بازگشت

يقين مقدمه قرب به امام عصر است


چرا ما امام زمان را نمي بينم؟ به خاطر بي تقوايي و بي ايماني. چرا که به امام زمان آن اعتقادي را که بايد نداريم. شما در طول تاريخ علما و دانشمنداني داشته ايد چون سيد بحرالعلوم، سيد ابن طاووس، مقدس اردبيلي و ديگران که براي حل مشکلاتشان، امام عصر ارواحنا فداه را مي ديدند. در مسائل فقهي، مشکل داشتند، نامه مي نوشتند و زير تشک مي گذاشتند... نه اينکه در رودخانه بيندازند، نه اينکه در ضريح بيندازند، اين قدر يقين داشتند که مي گذاشتند زير تشکشان، فردا صبح پاسخشان را دريافت مي نمودند. اي جواني که مي پرسي چه کار کنم به امام زمان روحي فداه برسم، نمي خواهد يک کوزه برداري، لباس خشن بپوشي، در بيابانها بگردي! در خانه ات، در اتاقت، پشت ميزت، در کارت، در کاسبي ات، م در کار طلبگي ام، هر کسي در هر کاري که دارد،



[ صفحه 142]



صادق باشيم، حضرت به سراغ ما مي آيد. فقط شرطش آن اعتقاد و يقين است که ما نداريم و بايد از خدا بخواهيم که آن را عنايت کند تا به حضرت اعتقاد راسخ پيدا کنيم، تا مصداق متقين و مومنين به غيب قرار گيريم. ما مي خواهيم همه خواسته هاي نفسانيمان را جامه عمل بپوشانيم، همه آلودگيها را داشته باشيم و ايمان به غيب هم بياوريم! شما خيال مي کنيد کسي که آلوده است يقين پيدا مي کند؟! هزار استدلال برايش بکن، خود پيامبر را هم نشانش بده... فايده اي ندارد! مگر ابوجهل و غاضبان حق امير مومنان در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله نبودند؟!... مگر ابوحنيفه خدمت امام صادق عليه السلام نبود؟!... ابوحنيفه براي خودش ملا و صاحب مکتب است، و همه حنفيها تابع فقه او هستند... وقتي دل، چرکين بود چه فايده؟! دلش پاک نبود، متقي نبود، لذا حق را نمي ديد. اما مي بيني يک چوپان دارد رد مي شود پاک است، يک جمله مي شنود، به راه مي آيد. فضيل عياض دزد بود. ولي زمينه پاکي داشت. بالاي ديوار خانه اي براي دزدي رفته بود. شنيد که اين آيه تلاوت مي شود: (الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله؟) [1] : (آيا وقتش نشده آنهائي که ايمان آورده اند دلهايشان براي باد خدا خاشع شود؟!) بيدار شد. يک دفعه گفت: چرا! موقع آن شده که وقتي



[ صفحه 143]



اسم خدا را مي شنوم قلبم خاشع شود و آدم شوم، سر براه شوم. از ديوار پايين آمد و رفت و توبه کرد و در خرابه اي سکونت گزيد و سپس مجاور بيت الله شد و آن قدر فعاليت کرد که به نوشته برخي از رجال نويسان شيعه، از راويان و محدثان حديث از امام صادق عليه السلام گرديد. [2] صفا و پاکي کار را درست مي کند. نگوييم جوان هستيم، هنوز فرصت داريم، هر کاري را مي خواهيم بکنيم، بعد توبه مي کنيم!... همين الان هم دير است! روايات بسياري درباره مسوفين داريم، يعني کساني که سوف سوف مي کنند و مي گويند حالا همه کارهايمان را بکنيم، بعد شروع مي کنيم که آدم خوبي بشويم... اين باغ را بخرم، کنکورم را بدهم، اين مسافرت را بروم، خانه ام را تعمير کنم، آن وقت... نه! بايد همين حالا، همين لحظه، کار را انجام دهيم! اگر ما يک مقدار مراقبت و مواظبت همراه با توجه، عشق و محبت اهل بيت داشته باشيم، آنها به سراغ ما مي آيند. فکر کن امام زمان چقدر آقاست! چقدر بزرگوار است!... آن وقت بنشين در اتاق و قلبت را متوجه مقام مقدسش کن و بگو: السلام عليک يا بقيه الله في ارضه!... و بعد مشکلاتت را با مولا مطرح کن. او پدر



[ صفحه 144]



همه است!... بگو: آقا جان، مي خواهم در اين امتحان موفق بشوم... بگو: آقا جان، مي خواهم در کنکور موفق بشوم... آقا جان، من شوهر خوب مي خواهم... آقا جان، من زن خوب مي خواهم... مولاي من، بچه مريض است، مي خواهم شفا پيدا کند... آقا جان، من ايمان مي خواهم... آقا جان، من معنويت مي خواهم... شما يک قدم برو، ببين او به طرفت مي دود يا نه! او آقا و کريم و مولاست! بزرگوار است! اگر راستي راستي صدايش کني، جوابت مي دهد! حتي اگر بخواهي او را ببيني، آقا خودش به ديدنت مي آيد. خيلي آقاست!... شما نگاه کنيد در تاريخ که بوده که صدا کرده است: يا بقيه الله! و الغوث، الغوث گفته و امام زمان عليه السلام به دادش نرسيده است؟ مخصوصا شما دخترها و پسرها، به شما جوانها مي گويم: امام زمان روحي فداه به شما جوانها خيلي علاقه دارد. جواني که کمي مواظب چشم و گوش خودش باشد، مواظب واجبات و محرمات خودش باشد، کمي رعايت کند، ايشان را به پدري قبول کند، به مولويت قبول کند، خدا شاهد است که امام زمان روحي فداه در قنوتش، در سجودش، در نمازش، در دعاهاي مختلفش، او را دعا مي کند! ايمانتان را، سلامتتان را، دنيا و آخرتتان را از او بخواهيد. خدا شاهد است هم دنيا مي دهد، هم آخرت مي دهد، هم محبت مي دهد، هم صفا مي دهد، هم زلالي مي دهد، هم دوا مي دهد، همه چيز مي دهد. آقاي مهرباني است!... يک بار از ته دل



[ صفحه 145]



صدايش کنيد. يک بار با صفا و با زلالي صدايش کنيد: السلام عليک يا بقيه الله! حتما جواب مي دهد. چون سلام مستحب است، ولي جوابش واجب است. مولاي ما معصوم است... امام رووف است... جواب سلامت را مي دهد... ولي بايد زبانت پاک باشد!... شب جمعه و روز جمعه تجديد عهد و پيمان کن. مولايت را از تنهايي در بياور. آماده شو که سپر بلاي حجت زمانت شوي، همان طور که اصحاب امام حسين سلام الله لعيه ظهر عاشورا در موقعي که وقت نماز شد آمدند دور و بر حضرت ايستادند و امام حسين سلام الله عليه دو رکعت نماز را سالم خواند. اگر مي خواهيد وقت ظهورش بتوانيد ياريش کنيد، بايد در دوره غيبت از حريم مقدس ولايتش دفاع کنيد. سعي کنيد خودتان را به او نزديک کنيد. به او اظهار عشق و علاقه کنيد. به خدا قسم خيلي آقا و مولاست. به خدا قسم خيلي مهربان است! به حق خودش قسم از پدرهاي ما بيشتر ما را دوست دارد! از مادرهاي ما بيشتر ما را دوست دارد!... مخصوصا به دخترها و پسرهاي جواني که به محبت او، به ولايت او متمسک شده باشند، خيلي علاقه دارد. السلام عليک يا مولاي سلام مخلص لک في الولايه. اشهد انک الامام المهدي قولا و فعلا و انت الذي تملا الارض قسطا و عدلا.



اي شمع جهان افروز، بيا

وي شاهد عالم سوز، بيا





[ صفحه 146]





اي مهر سپهر قلمرو غيب

شد روز ظهور و بروز، بيا



اي طائر سعد فرخ رخ

امروز تويي فيروز، بيا



روزم از شب تيره تر است

اي خود شب ما را روز، بيا



ما ديده به راه تو دوخته ايم

از ما همه چشم مدوز، بيا



عمري است گذشته به ناداني

اي علم و ادب آموز، بيا



شد گلشن عمر خزان از غم

اي باد خوش نوروز، بيا



من مفتقر رنجور توام

تا جان به لب است هنوز، بيا



گويند مرگ تلخ بود، راست گفته اند

سخت است و ليک سخت تر از انتظار نيست



يا بقيه الله! هر جمعه که مي شود، چشم انتظار شماييم. به شب شنبه که نزديک مي شويم، مي گوييم اين جمعه هم گذشت و مولاي ما نيامد و افسوس مي خوريم... هر عاشورايي که مي گذرد و مي بينم باز هم اين منتقم خون شهيدان کربلا نيامد، غم و دردمان دو چندان مي شود... هر سالي که بر ما مي گذرد و مي بينيم که اين سال هم گذشت و ما به فيض ديدار فائز نشديم، مي فهميم که هنوز خيلي دوريم و به توبه نصوح موفق نشده ايم... يا بقيه الله! توبه مان را هم از شما مي خواهيم! صفايمان را هم از شما مي خواهيم! پاکي پرونده مان را هم از شما مي خواهيم! همه چيزمان را از شما مي خواهيم، که ما ولد صغير هستيم و شما مولا و آقا و سرور و رووف و مهربان!... اگر چه اولاد بي ادب و جسور سر به هوايي هستيم و شما را شريد و طريد و وحيد و فريد و



[ صفحه 147]



غريب کرده ايم، ولي دوستدار شما هستيم... دست ما را بگيريد و ما را به خودمان وا مگذاريد!... اگر هم ما دست خود را بيرون کشيديم، شما - به حق مادرتان - دوباره ما را دريابيد و نگذاريد در کوچه پس کوچه هاي فتنه هاي آخرالزمان گم شويم...


پاورقي

[1] سوره حديد:16.

[2] رجال خوئي جلد 13 و قاموس الرجال تستري ذيل فضيل، دائرة المعارف فريد وسجدي.