بازگشت

زهراي مرضيه در انتظار مهدي است


چه کساني منتظرند؟!... يکي از کساني که چشم دوخته است که چه وقت آن سرور و مولا ببايد، يک خانم جوان با قد خميده است، به نام زهراي پيغمبر و زهراي علي. چه مي کند زهرا؟... زهرا از فرزندش مهدي چه مي خواهد؟... شايد دست به پهلو گرفته، بازويش را پوشانده، از شوهرش پنهان کرده که به فرزندش مهدي نشان بدهد تا او پهلوي شکسته اش را انتقام بگيرد... صدق رسول الله!... پيغمبر اکرم پيشگويي فرمود همه مصيبتها را. حديثي است منقول در امالي شيخ صدوق (ره) که در آن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم راجع به عظمت زهراي اطهر مطالبي را مي فرمايد تا اينکه مي رسد به اين عبارت: و هي نور عيني. و هي ثمره فوادي. و هي روحي التي بين جنبي...: زهرا نور چشم من است زهرا ثمره دل من است. زهرا روح و جان من است. عرض مي کنم: يا رسول الله، سر برداريد و ببينيد امت شما، چند روز بعد از وفات شما، با ثمره شما چه مي کنند!... هر چند خودتان از قبل مي دانستيد و مي ديديد و خبر داده بوديد. واقعا صدق رسول الله که مي فرمايد: و اني لما رايتها: موقعي که زهرايم را مي بينم، ذکرت ما يصنع بها بعدي: همه اش يادم مي آيد، مجسم مي شود در نظرم آن مصيبات، کوه مصيبت که بر سر زهرا سلام الله عليها و علي عليه السلام فرود مي آيد.



[ صفحه 37]



چه خواهد شد يا رسول الله؟!... «کاني بها و قد دخل الذل بيتها: گويا مي بينم زهرا را که بي کس و بي ياوري بر خانه اش وارد شده و انتهکت حرمتها و هتک حرمت او شده است. ديگر چه مي بينيد يا رسول الله؟!... و غصبت حقها حق مسلمش را غصب کرده اند. و منعت ارثها: ارثش را به او نمي دهند و کسر جنبها: پهلويش را مي شکنند. و اسقطت جنينها.: و محسنش را سقط مي کند. و هي تنادي: يا محمداه! فلا تجاب. و تستغيث، فلا تغاث.: فرياد مي زند: يا محمداه!... اما کسي نيست که به فريادش برسد. و استغاثه مي کند، ولي کس او را پناه نمي دهد و دادرسي نمي شود. فلا تزال بعدي مخزونه مکروبه باکيه. [1] مي بينم که پس از وفات من زهرا همواره در حزن و اندوه به سر مي برد، اشکها بر گونه هايش مي غلتند.... لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم. و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.



[ صفحه 41]




پاورقي

[1] امالي صدوق، مجلس 24، حديث 2.