصه فطري است که مثلا هر شاعري از دسترنج فکر نو آور سروده هاي زيباي خود لذت مي برد و يا يک استاد نقاش، از صورتگريهاي استادانه خويش که نتيجه تلاش دستهاي سحر آفرين اوست، حظي وافر مي برد. جالب توجه اينکه قوانين دين واقع گراي اسلام نيز هيچ گاه اين خواسته هاي طبيعي را ناديده نگرفته و قصد مدفون نمودن آنها را نداشته است. چرا که حب ذات، موجب حرکت و کوشش موجودات براي بقا، و فعاليت آنها براي تکامل است و همين غريزه باعث دفاع موجودات از حريم بقاي خود مي شود. و به همين علت، خداوند دو قوه غضب و شهوت را به انسان ارزاني داشته است تا با اولي در مقابل دشمنان جان و تنش از خود دفاع کند و با دومي منافع و دوستان را به خود جلب نمايد. و از طرفي، هدف نهايي آن، تقديس اين عواطف فطري و بارور نمودن و به



[ صفحه 30]



کمال مطلوب رسانيدن آن است. [1] .

بنابر اين خواسته دروني، انسان از هر کس يا هر شي ء که به نفع او باشد لذت مي برد و او را دوست مي دارد و از هر چيزي يا کسي که به ضرر او باشد نفرت دارد. از نتايج روشن حب ذات، خاصيت حب بقا است که بزرگترين دليل وجود جهان آخرت است.


پاورقي

[1] البته، در مراحل بالاي از تکامل درجات بندگي، که انسان به عالم قرب ولايت نائل مي گردد، در سطحي قرار مي گيرد که کم کم خود و خواسته هاي خود را در راه خداوند فاني کرده، ظرف مشيت الله مي گردد و در اين حال است که من خود را از دست مي دهد و يک پارچه در اختيار محبوب قرار مي گيرد. البته منزل مقدماتي آن برگشت به اصل خويش است، که حب الوطن من الايمان (سفينه البحار 668:2 به نقل از امل الامل) چرا که اصل او در ملکوت بوده:



من ملک بودم و فردوس برين جايم بود

آدم آورد در اين دير خراب آبادم



و با برگشت به اولين منزل عالم قرب، زمينه پيشرفت و او جگيري در منازل و درجات والاتر پيدا مي شود تا آن که به مقام عند ربهم يرزقون آل عمران:18 و ان يبعثک ربک مقاما محمودا اسراء:79 که خاص پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و امامان بزرگوار عليهم السلام است، نائل مي گردد.