بازگشت

اصل اختيار و آزادي


در بيان اصل اول (عدالت) ياد کرديم که، آيين ما، در باره انسان و سرنوشت، چنين مي انديشد: خداوند انسان را صاحب اختيار (نيروي ترجيح فعل يا ترک در هر کار و هر راه)



[ صفحه 97]



و آزاد آفريده، و به او اين نيرو و توان را داده است که راه خويش را انتخاب کند، تا آنجا که انساني کامل گردد، و از ملک پران شود، و آنچه اندر و هم نايد، آن شود.، چنانکه مي تواند دژخيمي تبهکار باشد. و هم فرموده است که راه نيک را بگزيند نه راه بدرا. پس انسان، هر يک از اين دو راه را به گزينش خويش مي پيمايد، جبري و الزامي از خارج نيست. پس از اين بيان کوتاه درباره اصل آزادي، ياد مي کنيم که نتيجه اجتماعي اصل ياد شده اين است که هر چه پليد و ناانساني است زاده کجرفتاري انسان است. و اگر انسان بخواهد، تغيير پذير است. و سعادت به مقدار کار و کوشش و تصميم انسان بسته است. قرآن کريم مي گويد: براي انسان، جز پاداش کوششي که کرده است، هيچ چيز نيست. و انسان نتيجه کوشش خويش را، بي گمان، خواهد ديد. [1] نيز همين مکتب مي گويد آن سر ديگر کارها که به نيروهاي ماوراي طبيعي پيوند مي يابد، باز قابل تغيير و دگرگوني است. بر همين اصل است که خداوند برنامه ها را تغيير مي دهد، نفي مي کند، اثبات مي کند: يمحو الله ما يشاء و يثبت، و عنده ام الکتاب [2] ، چيزي مانع قدرت او نيست.



[ صفحه 98]



پس خواستي راستين در خور است و کوششي خستگي ناپذير. و در اين صورت که جهاد و کوششي راستين بود، اراده کلي با اراده جزئي هماهنگي مي کند، زيرا خداوند وعده داده است که بندگان مجاهد را ياري کند، نه آنان را که بنشينند و دست بر روي دست گذارند. و الذين جاهدوا فينا، لنهدينهم سبلنا، و ان الله لمع المحسنين [3] يعني: و کساني که کوشيدند در راه ما، به راه خود راهنماييشان کنيم و به راستي که خدا با نيکوکاران است. و کان حقا علينا نصر المومنين [4] يعني بر ما حق است و سزاوار، ياري دادن به ايمانداران و ان الله لا يغير ما بقوم، حتي يغيروا ما بانفسهم [5] يعني آن حال نيکو که قومي دارند، خداوند تغيير ندهد، تا اينکه آنان خود، کردار نيکو و نفسانياتي که دارند تغيير دهند. پس اگر زندگي فاضل و سالمي منظور باشد، در سيهروزي نشستن، و از خداوند بهروزي طلبيدن، اشتباه است. و اين طرز فکر، هرگز مخالف اصل توجه و توسل نيست، زيرا که بايد کار کرد و برخاست، با توجه و نيت پاک. به عبارت ديگر: حرکت است و توجه، نه سکون و توهم. قرآن کريم هم مي گويد: فاذا عزمت فتوکل علي الله، ان الله يحب المتوکلين [6] يعني آن که که عزم کردي و بر آهنگ کار خاستي، به خداي تکيه کن و کار بدو سپار، که خداوند تکيه کنندگان و



[ صفحه 99]



کار سپارندگان به وي را دوست دارد که مي بينيم توکل، پس از خاستن و آهنگ کردن و عزم راست نمودن است. به عبارت ديگر، توکل، صفت مرد عمل است که در کار، به خدا توکل کند، نه صفت مرد نشسته بيکار.


پاورقي

[1] قرآن کريم، سوره نجم (53)، آيه 38 و 39: و ان ليس للانسان الا ما سعي. و ان سعيه سوف يري.

[2] قرآن کريم، سوره رعد (13)، آيه 39. ترجمه آيه مذکور از کشف الاسرار ميبدي (ج 210:5): مي سترد الله تعالي آنچه خواهد، و بر جاي مي دارد و مي نهد [آنچه مي خواهد] و مهر همه نسختها آن است که به نزديک اوست.

[3] قرآن کريم، سوره عنکبوت (29)، آيه 69 - ابوالفتوح - چاپ اول، تهران، ج 242:4.

[4] قرآن کريم سوره روم (30)، آيه 47.

[5] قرآن کريم، سوره رعد (13)، آيه 11.

[6] قرآن کريم، سوره آل عمران (3)، آيه 159.